English Version
This Site Is Available In English

شیطان در وجود همه انسان‌ها وجود دارد

شیطان در وجود همه انسان‌ها وجود دارد

مطلبی که امروز مطرح می‌کنم مربوط به تاریخ ۱۳۸۵/۱۲/۲۸ است. کل برنامه جهان‌بینی ما راجع‌ به شناخت انسان است؛ چون اگر انسان را بشناسیم می‌توانیم حرکتی بکنیم و اگر نشناسیم نمی‌توانیم کاری انجام بدهیم. شما وقتی می‌توانید اتومبیل را تعمیر کنید که اتومبیل را بشناسید، انسان هم همین‌طور، اگر انسان دقت کند و بداند مشکلات کجاست می‌تواند راحت برایش راه حل ارائه دهد. در زمان کرونا در کنگره۶۰ مشکلی پیش نیامد؛ جلسات کنگره با سیصد نفر مرتب تشکیل می‌شد، آن‌جا فهمیدیم کرونا یک بیماری است که تجمع ویروس‌ها و میکروب‌ها در دهان، گلو و قسمت ریه است و در ریه دائم در حال گسترش هستند. گفتیم پس می‌توانیم با غرغره کردن و بخور دادن یک ماده‌‌ ضد ویروس، ویروس را در گلو از بین ببریم و ریه را پاک‌سازی کنیم، این‌که دنبال ویروس برویم و در سلول تغییرات ایجاد کنیم نه و خیلی ساده حل شد، پس زمانی ما چیزی را خوب بشناسیم می‌توانیم برایش راه‌ حل بدهیم، برای همین است هفتاد سال در پزشکی راه‌ حل خوبی برای درمان بیماری‌ها نداریم و من بارها گفتم؛ علم پزشکی از مرگ و میر جلوگیری‌ کرده، نگهدارنده‌های خوبی دارد؛ ولی پیدا کردن مریضی‌ها نه؛ یعنی اگر کسی یک مریضی مثل ام‌اس دارد باید تا آخر عمرش دارو بخورد خوب هم نمی‌شود این درمان نیست، نگهدارنده است.

در جهان‌بینی وقتی به انسان می‌رسیم که انسان چیست، فرق انسان با حیوان چیست، آیا انسان موجودِ ناطقی است؟ نه تمام حیوانات هم ناطق هستند؛ ولی چون ما زبان‌شان را نمی‌فهمیم می‌گوییم ناطق نیستند، پس این دلیل نشد باید این را کاملاً بشکافیم. در کتب آسمانی توضیحاتی داده شده؛ ولی بعضی‌ها اصلاً قبول نمی‌کنند؛ چون چیز دیگری برداشت کرده‌اند. این است که امروز بحث ما روی خود انسان است. ما کلمه جن و روح و نفس را خیلی شنیده‌ایم؛ ولی اصلاً نمی‌دانیم جن و روح و نفس چیست؟ شما بروید تمام کتاب‌های علمی را نگاه کنید ببینید یکی را می‌توانید پیدا کنید که فرق بین نفس و روح را بداند؟ نفس را همان روح می‌گیرند، کتاب‌های چند صد صفحه‌ای برای نفس نوشته شده مثل معرفت نفس، شناخت نفس؛ ولی وقتی می‌خوانید هیچ‌ چیز دستگیرتان نمی‌شود که نفس یک چیز معنوی، روحی یا جسمی است، اصلاً این‌ها را نمی‌دانیم، به همین دلیل به نتیجه نمی‌رسیم.

حالا مطالبی که من می‌گویم برای اولین بار است، قبلاً به آن‌ها اشاره‌ای کرده‌ام. یک مقدار متوجه می‌شوید؛ ولی بقیه‌ آن برای آیندگان می‌ماند، بدانند این تعریف‌ها به چه شکل و چگونه است. اگر انسان را بشناسیم می‌توانیم مسیر درستی برویم. می‌گوییم دروغ نگویید، برای چه نباید دروغ بگوییم؟ وقتی دروغ می‌گوییم، تهمت می‌زنیم به منافع می‌رسیم اگر علت اصلی را ندانیم در کوتاه مدت منافع می‌بریم؛ ولی در بلند مدت متضرر و ضایع می‌شویم. ما در فصل بهار هستیم، سال جدید و تازه‌ای شروع می‌شود، این دگرگونی در تمام دنیا و به یک صورت بر چهره همه آفریده‌های خداوند است، شادباش می‌گوییم تعصب نشان نمی‌دهیم که بگوییم عید برای ما ایرانی‌هاست. آغاز فصل زایش طبیعت است، ایرانیان این مقطع را برای عید نوروز در نظر گرفتند، مسیحی‌ها کریسمس را در زمستان گرفتند، ماه‌های قمری هم مرتب می‌چرخند. بنابراین فصل بهار، فصل زایش است، تمام درختان را نگاه کنید، شکوفه می‌زنند همین‌قدر که نسیم بهار می‌وزد ظرف مدت دو یا سه هفته تمام طبیعت، سبز و خرم می‌شود، شکوفه‌ها میوه می‌دهند و این زایش طبیعت است. برای حیوانات هم فصل زایش‌ و تولیدمثل است چقدر این قشنگ است، همه ساله در یک فرم و یک شکل درست، کره زمین به یک نقطه خاصی می‌رسد و فصل بهار آغاز می‌شود، گویی طبیعت و گیاهان در زمستان می‌میرند و به خواب می‌روند و دوباره زنده می‌شوند. انسان هم همین‌طور است پس از مرگ دوباره زنده می‌شود و این یک دگرگونی در تمام دنیا است. وقتی بهار می‌شود فقط برای ایران نیست، در سراسر گیتی یک آغاز جدیدی شروع می‌شود، شکوفه‌های گیلاس در‌حال رشد هستند، همه جا و برای همه چیز فصل زایش در بهار است، پس فصل بهار را محترم و عزیز بشماریم.

