مشکلات و نتایج رنج، الفبای یاد گرفتن هستند؛ چون انسان تا زمانی که دچار مشکل و مصیبت نشود، به دنبال چاره و درمان نمیرود. حتی در شادیها نیز رنج وجود دارد. انسانی که رنج دیده، گوش شنوا دارد و شرایط را به خوبی میپذیرد. این گوش دادن و پذیرش، موجب کسب دانش و تغییر در انسان میشود. بعضی از آدمها مطلبی را یاد میگیرند و از آن رنج خارج میشوند، ولی فراموش میکنند که این یادگیری موجب رهاییشان شده است. این چرخه در انسان بهطور مرتب تکرار میشود. هرچه انسان رنج بیشتری را تجربه کرده باشد، به همان نسبت ظرفیت آبادانی بیشتری در او شکل میگیرد. هر انسانی هر چیزی را که در بیرون ایجاد کند، همان را درون خود به وجود میآورد. انسانی که منیت دارد، میخواهد جایگاه خود را حفظ کند. او تلاش میکند همیشه از نظر دیگران، فردی توانا و برجسته به نظر برسد. حتی دوست دارد خاص و ترسناک جلوه کند تا دیگران از او حساب ببرند. برای حفظ این موقعیت، باید در دیگران حس ترس و وحشت ایجاد کند. وقتی ترس را در دیگران ایجاد کرد تا از او حساب ببرند، این ترس در خودش هم نهادینه میشود. اما اگر در دیگران احساس آرامش، راحتی و امنیت ایجاد کرد، بازتاب آن نیز در خودش بهوجود میآید.
انسان باید سختی بکشد، وارد رنج شود و مصیبت را تجربه کند. باید حالش گرفته شود و خیلی چیزها را حس کند؛ چون وقتی حس کرد، میفهمد که باید ظرفیت تحملش را بالا ببرد. خیلیها در زندگی میخواهند صورتمسئله را پاک کنند، هیچ اتفاق بدی نیفتد، و همهچیز همیشه مرتب و سر جای خودش باشد. اما در این صورت، هیچ تغییری در حس آنها ایجاد نمیشود. وقتی تغییری در حس رخ ندهد، انسان حاضر نمیشود شرایط سخت را تجربه کند. سکون، خواستهٔ نیروهای بازدارنده و تاریکی است؛ در حالیکه حرکت، همسو با جهان و آفرینش است. انسانی که هیچ حرکتی ندارد، نیروهای منفی درونش رشد میکنند. آنها کالبدی را انتخاب میکنند که حرکتی در آن نباشد. اگر انسان از تلاش و حرکت بیزار باشد، به تاریکیها نزدیک میشود. این نیروها درونش رشد میکنند، قوی میشوند و در کالبدش قرار میگیرند. نتیجه آن میتواند ابتلا به بیماریهای مختلف یا افکار منفی باشد. کالبد بیحرکت، جایگاه مناسب برای پرورش نیروهای منفی است. این نیروها انسان را به سمت رکود، افسردگی و ناامیدی سوق میدهند. راه مقابله با آنها، حرکت، تلاش و در مسیر بودن است.
اگر فرزندان پرتلاش نباشند و والدین همهٔ کارهای آنها را انجام دهند، نیروهای منفی درون آنها لانه میکنند. نیروهای منفی تمایل دارند دیگران همهٔ کارهایشان را انجام دهند، چون آنها راحتی مطلق را میخواهند. وقتی والدین کارهای فرزندان را انجام میدهند، در واقع به این نیروها خدمت میکنند و به آنها قدرت میدهند. اما نیروهای مثبت، کارهایشان را خودشان انجام میدهند. آنها به استقلال و مسئولیتپذیری باور دارند. بنابراین، آموزش تلاش و مسئولیتپذیری باید از کودکی آغاز شود تا مسیر رشد معنوی و انسانی هموار گردد. معلم پسرها پدرانشان هستند و معلم دخترها مادرانشان. پدر باید دانشی را که در طول زندگی کسب کرده و زحماتی که برای آن کشیده، به پسرش منتقل کند. مادر نیز باید به دخترش آموزش دهد، چطور توانسته یک خانه را مدیریت کند، غذا بپزد و امکانات زندگی را فراهم سازد. این آموزشها باید با صبر، عشق و درک شرایط صورت گیرد تا فرزندان درک کنند زندگی چه ارزشی دارد. اگر این انتقال دانش و تجربه بهدرستی انجام نشود، نسل بعدی ممکن است قدر رنج و تلاش را نداند.این درک، آنها را در برابر نیروهای منفی مقاوم میسازد و به مسیر رشد نزدیکتر میکند.
منبع: سیدی علم و زندگی
نویسنده: همسفر فاطمه رهجو راهنما همسفر زهره (لژیون دهم)
ویراستاری و ارسال: همسفر ملیکا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دانیال اهواز
- تعداد بازدید از این مطلب :
132