شناخت انسان اساس حرکت در جهان هستی است، تا زمانی که چیزی را نشناسیم، نمیتوانیم آن را هدایت یا اصلاح کنیم؛ همانطور که تعمیر یک اتومبیل تنها زمانی ممکن است که مکانیسم آن را کاملاً بشناسیم، انسان نیز چنین است؛ یعنی وقتی مشکل را بهدرستی درک کند، قادر خواهد بود راهحل مناسبی ارائه دهد. اغلب وقتی چیزی را نمیبینیم یا نمیدانیم، آن را انکار میکنیم؛ مثلاً چون حیوانات به زبان ما صحبت نمیکنند، گمان میکنیم فاقد توانایی بیان هستند، در حالیکه آنها نیز شیوههای خاصی برای ارتباط دارند. جهان هستی بر مبنای تضادها شکل گرفته است، شب بدون روز معنا ندارد، عشق بدون وجود کینه تعریف نمیشود و زندگی بدون سختیهایش قابلدرک نیست. بسیاری از انسانها تمایل دارند جهانی را تصور کنند که صرفاً مثبت و بدون کشمکش باشد؛ اما این خلاف ذات هستی است؛ حتی شناخت خداوند دشوار است؛ زیرا هیچ ضدی برای او وجود ندارد.
انسانها بر اساس انتخاب و باورهایشان به سه گروه تقسیم میشوند:
۱- گروهی که تسلیم خداوند هستند، اصول اخلاقی را رعایت میکنند، دروغ نمیگویند، تهمت نمیزنند و حق دیگران را ضایع نمیکنند.
۲- کسانی که در تسلیم شدن تردید دارند، نمیدانند بهشت و نظام الهی واقعیت دارد یا ندارد.
۳- گروهی که هیچیک را نمیپذیرند؛ مانند اصحاب یمین، شمال و سابقون که معتقدند طبیعت خود زندگی را به وجود آورده و پس از مرگ، همهچیز پایان مییابد.
حیوانات دارای نفس هستند و زندگی آنها بر اساس غریزه، تولیدمثل و بقا تنظیم شده است؛ اما انسان دارای اختیار است، این اختیار زمانی معنا پیدا میکند که تضادها وجود داشته باشند و انسان بتواند از میان مسیرها انتخاب کند. انسان هنگام تولد علاوهبر نفس، روح را نیز دریافت میکند. روح پاک و الهی است و انسان را به سوی خوبیها هدایت میکند؛ چراکه همه روحها طیب هستند و هیچ روح پلیدی وجود ندارد و در مقابل، جن نماد نیروی تخریبی و منفی است که انسان را به جنگ، نفاق و فساد دعوت میکند. نفس گاهی به ندای روح گوش میدهد و گاهی تحت تأثیر جن قرار میگیرد، مانند کسی که ابتدا قصد دارد از مصرف مواد خودداری کند؛ اما پس از اولین مصرف با وسوسه جن، به مصرف بیشتر ترغیب میشود. هنگامی که انسان در دوراهی تصمیمگیری قرار میگیرد اگر به خوبی دعوت شود این ندای روح است و اگر به بدی کشیده شود، صدای جن است.
انسانها بر اساس ارتباطشان با روح و جن به سه دسته تقسیمبندی میشوند:
۱- انسانهایی که تنها به ندای روح گوش میدهند و کاملاً به راه نیکی پایبندند.
۲- انسانهایی که میان روح و جن در نوسان هستند گاه به خوبی تمایل دارند و گاه تحت تأثیر جن قرار میگیرند.
۳- انسانهایی که ارتباطشان با روح قطع شده و تنها پیرو جن هستند.
در قرآن علاوهبر واژه انسان از انس و ناس نیز نام برده شده است. انسان مانند گل پخته است که از آن میتوان ظروفی سودمند ساخت، درحالیکه انس مانند گل خام است که هنوز آمادگی بهرهبرداری را ندارد؛ همانطورکه از گل خام نمیتوان برای نوشیدن آب استفاده کرد، انس نیز نیازمند تکامل برای رسیدن به مقام انسانیت است.
من قبل از اینکه این سیدی را گوش کنم، حس میکردم زندگی فقط میگذرد و من خیلی چیزها را در مورد خودم و دنیا نمیدانستم، مثلاً تعریف نفس را نمیدانستم و فکر میکردم نفس، یک نیرویی ساده است که من را زنده نگه میدارد؛ ولی حال متوجه شدم، نفس من مانند یک صحنه تئاتر است که دو بازیگر اصلی به نام روح و جن دارد. روح مانند یک دوست مهربان و پاک است که همیشه من را به سمت کارهای خوب؛ ازجمله راستگویی، کمک به دیگران و دنبال کردن رؤیاهایم دعوت میکند؛ ولی جن مانند شیطانی در وجودم است که مرتب من را به سمت کارهای اشتباه؛ ازجمله تنبلی کردن، عصبانی شدن و تصمیمگیریهای غلط وسوسه میکند. من اختیار دارم، انتخاب کنم و تصمیم بگیرم که زندگی خود را چگونه رقم بزنم. قبلاً انتظار داشتم همهچیز عالی و بدون هیچ مشکل و دردسری باشد؛ ولی اکنون به این نتیجه رسیدم که اگر سختی، غم و بدیها نباشند نمیتوانم قدر شادی و خوبی را بدانم، مثلاً اگر شب نباشد، قشنگی روز را نخواهم دانست. این تضادها به من کمک میکنند که رشد کنم و خودم را بهتر بشناسم. شناخت خدا سخت است؛ زیرا برای خداوند ضدی وجود ندارد و این باعث شد بیشتر به عظمت آن فکر کنم.
قبلاً نمیدانستم در قرآن چرا از انس و ناس حرف زده شده است؛ ولی الان تصویر قشنگی در ذهن خود دارم که من مثل یک گل خام هستم، چیزی که هنوز کامل شکل نگرفته است؛ ولی اگر با انتخابهای درست مثل گوش دادن به صدای روحم و دوری از وسوسههای جن پیش بروم، میتوانم مثل گل پخته شوم. با توجه به این سیدی من فکر میکنم در آن گروهی قرار دارم که بین جن و روح گیر افتاده است، زمانیکه به حرف روح گوش میدهم حالم خوب است و انگیزه دارم؛ اما روز دیگر تنبلی یا افکار منفی من را به سمت جن میبرند. وقتی که این را فهمیدم انگار یک نقشه راه دارم و میخواهم بیشتر به حرف روحم گوش بدهم و خودم را بهتر بشناسم و با هر انتخاب درست، یک قدم به آن نسخه پخته و کامل خود نزدیکتر شوم.
در مجموع این سیدی به من یاد داد که زندگی من یک سفر پر از انتخاب و تضاد است و من میتوانم با شناخت خود و گوش دادن به ندای روح، یک مسیر قشنگ و معنادار برای خود بسازم. حس میکنم انگار یک مأموریت دارم و آن اینکه هر روز بهتر شوم و نگذارم جن مرا از راه منحرف کند.
نویسنده: همسفر مژگان رهجوی راهنما همسفر وجیهه (لژیون دوم)
ویراستاری: رابط خبری همسفر فرشته (ب) رهجوی راهنما همسفر وجیهه (لژیون دوم)
ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر اسماء (لژیون اول) دبیر سایت
همسفران نمایندگی سیرجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
119