هر انسان یا هر موجود در هستی تکرار ناپذیر است. هیچیک از برگهای درختان شبیه یکدیگر نیستند و زمانیکه از بیرون به آنها نگاه میکنیم شبیه به همدیگر هستند؛ اما در جزئیات با یکدیگر متفاوت بوده و هرکدام ویژگی خاص خود را دارند که تحت عنوان خواست درونی مطرح میشود. اگر بودن چیزی در حلقه آفرینش اضافی باشد از مکان خود ترخیص شده و بهجایی دیگر منتقل میشود. خواست درونی یک کشف بزرگ و عظیم نیست؛ بهعنوان مثال: در جهانی که ما زندگی میکنیم، کرم نیز وجود دارد و خواسته درونی آن ایجاد حفره در خاک و زمینهای کشاورزی است؛ اما با جابهجایی کرم به مکان دیگر و ناتوانی در انجام خواسته درونی، دچار افسردگی و از حالت عادی خود خارج میشود. این موضوع برای تمام حیوانات و حتی انسان نیز صادق است. هر انسانی اگر از خواسته درونیاش دور شود حتی باوجود امکانات بسیاری که در اختیارش قرار دارد، هیچ حرکتی نخواهد داشت.
خواسته درونی در تمام سطوح مطرح است؛ زیرا هر موجود تا زمانیکه در یک حلقه آفرینش قرار دارد، باید تغییرات در جهت رشد و تکامل خود را ادامه دهد. بهمنظور کسب انرژی باید در جهت خواسته درونی حرکت کنیم؛ زیرا در غیر این صورت مقدار زیادی انرژی مصرف کرده و هیچ دریافتی نخواهیم داشت که درنتیجه دچار گمراهی میشویم؛ بنابراین چگونگی حرکت ما در رسیدن به خواسته، بسیار مهم است. در سوره حمد، انسانها به سه گروه تقسیم میشوند و دسته اول کسانی هستند که به آنها نعمت داده شده است، دسته دوم افرادی که مورد غضب قرارگرفته و دسته سوم اشخاصی که گمراه شدهاند. اگر حرکت ما در جهتی باشد که باعث جهش در تکامل ما شود و سطح داناییمان را بالا ببرد، بهآرامش میرسیم و این همان مسیری است که در جهت خواسته درونی یا صراط مستقیم است.
صراط مستقیم برای تمامی موجودات یکسان است؛ بنابراین کسانیکه در سطوح پایین قرار دارند به دور خودشان میچرخند و همان ضالین یا گمراهان هستند و آنها تلاش زیادی میکنند؛ اما چون در مسیر تکامل قرار ندارند، هیچ پیشرفتی نمیکنند؛ بهطور مثال: در کنگره کسانی که در مسیر درست و صراط مستقیم قرار میگیرند و به آرامش میرسند، نیرویی درون خود احساس میکنند که با انجام یک حرکت اشتباه و خارج شدن از مسیر به آنها نهیب میزند و آنها را به مسیر درست برمیگرداند. کسانی که از سطوح بالا به سمت پایین حرکت میکنند، عذاب برایشان مقرر شده و سقوط خواهند کرد. خواست درونی هر انسان شامل دو بخش رسیدن به تعادل و رسیدن به تعالی است، یعنی ابتدا باید به درمان و تعادل و سپس به تعالی برسیم؛ بهعنوانمثال: در کنگره زمانیکه یک رهجو هنوز به تعادل نرسیده، نباید مسئولیت بزرگی به او بدهیم؛ زیرا باعث تخریب در خود و اطرافیان میشود.
مفهوم عدالت در کنگره یعنی هر چیز سر جای خودش باشد. اگر انسان بهخاطر سختیهایی که در زندگی متحمل میشود به این باور برسد که جهان جای عادلانهای نیست و احساس کند عدالت در موردش اجرا نشده درحرکتش طغیان میکند. قوانینی مانند: قانون جاذبه در هستی وجود دارد که برای همه یکسان عمل میکنند. اگر ما یک سنگ یا یک انسان را از ارتفاع پرت کنیم، نیرو جاذبه بر هر دو وارد میشود که این قوانین در اجزا هستی با یکدیگر متفاوت هستند. چنانچه انسانی نقطه تحمل خود را در مقابل سرما بالا ببرد در آب صفر درجه زمان بیشتری دوام میآورد؛ زیرا توانسته نیرو مکملی را بهوجود بیاورد که اثر بیرون را خنثی کند؛ بنابراین جایگاهش متفاوت بوده و ما فکر میکنیم عدالت برقرار نشده است.
اجسام در هستی دارای سه حالت تعادل پایدار، تعادل ناپایدار و تعادل بیتفاوت هستند؛ بنابراین در تعادل پایدار اگر جسم یا موجودی را تحتفشار قرار دهیم و در او آشوب ایجاد کنیم پس از مدتی دوباره به حالت اولیه خود برمیگردد؛ چراکه در وضعیت تعادل ناپایدار با وارد کردن یک تکانه به جسم یا موجود، از جای خودش خارج شده و دیگر به حالت اولیه برنمیگردد و بهعبارتی سقوط خواهد کرد؛ بهطور مثال: زمانیکه یک رهجو در کنگره کلام نادرست به یک مرزبان بگوید و مرزبان رفتاری از خود نشان دهد که باعث شود آقای مهندس او را از جایگاه مرزبانی کنار بگذارند، این مرزبان وضعیت تعادل ناپایداری دارد؛ زیرا نتوانسته در مقابل یک تازهوارد رفتار مناسبی از خود نشان دهد؛ اما تعادل بیتفاوت به حالتی گفته میشود که اگر ضربهای به جسم یا موجودی وارد کنیم تفاوتی در وضعیت قبل و بعد از آن در جسم یا موجود ظاهر نشود، مانند زمانیکه یک موبایل را روی سطح به سمت جلو حرکت دهیم، کمی جلوتر ساکن شده و تغییری در آن ایجاد نخواهد شد.
انسانها هم در مسیر تکامل خود، میتوانند یکی از این سه وضعیت را داشته باشند؛ اگر در جهت صراط مستقیم باشند یعنی از سطح پایین به سطح بالا درحرکت باشند، زمانیکه ضربهای به آنها وارد میشود، دچار مشکل شده، اما دوباره به مسیر خود برمیگردند و این همان تعادل پایدار است. وضعیت ناپایدار در مورد انسانهایی است که مسیری را با سختی طی کرده و درحال حرکت هستند و زمانیکه تکانهای به آنها وارد میشود، از جایگاه خود سقوط میکنند؛ مانند فردی که چندین سال با روش سقوط آزاد مواد را کنار گذاشته است. زمانیکه در شرایط بحرانی قرار میگیرد، دوباره به مصرف مواد رو میآورد، زیرا جایگاهش سست است و نیرو مکمل یا همان خمر در این شخص به وجود نیامده است. زمانیکه سیستم ایکس بهخوبی کار کند، با واردکردن یک تکانه به شخص، تولید اندورفین و دینورفین باعث متعادل شدن شخص میشود؛ در صورتی که ترک سقوط آزاد، شوک فیزیولوژیک به شخص وارد میکند، زیرا سیستم تولید مواد شبه افیونی از کار افتادهاند؛ بههمین علت هم اگر ضربهای به این شخص وارد شود، نیرو مکمل وجود ندارد تا قادر به حفظ تعادل باشد؛ درنتیجه عدم تعادل، فرد دوباره به سمت مصرف مواد گرایش پیدا میکند.
گمراهان مانند کسانی هستند که در بیابان به دور خود میچرخند و حرکت آنها در جایگاهشان تأثیری ندارد. این اشخاص تعادل بیتفاوت دارند.
اگر انسان وضعیت خود را بررسی کرده و ببیند در کدامیک از این حالات قرار دارد، میتواند راههای اضافه و حرکتهای بیهدف را حذف کند. دراین صورت آرامآرام به خود نزدیکتر میشود. این کار زمانی امکانپذیر خواهد بود که انسان یکسری از خواستههای نامعقول خود را کنار بگذرد.
منبع: سیدی «انواع تعادل» از استاد امین دژاکام
تایپ: همسفر پریسا رهجوی راهنما همسفر آسیه (لژیون یازدهم)
ویرایش و ویراستار: راهنما همسفر آسیه (لژیون یازدهم)
ارسال: همسفر شهلا رهجوی راهنما همسفر مهین (لژیون هشتم)
همسفران نمایندگی ملاصدرا (نیکآباد)
- تعداد بازدید از این مطلب :
83