دنیا بر مبنای اضداد در چرخش است و خلقت بر مبنای اضداد است؛ ولی ما این را نمی‌خواهیم بپذیریم، نمی‌خواهیم قبول بکنیم، می‌خواهیم بگوییم همه چیز در جهت مثبت باشد؛ یعنی نه دشمنی باشد، نه جنگ و نه ویروسی، اصلاً هیچ بدی نباشد نمی‌شود؛ چون جهان بر این مبنا استوار شده، اگر شب نباشد مفهوم روز را نمی‌فهمیم، اگر کینه و دشمنی نباشد شما عشق و محبت را از کجا می‌فهمید و یک مسئله این‌که خدا را نمی‌توانیم تشخیص بدهیم. برای چه نمی‌توانیم درک کنیم؛ چون ضدش نیست، می‌گویند شیطان هم مخلوق خداوند است و نمی‌تواند ضدش باشد و برای همین نمی‌توانیم خداوند را تشخیص دهیم. سیری را وقتی تشخیص می‌دهیم که گرسنگی باشد و سلامتی، زمان بیمار بودن اهمیت خود را نشان می‌دهد، پس این‌ها همه بر پایه اضداد است. ما می‌خواهیم ضد را کنار بگذاریم بگوییم همه باید خوب باشند، هیچ‌‌کس خیانت نکند، هیچ‌کس دروغ نگوید، هیچ‌کس بدی دیگری را نخواهد، این‌جوری نمی‌شود که هیچ بدی وجود نداشته باشد؛ چون زندگی بر مبنای اضداد استوار شده این جزء بافت زندگی است و ما باید این را بپذیریم.

خداوند جهان را بر مبنای ظلم درست کرده که ما خیلی گله و شکایت می‌کنیم؛ اما باید درک کنیم که جهان بر پایه اضداد است. از آن‌جایی که دنیا بر مبنای اضداد در چرخش است شمشیر هنگام صلح به نیام نیاز دارد و در جنگ سپر و تیروکمان می‌خواهد، پس هر کدام یک جور است. برای به‌کار بردن آن‌ نیرویی که برخوردها را به‌وجود می‌آورد نیرو و قدرتی که بتواند ابزارها را به چرخش درآورد. برای حیات نوع بشر یا تکامل آن نیز همواره موضوعی بوده، هست و خواهد بود؛ یعنی گذشته، حال و آینده که همه در حلقه ماست. انسان همه‌گونه است، انسان‌ها یک‌گونه نیستند، همه رقم انسان را داریم، اصلاً افراد منفی‌ بیشتر هستند؛ ولی ما می‌خواهیم همه‌ انسان‌ها خوب باشند اگر این‌طور بود، خوب بود؛ ولی چون بر مبنای اضداد است این‌طور نیست و ما می‌خواهیم به زور این کار را انجام دهیم که نمی‌شود. آنانی که تسلیم خداوند هستند، کم و اندک هستند که تسلیم فرامین و قوانین الهی می‌باشند، حق دیگران را نمی‌خورند، امانت‌دار خوبی هستند، سر قولشان می‌مانند، شهادت دروغ نمی‌دهند، به پدر و مادر خود نیکی می‌کنند و تسلیم خداوند هستند نه این که شب تا صبح صف اول نماز بایستند و نماز شب هم بخوانند، این کار بسیار عالی است؛ اما مراسم آیینی و ظاهر قضیه است و خرجی هم ندارد؛ ولی اگر آمدی آداب دینی را انجام دادی؛ ولی فرامین را اجرا نکردی این الهی و خدایی نیست و ما فکر می‌کنیم کسی‌ که تسلیم خداوند باشد؛ یعنی آداب دینی را به‌جا بیاورد. آنانی که در تسلیم شدن تردید دارند که آیا بهشت و جهنم و خداوندی وجود دارد، وقتی ما می‌گوییم خداوند هست، نمی‌خواهیم چیز خاصی را مجسم کنیم باید این‌طور تفسیر کنیم که متوجه بشویم، آیا بر جهان هستی یک نیرو یا قدرتی حکم‌فرما هست یا نیست، آیا در طبیعت یک نظام‌دهنده وجود دارد؟ نباید بگوییم نظام‌دهنده باید یک شخص یا یک انسان باشد نه! یک قدرت و نیرویی در کل هستی باید حکم‌فرما باشد که شاهد و ناظر بر این قوانین باشد و آن نیرو باعث شده این قوانین و هستی شکل بگیرند که ما آن را خداوند می‌نامیم و خیلی پیچیده نیست. تسلیم شدن در برابر قدرت مطلق؛ یعنی تسلیم شدن در برابر نیرو و قدرتی که جهان هستی را به‌وجود آورده است و موجودات را به هر گونه‌ای که بوده به‌وجود آورده است.

