English Version
This Site Is Available In English

بواسطه مصرف مواد مخدر به جایی رسیده بودم که آرزوی مرگ می کردم

بواسطه مصرف مواد مخدر به جایی رسیده بودم که آرزوی مرگ می کردم

                    ************** بنام قدرت مطلق الله **************

جلسه‌ی دوم از دور چهارم کارگاههای آموزشی خصوصی نمایندگی قشم با استادی راهنما مسافر علی ، دبیری مسافر فرامرز و استادی مسافر ابراهیم با دستور جلسه‌ی ( برای استحکام پایه‌های علمی و مالی کنگره 60 من چه کرده ام ) در تاریخ 30 اردیبهشت ماه 1404 ساعت 17 در محل دانشگاه خوارزمی قشم آغاز به کار نمود .

خلاصه سخنان استاد ؛

سلام دوستان علی هستم یک مسافر ؛ دستور جلسه امروز برای استحکام پایه های علمی و مالی کنگره 60 من چه کرده ام بخواهم در مورد دستور جلسه صحبت کنم، ما در کنگره هفت سال پیش تحت همین موضوع دستور جلسه داشتیم که باعث شد بتوانیم در شهر خودمان شعبه کنگره 60 را تأسیس کنیم. آن وقت جناب مهندس اجازه نمی دادند شعبه ها گسترش پیدا کند چون  کیفیت خیلی اهمیت داشت و آن وقت من راجع به این  دستور جلسه حرفی نداشتم چون تازه به رهایی رسیده بودم و هیچ حسی با سفر دومی نداشتم ، از آن دستور جلسه چند سال گذشته است. در این مدت خیلی اتفاقات خوب برای زندگی من افتاده که قبول و باورش برایم سخت است و با توجه به همین اتفاقات خوب سعی دارم در همه جلسات هفتگی حضور داشته باشم. آقای مهندس گفته اند کارهایی که در طول سفر انجام داده اید را بیان کنید ولی وقتی جناب مهندس می فرمایند من هیچ کاری برای کنگره انجام نداده ام تکلیف من روشن است البته خدمت گرفتن من در کنگره از سفر اول شروع شد آن زمان سی دی بود، و من مسئول سی دی لژیون شدم و سی دی ها را تهیه و بین  رهجوها پخش می کردم ، بعد از آن در قسمت نشریات، مشاوره تازه واردین، OT، مرزبان و در همه این جایگاه ها در کنگره خدمت کردم و هنوز فکر می کنم هیچ کاری برای کنگره نکرده ام. من قبل از ورود به کنگره با انجام کارهای ضد ارزشی پدر، مادر و خانواده ام را از خودم رنجانده بودم ؛ امروز خداوند را شاکرم که سلامت هستم و باعث افتخار آنها در جامعه هستم و بسیار خوشحالم که در جمع خانواده خودم هر کسی می خواهد دست به کار مهمی بزند قبل از شروع از من مشورت می گیرد ، شما فرض کنید من یک جوان 23 ساله که دارای انرژی و آرزوهایی بودم  ولی  بواسطه مصرف مواد مخدر به جایی رسیده بودم که فقط آرزوی مرگ را داشتم و همیشه به خدا می گفتم خدایا چه می شد من را معلول  می آفریدی که بتوانم زیر پوشش نهادهای بهزیستی و یا کمیته امداد باشم تا پولی به من بدهند که خرج و مخارج من در بیاید و به جایی رسیده بودم که قدر سلامتی خودم را نمی دانستم. این اعتیاد زندگی من جوان را به نقطه ای رسانده بود که حتی نمی توانستم پول مواد مصرفی خودم را تأمین کنم .

خداوند را شکر می کنم که با آموزش های کنگره به اینجا رسیدم و الان  هم نمی دانم که می خواهد چه بشود و آخرش به کجا برسد انشاءالله که  آخرت بخیر بشوم و امیدوارم دوستان سفر اولی، تازه واردین و همه آنهایی که به رهایی رسیده اند به جایی برسند که در باورشان نمی گنجد و می بینید که چقدر رهایی از دام مواد لذت بخش است. 

 

ویرایش و تایپ : مسافر سجاد 

بازنگری و ارسال : مسافر علی 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .