جزوه جهانبینی ۱و۲ جزء متون درسی کنگره۶۰ است به نوعی الفبای کنگره هست و بسیار مفید و مناسب است که در کنگره تدریس شده و در لژیونها کار میشود . جهانبینی خود من را از یک جهان وارد یک جهان دیگر کرد و تغییراتش هم این بود که باعث شد من از منیت خودم دستبردارم .
قبل از کنگره و در زمان اعتیاد آقایمهندس، برخلاف تواناییها و استعدادهای که داشتم نتایجی که به دست میآوردم بسیار ضعیف و بد بود، این جزوه جهانبینی راهگشا شد، و من را از آن شرایط نجات داد، قشنگ یادم هست که بعد از ورودم به کنگره و لژیون، دو سال طول کشید تا بتوانم ارتباط بگیرم چون همیشه خودم را بالاتر از دیگران میدانستم و میدیدم، زمانی که مشکلاتم شروع و زیاد شد تازه فهمیدم که مشکلات و نتایج بد و رنج الفبای یاد گرفتن هستند. تا انسان دچار مشکل و مصیبت نشود به دنبال چاره و درمان نمیرود؛ دلیلش هم این است که وقتی همه چیز روتین باشد و همیشه موفقیت کسب کنی و نتایج خوبی به دست بیاوری، خوب اصلا فکر نمیکنی که روشت غلط باشد؛ به قول حاج عبدالله انصاری که من چه میدانستم مادر تمام شادیها رنج است؛ بخاطر این است که وقتی رنج برای انسان به وجود بیاید تازه دنبال چاره میگردد و انسان رنج دیده گوش شنوا پیدا میکند. چشم بینا پیدا میکند و این پذیرش و گوش کردن باعث تغییرات و دانش میشود. البته بسیاری از انسانها فراموش میکنند که یک روزی من درمانده بودم، گرفتار بودم و این فراموش کردن باعث میشود که دوباره به سمت تاریکی برگردند، اما خیلیها هم فراموش نمیکنند و همیشه یادشان هست که کجا بودند، کی بودند. انسان رنج کشیده هر چه قدر رنج بیشتری تجربه کرده باشد به همین نسبت پتانسیل این را پیدا میکند که بتواند آبادانی بیشتری به وجود بیاورد و دانش بیشتری کسب کند، منتها خیلی مهم است که انسان رنج را چطوری تفسیر کند.
خود من جهانبینی و منیت را نوشته بودم درس داده بودم ولی خیلی سال کشید تا متوجه بشوم که منیت چیزی هست که انسان جایگاهش را بالاتر از آن چیزی که هست فکر کند. در دیگران هر چیزی به وجود بیاوریم همان در خودمان به وجود میآید، ترس، نفرت، ...و بلعکسش هم هست بازتابش به خود ما برمیگردد، همه آن چیزی که در بیرون میبینیم درجهان درون هم هست، فقط بایستی بگردیم و پیدا کنیم، تفاوت چندانی بین جهان درون و جهان بیرون ما نیست، خیلی زمان برد تا یاد بگیرم تفکر تنها قدرت مطلق حل نیست و بایستی تجربه کسب کنم و بایستی حرف شنوی داشتهباشم و چشم گفتن رو یاد بگیرم. خیلی چیزها باید از من کنده میشد تا بتوانم به این نقطه آگاهی و جهانبینی برسم. پس انسان اگر این را بداند خودش را از تجربه و تجربیات محروم نمیکند، شروع میکند به کارهای مختلف. حسهای مختلف را تجربه کردن،نیازی نیست همه چیز را تحت کنترل خودمان در بیاوریم یا همه چیز یکنواخت باشد چون آن خواسته نیروهای منفی است که شما هیچ حسی را تجربه نکنید. چون با تجربه است که در انسان فهم، توانایی و استعدادها به وجود میآید. شما در کل هستی هیچ چیزی را نمیبینید که در سکون باشد، انسان بیحرکت مثل آبی میماند که اگر بیحرکت بماند تبدیل به مرداب میشود، و اگر دائم در حرکت باشد تبدیل به رود میشود، ما بایستی به فرزندان خود این را بیاموزیم که تلاش کنند و به وظایف خودشان آگاه باشند و انجام بدهند. پدرها الگوی پسرانشان باشند و مادرها هم الگوی دخترانشان تا تمام آموزشهایی که طی آن سالها گرفتند به فرزندان خود انتقال دهند، نه اینکه نوکر و خدمتگذار فرزندانشان باشند. در کل این سه مسئله را هم خودمان خوب یاد بگیریم و هم به فرزندان خود آموزش بدهیم.
در کتاب ۶۰درجه هم میگوید فرزندان را آموزش بدهید، به آموختن علم، آموختن موسیقی، آموختن کتاب خداوند که همان جهانبینی است، و خلق درست انسانی را به آنها آموزش بدهید و نخواهید که فرزندان شما از دیگران بهتر باشند؛ نیازی نیست نابغه بار بیاورید، یک کارگر باشند، اما انسان درست باشند و همه آنها را دوست داشته باشند بهتر است تا این که یک نابغهای باشند که هیچ کس آنها را به خاطر خودخواهیشان دوست ندارد . درود و سپاس از آقای مهندس، استاد امین و خانواده محترمشان سپاس از راهنمای عزیزم خانم فریبا لژیون ۵ شعبه باغستان سپاس از تمام خدمتگزاران سایت
نویسنده: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر فریبا (لژیون پنجم)
رابطخبری: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر سمانه(لژیون هشتم)
ارسال:همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر سمانه(لژیون هشتم)
همسفران نمایندگی باغستان کرج
- تعداد بازدید از این مطلب :
65