وقتی شما در زمین نگاه می‌کنید که آفتاب است حتماً خورشید در آسمان و آسمان آبی است و وقتی که باران می‌بارد باید آسمان ابری باشد که باران ببارد، پس این تمام می‌شود و می‌توانم همه کاری را انجام بدهم تا به منافع خود برسم. در قرآن آمده که حیوان دارای یک نفس است و آن رسیدن به خواسته‌های خودش است مثل تولید‌مثل، تغذیه و حفظ جان خودش که برایش مشخص شده، اختیار ندارد و طبق یک برنامه خاص جلو می‌رود؛ ولی در انسان مسئله اختیار مطرح می‌شود که در کتاب ادموند و هلیا و جاهای دیگر بارها برای شما گفتم که برای انسان اختیار مطرح گردید و سر دو راهی قرار گرفت؛ چون اگر در یک راه باشد به اختیار نیاز ندارد مانند حیوانات که هدف مشخصی دارند. در قرآن آمده که هر انسانی دو ملک دارد که کارهای انسان را زیر نظر دارند و انسان به سه گونه تقسیم شده است، یکی تسلیم در برابر خداوند هستند، یکی تردید دارند و دیگری که چیزی را قبول ندارد و بر این اساس یک گونه می‌شوند. چیزی که من در کتاب ادموند و هلیا مطرح کردم و در ادامه توضیح می‌دهم آن نفس واحده بود، برای نفس واحده ما تعریف جدید مطرح کردیم گفتیم وقتی انسان خلق شد آن نفسی که حیوانات دارند انسان هم داشت و همه موجودات هستی دارای نفس هستند، فرقی که انسان دارد این بود که انسان از این گروه جدا شد و درست هم می‌باشد، شما اگر در زمین نگاه کنید چه کسی اختیار زمین را در دست گرفته است؟ پلنگ‌ها، شیرها یا زرافه‌ها، کدام‌یک اختیار زمین را گرفته‌اند، زمین و سیاره ما را انسان‌ها قبضه کرده‌اند. انسان‌ها هستند که بنا و صنعت درست کرده‌اند، هواپیما درست کرده‌اند و به سیارات دیگر می‌روند و انسان در یک مرحله بسیار بالا قرار گرفته و این یک فرق جزئی با حیوان نمی‌باشد و ساختار آن کاملاً فرق می‌کند، بنابراین زمانی که این‌جوری خلق شد و زمانی که خواست نفس واحده انسان تشکیل شود؛ چون نفس چیزی است که در جسم است و در ظاهر و باطن خواسته دارد و جسم ما مانند یک شهر یا یک اتومبیل است که یک راننده دارد و راننده این ماشین نفس است، هر وقت نفس خواست برود جسم از بین می‌رود، پس زمانی که ما خوابیده‌ایم راننده رفته و زمانی بیدار می‌شویم راننده می‌آید.

