اولین جلسه از دوره پنجم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه مسافران با نگهبانی مسافر علی، دبیری مسافر محمد و استادی مسافر حمید با دستور جلسه " در استحکام پایه های مالی و علمی کنگره، من چه کرده ام؟"چهارشنبه 31 اردیبهشتماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.
سخنان استاد:
سلام دوستان، حمیدرضا هستم، یک مسافر.
در ابتدا تشکر میکنم از ایجنت محترم قبلی شعبه، آقا رضا دهقان، و ایجنت جدید، همچنین مرزبانان عزیز، نگهبان جلسه، راهنمای عزیزم آقا رحمان که باعث شدند من به حال خوب و آرامش برسم. همچنین از راهنمای سفر دوم، آقا امیر، که اجازه دادند این جایگاه را تجربه کنم، صمیمانه سپاسگزارم.
موضوع دستور جلسه: «در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره ۶۰، من چه کردهام؟»این سؤال، تلنگری است برای هرکدام از ما تا به نقش و مسئولیتی که در قبال کنگره داریم، فکر کنیم. موضوع در سه بخش مالی، علمی و نیروی انسانی قابل بررسی است. در بخش مالی من عضو لژیون سردار هستم، اما همچنان احساس میکنم کار خاصی انجام ندادهام. راهنمایم در سفر اول به من گفتند اولویت با درمان است، من هم درمان را در اولویت قرار دادم و خوشبختانه به درمان رسیدم. اکنون در مسیر تقویت پایههای مالی قدم برمیدارم و هدفم رسیدن به دنوری، پهلوانی و جایگاه خدمتی بالاتر در کنگره است، در بخش علمی این دستور جلسه برای من یک تلنگر بزرگ بود. چون متوجه شدم تا به امروز از نظر علمی حرکت خاصی نکردهام. در گذشته در رشتههای مختلفی مانند ورزشهای رزمی، فوتبال، تنیس و شطرنج تجربه داشتم و در مسابقات شرکت کردهام. دوستی دارم که استاد دانشگاه و ورزشکار است و تصمیم دارم با کمک او مسیر علمی خودم را ادامه بدهم. اگر بتوانم، قدمی در جهت رشد علمی خودم و اعضای کنگره بردارم، باعث افتخارم خواهد بود، در بخش نیروی انسانی چه مسافر و چه همسفر، همه ما جزء نیروی انسانیِ این سیستم هستیم، پول در هر جامعهای مهم است، اما ابتدا باید نیروی انسانی توانمند و آگاه باشد تا آن جامعه رشد کند. در کنگره ۶۰، توجه به تازهواردین اهمیت ویژهای دارد و باید به آنها احترام گذاشت، از آنها حمایت کرد و بهای بیشتری داد. و در پایان من هنوز درگیر وادی اول هستم. جناب مهندس، ۱۴ وادی را در طی ۱۴ سال برای ما فراهم کردند. نمیتوان انتظار داشت که یک مرتبه این مفاهیم عمیق را در زندگیام پیاده کنم، تا رسیدن به وادی چهاردهم که عشق و محبت است، راهی طولانی در پیش دارم، چون هنوز در تاریکیهای زیادی هستم و درک واقعی از عشق و محبت، برایم دشوار است.
در وادی چهاردهم آمده«آنچه باور است محبت است، و آنچه نیست، ظروف تهی است.»و این جمله که بسیار برای من الهامبخش است:«من که میگویم، کلام خود نیست؛ بلکه فردی است در جمع بیکران هستی، که باورش کار هر کسی نیست، مگر معنای آن بداند که چیست.
ارابهها را در بیکران به حرکت درآورید، که نگهبانان ماوراء به آنچه در زمین میگذرد، نیازمندند.بشکافید آنچه شکافتنی نیست، در دل سنگ بروید، و ترکیبها را جدا نمایید.»واقعاً وادی سنگینی است برای من، اما با امید و تلاش، مسیر را ادامه میدهم.
(2).jpg)
تایپ: مسافر حسن (لژیون اول)
عکس: مرزبان خبری مسافر بهمن
ویراستاری: مسافر مختار خدمتگزار سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
128