چهاردهمین جلسه از دوره شصت و دوم سری کارگاههای آموزشی _ خصوصی خانمهای مسافر و همسفر نمایندگی یاس اصفهان، با استادی مسافر سحر، نگهبانی راهنما مسافر زهره و دبیری همسفر زهرا با دستور جلسه «در استحکام پایههای علمی و مالی کنگره من چه کردهام؟» در روز چهارشنبه ۳۱ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۱:۳۰ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان سحر هستم یک مسافر
خداوند را شاکر هستم که در این جایگاه قرار گرفتم و سپاس از این که ارزش وجود، در این کره خاکی باز هم به من یادآوری کرد که بتوانم محکمتر قدم بردارم. از ایجنت و راهنمای بزرگوارم خانم نیکی و کادر مرزبانی سپاسگزاری مینمایم که اجازه خدمت در این جایگاه را به من دادند.
دستور جلسه این هفته "در استحکام پایههای علمی و مالی کنگره من چه کردهام؟ " من باحال بد و پر از کینه و بیاعتمادی کامل به همه اطرافیان خود وارد کنگره شدم. اوایل ورودم به کنگره با کسب اجازه از خانم نیکی و اصرار زیاد خود وارد لژیون سردار شدم، همین امر باعث تابیدن نور ایمان در زندگی من شد.قبلاً تحت هر شرایطی پول به دست میآوردم و حرام و حلال آن برایم مهم نبود، دلکندن از مالی که داشتم سخت بود، ولی لژیون سردار به من بخشیدن و گذشت را یاد داد. چند روز پیش کمد لباسهایم را نگاه میکردم و به خرجهای بیهودهای که کرده بودم فکر میکردم، خرجهایی که اصلاً جزء واجبات زندگی نبود.
لژیون سردار به من پسانداز و قناعتکردن را یاد داد. رهاکردن و بخشیدن راه را باز میکند و تغییر جایگاه میدهد، این دستور جلسه برای من تقدیر و استقبال است و میگوید: سحر سال گذشته کجا بودی؟ و امسال کجا هستی؟ چقدر برای مصرف مواد هزینه میکردی؟ چقدر بیهدف وقت گذراندی و از زمانت گذشتی؟ کنگره به من خانم بودن، باوقار بودن و احترام داد، عزتنفس و اعتمادبهنفس ازدسترفتهام را به من باز گرداند.
این دستور جلسه به من میگوید؛ بیدار شو، آگاه شو، مواقعی که آزمون داری وقت بگذار، قرار است قدمهای بزرگی برداری. من در کنگره از نظر علمی و مالی خنثی نیستم و همه را تشویق میکنم. اوایل سفرم دوست داشتم دنور شوم؛ ولی سیستم به من اجازه نداد که احساسی و هیجانی رفتار کنم.
حضور هر کسی در کنگره دلیلی دارد. دلیل بودن من در کنگره، وجود معجزاتی بود که در زندگی خود دیدم. زمانی که حسهایم باز شد، دستهای پشت پرده را دیدم، خود را شناختم و خدمتکردن به اشرف مخلوقات از اینجا برای من شروع شد.
از کارکردن نترسید؛ من پرستار سالمندان هستم و از خدمت به این بزرگواران انرژی خوبی میگیرم و همیشه میگویم، ایکاش این دانایی را چند سال پیش داشتم، پس به عشق آفریننده، باید محکم جلو برویم، همنشینی با بزرگانی همچون جناب مهندس، اسیستانت ها، ایجنت و مرزبانان بها دارد. من برای یادگیری و آموزش بیشترین سعی و تلاش خود را میکنم تا بتوانم به نسل بعد و همسنوسالهای خود خدمت کنم. از این که با سکوت زیبایتان به صحبتهای من گوش دادید، تشکر میکنم.
تایپ مسافر مهناز لژیون ۲۰ نمایندگی یاس اصفهان
ویرایش: همسفر بدری لژیون ۱۴ نمایندگی یاس اصفهان
عکس: مرزبان خبری مسافر هاجر - نمایندگی یاس اصفهان
بازبینی و ارسال: همسفر فاطمه
- تعداد بازدید از این مطلب :
67