English Version
This Site Is Available In English

یکی از اضلاع مهم بهشت، بخشش است

 یکی از اضلاع مهم بهشت، بخشش است

سیزدهمین جلسه از دوره بیست‌و‌دوم سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه همسفران آقا، نمایندگی پرستار، با استادی همسفر رضا، نگهبانی همسفر محمود و دبیری همسفر علیرضا، با دستور جلسه «در استحکام پایه‌های مالی و علمی کنگره من چه کردم؟» پنج‌شنبه ۱ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۴ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، رضا هستم همسفر.
در ابتدا، از آقای محمود، نگهبان عزیز، دبیر محترم، و راهنمای گرامی‌ام صمیمانه تشکر می‌کنم. بی‌شک من به این خدمت نیاز داشتم؛ خدمتی که در واقع آموزش است. این فرصت باعث برانگیخته شدن من شد تا حضور پیدا کنم و آموزش ببینم. آن‌چه واقعاً مرا به کنگره کشاند، بیماری اعتیاد بود. امروز، بیماری اعتیاد به ‌عنوان پیچیده‌ترین بیماری در سطح جهان شناخته می‌شود؛ اما در این‌جا، به‌سادگی درمان شده است، چون روش آن درست و برنامه‌ریزی آن صحیح بوده است ما به‌تدریج، هر یک به آرامش دست یافته‌ایم.
نکته قابل توجه این است که حضرت علی (ع) می‌فرمایند: «لا معاش له، لا معاد له»؛ یعنی کسی که معاش ندارد، معاد هم ندارد. در این مسیرِ معاش، حرکت وجود دارد، امید هست، صبر هست و نقطه‌تحمل شکل می‌گیرد. پیش از هر چیز، باید به این بیندیشم که کنگره به من چه داده است. یکی از اضلاع مهم بهشت و صلح و آرامش بخشش است؛ بخششی به بزرگی زندگی، که خداوند به من عطا کرده است. آیا نعمتی بزرگ‌تر از این وجود دارد؟ ضلع دوم، بازگشت به خویشتن و توبه است؛ و ضلع سوم، احقاق حق. من حق خود را در کنگره یافته‌ام.
شکر نعمت، نعمتت افزون کند         کفر نعمت، از کفت بیرون کند
خاطره‌ای دارم از زمانی که عضو شورای اداری شهرستان بودم. مردی خیّر به اداره مراجعه کرد. چند تن از ما در آنجا حاضر بودیم و گفتیم: «حقوقی دریافت نمی‌کنیم که بتوانیم از نظر مالی کمک کنیم.» او در پاسخ گفت: «شما که می‌توانید لبخند بزنید!»
اکنون من نیز می‌گویم: ما می‌توانیم لبخندهایمان را به کنگره هدیه کنیم. استحکام پایه‌های مالی و علمی کنگره، آقای مهندس را به وجد آورده و حتی به گریه واداشته است که از چه وضعیتی به موقعیت عالی‌ رسیدیم.
دانه فلفل سیاه و خال مه‌رویان سیاه   هر دو جان‌سوزند اما این کجا و آن کجا.

سوره‌ای در قرآن هست به نام «حمد» که همه ما آن را می‌خوانیم: «صراط الذین أنعمت علیهم، غیر المغضوب علیهم ولا الضالین» از خدا می‌خواهم که ما جزو مغضوبین و گمراهان نباشیم. من سال‌ها به بیمارستان‌ها مراجعه می‌کردم، هزینه‌های فراوانی می‌پرداختم. اما حقیقت این است که همیشه گمراه بودم؛ همیشه کمربندم باز بود، سال‌های سال درگیر بودم...
 آفتاب آمده و این خود نشانه‌ای بر وجود آفتاب است.
امروز که چهرۀ تک‌تک دوستان را می‌نگرم، حتی آنان را که سفر اول حضور دارند، با چهره‌هایی شاداب، منظم، آراسته و زیبا می‌بینم. این هفته، پسرخاله‌ام مهمان من بود. او برای انجام کولونوسکوپی مراجعه کرده بود و باور کنید که تنها چهل میلیون تومان زیرمیزی پرداخته بود. چگونه می‌توانم این‌همه نعمت را پاسخ دهم؟ حداقل من رضا می‌توانم بگویم چشم،  لباس مرتب بپوشم، برای کنگره احترام قائل باشم. وقتی آقای مهندس، با آن عظمت و آن‌همه خدمت اشک می‌ریزد، آیا من رضا عباس‌زاده، نمی‌توانم لحظه‌ای سکوت کنم و تأملی داشته باشم؟ شاید همین سکوت، خودش گویاتر از هر سخنی باشد!
ممنونم که به حرف‌هایم گوش دادید.


تایپ، ویراستاری و بارگذاری: خدمت‌گزاران سایت همسفران آقا، شعبه پرستار

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .