ضمن عرض تشکر بابت اینکه وقت خود را در اختیار ما قرار دادید لطفا به رسم کنگره خودتان را نعرفی نمایید؟
سلام دوستان، عباس هستم، یک همسفر.
مسافرم با آنتیایکس: شیره و تریاک
مدت زمان سفر: یازده ماه تحت راهنمایی استاد عزیز و دیدهبان محترم، آقای اصغر منصوری
روش درمان: D.S.T
داروی درمان: شربت OT
و اکنون به لطف خداوند، سه سال و بیست روز است که آزاد و رها هستیم.
نام راهنمای من: آقای محمدجواد چنگانیان
در ادامه، سفر نیکوتین داشتم که ده ماه و هفده روز با راهنمایی استاد ارجمندم، آقای عباس خاشعی، به روش D.S.T سفر کردم و اکنون یک سال و حدوداً هشت ماه است که از اعتیاد به نیکوتین آزادم.
---

۱. راجب به دستور جلسه: «در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره، من چه کردهام؟» صحبت کنید.
این دستور جلسه را نمیتوان به صورت کلی بررسی کرد. پرسش اصلی این است: «من چه کردهام؟» یعنی هر یک از اعضای کنگره باید به صورت فردی تأمل کنند: روزی که وارد کنگره شدیم، با چه شرایطی آمدیم؟ چه مسافر بودیم و چه همسفر، فرقی نمیکند. باید ببینیم با چه وضعیتی زندگی میکردیم، اینجا آموزش دیدیم و به آرامش رسیدیم. این دستور جلسه دقیقاً برای همین نقطه است: تو آمدی، آموزش گرفتی، حالا چه چیزی به کنگره برگرداندی؟ چقدر در تقویت پایههای مالی و علمی کنگره مشارکت داشتهای؟
این موضوع مانند یک تلنگر است تا به خودم یادآوری کنم: من با حالی آشفته به کنگره آمدم و اکنون که آموزش دیدهام، چه تغییراتی در زندگیام ایجاد شده؟ آیا چیزی به کنگره افزودهام؟ اگر دقیق بنگرم، هر قدر هم که کمک کرده باشم، باز هم کم است؛ زیرا هر چه میبخشم، پیش از آن چیزی دریافت کردهام. من به عنوان یک همسفر، همیشه خود را بدهکار کنگره میدانم. حتی اگر در جایگاههای مختلف خدمت کنم، باز هم نمیتوانم دینم را ادا کنم.
همانطور که آقای مهندس همیشه میگویند: «با اینکه تمام روشهای علمی کنگره را پایهگذاری کردم و اعتیاد، سیگار و چاقی را درمان کردهام، هنوز هم بدهکار کنگره هستم.» هیچیک از ما در جایگاهی نیستیم که طلبی از کنگره داشته باشیم. تنها باید به این فکر کنیم که چگونه میتوانیم خدمت کنیم تا به آرامش برسیم.
---
۲. تأثیر حضور در پارک و ورزش در سفر:
حضور یک مسافر سفر اولی در پارک، دقیقاً همان تأثیر حضور در شعبه و مصرف OT را دارد. غیبت در پارک میتواند سفر حتی یک مسافر دومی را نیز مختل کند.
در مورد خودم: ابتدا فقط به شعبه میرفتم و پارک نمیآمدم. بعد از مدتی، با سختی به پارک میرفتم، اما همین حضور، باعث تقویت حضورم در کنگره شد. پارک مانند موتور محرکی بود که به من انرژی میداد. محیط پارک، فضایی باز و جذاب است و برای مسافران در حال سفر، جوّ بسیار مناسبی دارد. یکی از اضلاع درمان ما، «جسم» است و ورزش در پارک، روند ترمیم بدن را تسریع میکند. مسلماً مسافرانی که به طور مستمر در پارک حاضر میشوند، کیفیت سفر بهتری نسبت به دیگران دارند.
---
۳. خاطرهای از حضور در پارک:
پیش از بیان خاطره، میخواهم به نکتهای اشاره کنم: همانطور که میدانید، مقالات کنگره توسط آقای مهندس نوشته میشود و در مجامع بینالمللی و دانشگاههای معتبر منتشر میشود. این یک دستاورد بزرگ است، اما آنطور که باید به آن پرداخته نشده. به نظر من، انقلابی که کنگره ۶۰ در آیندهای نزدیک در علم پزشکی ایجاد خواهد کرد، روزی را رقم میزند که واژههایی مانند «صعبالعلاج» یا «غیرقابلدرمان» از دایرهٔ لغات پزشکی حذف خواهد شد. انشاءالله با تلاشهای کنگره، حتی سرطانها نیز توسط آقای مهندس درمان خواهند شد.
وظیفهٔ من در این مسیر چیست؟ این که در هر جایگاهی که هستم، بهترین خدمت را ارائه دهم. مهم نیست ایجنت، مرزبان، راهنما، نگهبان نظم یا مسئول آبدارخانه باشم؛ مهم این است که بهترین عملکرد را داشته باشم. ما همه نمایندگان کنگره در جامعه هستیم و باید شخصیت کنگرهای خود را در رفتار و کردارمان نشان دهیم. بهترین پیامی که میتوانم منتقل کنم، همین تغییر در رفتار و منش خودم است.
خاطره:
یادم میآید اوایل حضورم در کنگره، در جشن گلریزان سال ۱۴۰۱، به دلیل شرایط مالی بسیار بد، مبلغی اندک کمک کردم. سال بعد، به لطف خداوند، عضو لژیون سردار شدم. هرگز فکر نمیکردم روزی بتوانم شش میلیون تومان کمک کنم؛ حتی شش هزار تومان هم برایم دور از ذهن بود. اما خداوند لطف کرد و در جشن گلریزان ۱۴۰۳، جایگاه دنوری را تجربه کردم. این یکی از معجزاتی بود که کنگره به من نشان داد.
یکی از راهنمایان محترم میگفتند: «اگر با چشم دل وارد کنگره شوی، معجزات را میبینی. معجزه لزوماً اتفاقی خارقالعاده نیست» من که روزی نه وضع مالی خوبی داشتم و نه شرایط روحیام مناسب بود، در سال ۱۴۰۳ به جایگاه دنوری رسیدم. این افتخار و برکت، زندگیام را دگرگون کرد. به همه دوستان توصیه میکنم: «سبد قانون یازدهم را دستکم نگیرید.» تمام دنورها، پهلوانها و نشانی در بی نشانی ها از دل همین سبد بیرون آمدهاند. کمک به کنگره، برکتش را به زندگیتان بازمیگرداند. این قانون هستی است: هرچه ببخشی – بیتوقع – به تو بازگردانده میشود.
---
سخن پایانی:
از بچههای عزیز سایت تشکر میکنم. خودم روزی خدمتگذار سایت بودم و تجربهٔ مصاحبه و عکاسی در پارک را داشتم که بسیار انرژیبخش بود. امیدوارم توفیق خدمت زیر سقف کنگره را همیشه حفظ کنیم. آرزوی قلبیام این است که تا زندهام، خدمتگذار کنگره ۶۰ باشم.
مصاحبه و نگارش مطلب: مسافر محمد جواد
ارسال مطلب: مسافر احسان
- تعداد بازدید از این مطلب :
152