درابتدای سیدی، استاد امین با اشاره به فیلم و سینما فرمودند: کار هنر این است که به انسان آموزش بدهد و فیلمها میتوانند خیلی آموزش داشته باشند. پیشرفتهترین کشور دنیا بعد از چین، هندوستان است؛ علت آن هم این است که مسائل و مطالب واقعی را میبیند و آموزش اخلاق و درس درست زندگیکردن را انتقال میدهد. سینمای آنها یکجور جهانبینی را آموزش میدهد؛ در همه فیلمهایشان، زشتی و پلیدی سرانجام ناخوشی دارد و درستی و راستی به نتیجه میرسد که حقیقت را بیان میکند.
درادامه فرمودند: تمام چیزهایی که در کنگره آموزش میبینیم، به یک پایه نیاز دارند یعنی باید یکسری ویژگی داشته باشند؛ مهمترین ویژگی این است که باید همهچیز را از ابتدا درست بچینیم و درستچیدن خیلی مهم است؛ مصداق ضربالمثل «خشت اول چون نهد معمار کج، تا ثریا میرود دیوار کج»
خیلی از انسانها در یادگرفتن مطالب دچار مشکل میشوند، این بهدلیل کندذهنی نیست؛ بلکه علت اصلی این است که مطالب بهصورت پایهای و اصولی انتقال داده نمیشوند. در یادگیری، با مفاهیم پایهای سروکار داریم، اگر میخواهیم علمی را یاد بگیریم؛ مثلاً علم جهانبینی، باید ابتدا نفس، عقل، روح و... را بشناسیم، آنموقع کار راحت میشود. برای اینکه به مشکل برنخوریم، بایستی پایهها را تعریف کنیم؛ برای بهتر شناختن یک مفهوم، آن را تعریف میکنیم و این شناخت باید دارای یک خاصیت باشد؛ یعنی باید طوری تعریف کنیم که با هیچچیز دیگر اشتباه نشود؛ مثلاً من باید درخت کاج را برای شما طوری تعریف کنم که سراغ درخت دیگری نروید؛ اگر تعریف من، این ویژگی را داشت، به نتیجه خواهیم رسید. باید خصوصیات، قابلیتها و ویژگیها را دقیق بیان کنیم که این کار سادهای نیست.
در کتاب ۶۰درجه، آقای مهندس در مورد نفس و روح توضیح دادند یعنی مفاهیم پایهای را تعریف کردند و کار راحت شد؛ درواقع ما از آن مطالب تصویر داریم و تعریف آنها راحت است، اما در بعضی مفاهیم، تعریف به تنهایی کافی نیست. تعریفها صور آشکار (مانند کوه، درخت و...) و صور پنهان دارند (مانند روح، شهامت، شجاعت، زیبایی و...) که باید در صور پنهان از مدل استفاده شود. یادگیری زمانی کامل میشود که از مطالب، تصویری در ذهن داشته باشیم؛ مشروط به اینکه با تعریفی که داریم همخوانی داشته باشد، اگر اینگونه نباشد، فهم ما دچار نقصان میشود؛ پس معلم و آموزگار خوب کسی است که وقتی میخواهد مطلبی را انتقال دهد، درباره پایههای آن علم، یعنی کلمات اصلی و کلیدی که بیشتر در آن استفاده میشود، خوب توضیح دهد.
مثالها و تمثیلها برای این بهوجود آمدند که تعریفها برای ما قابل لمس باشند؛ اگر کسی بخواهد موضوعی را انتقال دهد، اما تصویری از آن نداشته باشد، قابل انتقال نیست یعنی شخص نمیتواند مطلب را منتقل کند؛ اگر اینها نباشند، همهچیز نامفهوم میشود. آموختن و یادگرفتن، پایههای پالایش و تزکیه هستند؛ اگر آموزش و یادگیری را در کنگره حذف کنیم، تغییرات اتفاق نمیافتد، اگر معلمان و آموزگاران خوبی داشته باشیم که آموزش را درست انتقال دهند و یادگیری اتفاق بیفتد، آن ساختار و سرزمین میتواند از مشکلات و تاریکیها خارج شود. بایستی تا جاییکه امکانپذیر است، مطالب را سادهتر و قابلفهم کنیم. برخی مطالب ذاتاً سنگین هستند، اما مقدماتی میخواهند؛ یعنی اول باید مقدمات را یاد بگیریم، مهم نیست از کجا شروع میکنیم، مهم این است که از جاییکه شروع میکنیم، بفهمیم. اینکه انسان چیزهایی که برایش جا نیفتاده است را سؤال نمیکند، از جهل، منیت، نادانی و ناآگاهی او است؛ هرچیزی را که نمیدانید، درباره آن سؤال بپرسید تا یاد بگیرید.
استاد امین درادامه فرمودند: در ماه مبارک رمضان، اکثر افراد به طرف نماز و خواندن قرآن میروند؛ اما باید دانست که اول باید قرآن را به زبانی که بلد هستند بخوانند. منظور و هدف اصلی از خواندن کتاب کلامالله، فهمیدن آن است و تغییرات زمانی اتفاق میافتد که شما یک آیه را متوجه شوید و اجرا کنید؛ نتیجه اصلی زمانی حاصل میشود که معنی فارسی را بفهمید و وقتی پیشرفتهتر شدید، عربی را هم یاد بگیرید. کتابهای آسمانی، علم زندگی و درست زندگیکردن را یاد میدهند. در کلامالله، مطالب بسیار مهمی وجود دارد و صحبتهایی میکند که به آنها محکمات یا اصول گفته میشود. برای اینکه مطالب قابلفهم باشند، از مثالها استفاده شدهاست. کلماتی مانند کبر، کفر و نفاق در کلامالله بسیار استفاده شدهاند، اینها مهم هستند؛ زیرا درحالحاضر هم در زندگی ما اتفاق میافتند و هم اینکه هرکدام معانی خاص خود را دارند و تصویری از آنها در ذهن ما است.
برداشت همسفر زهره (م):
تاکنون سعی کردهام در مشکلات، صورتمسئله را پاک کنم و خود را به نادانی بزنم؛ درحالیکه اگر زندگی خود را مانند یک ساختمان، بر پایهها و فونداسیونهای محکم بنا میکردم و مفهوم زندگی و دلیل وجود مشکلات را درک میکردم، مطمئناً در تاریکیها غرق نمیشدم. آقای مهندس فرمودند: «مشکلات لعنت خداوند نیستند، بلکه رحمت خداوند هستند.» این جمله نشان میدهد که تا قبل از آمدن به کنگره، معنای مشکلات و وجود آنها را نمیدانستم. هیچگاه ذهنم را متمرکز بر یک مشکل نمیکردم، بلکه از شاخهای به شاخه دیگر میپریدم و تعریفهای نادرستی داشتم؛ به همیندلیل، تعریف و تصویر من از مشکلات، با هم متفاوت بود و به درب بسته برخورد میکردم. خداوند بزرگ را بسیار شاکرم که این رحمت را به من عطا کرد تا در این بستر قرار بگیرم و علم درست زندگیکردن را بیاموزم.
تایپ: همسفر زهره (م) رهجوی راهنما همسفر فرزانه (لژیون پنجم)
ویرایش: رابط خبری همسفر فاطمه (د) رهجوی راهنما همسفر فرزانه (لژیون پنجم)
ارسال: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر زینب دبیر سایت
همسفران نمایندگی وکیلی یزد
- تعداد بازدید از این مطلب :
116