برای این‌که انسان خلق شود غیر از این‌که نفس در وجود ما هست و صاحب‌خانه است، دو موجود دیگر در جسم ما زندگی می‌کنند، بچه‌ای که از مادر متولد می‌شود در آن یک روح متولد می‌شود و آن روح پاک و منزه است و انسان را به خوبی هدایت می‌کند، روح از خداوند و نور است، بنابر‌این ما روح پلید و خبیث نداریم؛ روح فقط مخصوص انسان‌ها است. زمانی که از مادر متولد شدیم جسم یک مالک دارد که اسمش روح است، یک مشاور هم در جسم است که اسم آن جن است‌. جن پنهان است، روح سنبل خوبی و پاکی است و جن سنبل مسائل تخریبی،درون همه‌ ما یک جن وجود دارد. نفس گاهی اوقات حرف‌های روح را و گاهی  حرف‌های جن را گوش می‌دهد، خیلی قشنگ می‌توانید ببیند و درکش کنید وقتی که مشکلی پیش می‌آید جن می‌گوید، او را بیچاره‌ کن، آن یکی روح است که می‌گوید ببخش این حرکت درست نیست؛ پس در تمام مسائل زندگی ما این دو هستند، یکی شما را به صلح و صفا تشویق می‌کند و یکی هم به جنگ و جدال تشویق می‌کند. جن کارش تخریب است به عقیده‌‌ من عین حقیقت است کاملاً وجود دارد و من قشنگ این را می‌بینم، همان‌طور که استکان را نظاره می‌کنم، نیروهای خوب و بد در کتاب آسمانی هم آمده، وقتی شما‌ را عصبانی می‌کند به جنگ می‌کشاند و تخریب می‌کند، وقتی که شما را به صلح و آرامش دعوت می‌کند، آن روح است. اگر بدانیم چه‌جوری به حرف‌های روح و جن گوش کنیم رستگار و پیروز می‌شویم وگرنه از چرخه‌ بازی بیرون می‌شویم؛ مثلاً مواد نمی‌کشد جن می‌گوید برو بکش، یک بار که بکشی چیزی نمی‌شود و می‌روی می‌کشی با خودت می‌گویی یک بار می‌کشم قول می‌دهم دیگر نکشم، این‌جا می‌گوید؛ آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب، حالا تو که انجام دادی، این کار را درست و حسابی انجام بده، تو نباید مصرف می‌کردی حالا که مصرف کردی پس ادامه بده می‌بینی اول می‌گوید، یک بار؛ ولی باز آن قضیه تکرار می‌شود.

نفس واحده شامل نفس، روح، جن که در درون همه هست حالا آن‌هایی که باور دارند جدی بگیرند، آن‌هایی که ندارند خیالی در نظر بگیرند. موقعی که می‌بینند سر یک دو راهی قرار گرفتند و یک نفر تو را به خوبی تشویق می‌کند این روح است و اگر به بدی تشویق می‌کند این جن است. انسان‌ها چندگونه هستند؛ گونه اول انسان می‌شود، یک گونه اِنس و جن و یکی هم جن‌ جن، وقتی که انسان باشد کاملاً به طرف روح می‌رود، وقتی شک و تردید باشد اِنس می‌شود و زمانی که نفس با جن رفیق شدند و کاری به روح ندارند هر چه جن بگوید نفس هم انجام می‌دهد، نفس هم عین جن می‌شود، کسی که شیشه می‌کشد مثل جن زورگو و باج‌گیر می‌شود، واقعاً رفیق ناباب است. آن کسی که تسلیم پروردگار است او انسان نام دارد و جن همراه او در ارزش‌ها همراه می‌گردد و کار بدی انجام نمی‌دهد که از رسول خدا پرسیدند؛ این‌که همه در وجودشان شیطان است، آیا در درون شما هم شیطان است؟ گفت بله من هم دارم؛ ولی از من اجازه ندارد در کارهایم دخالت کند. دومی هم که اِنس و جن است که راه بسیار دارند تا در این کره‌ خاکی به تکامل برسند؛ چون یک بار به حرف روح و یک بار به حرف جن است و در تردید به سر می‌برد و راه درازی در پیش دارد تا بتواند خودش را کامل کند. گروه سوم، کسانی هستند که می‌گویند هیچ‌کدام را قبول نداریم، حال موضوع این نیست که خدا را قبول ندارند، راستی و درستی را هم قبول ندارند، ظلم می‌کنند، می‌گویند طوری نمی‌شود.

در مورد اول و دوم؛ یعنی انسان و انس‌ و جن با تلاش و کوشش به مقصد و به فرمان می‌رسند؛ ولی مورد سوم به نیروهای تخریبی بسیار وفادارند؛ یعنی به راستی کاری ندارند، حالا قتل باشد، جنایت باشد انجام می‌دهند، همه کاری می‌کنند و بین آن‌ها نبردی است که پایان آن اهورامزدا یا خداوند است؛ چون به نیرو‌های تخریبی کاملاً وفادارند. شاگرد سؤال می‌کند ما در کتاب، انسان داریم، ناس داریم و انس داریم، حالا شما نگاه کنید که فرق این‌ها چیست؟ در قرآن آمده خَلَقَ الْاِنساٰن یا می‌گوید؛ قُل اَعُوذُو بِرَبِ النٰاسْ،  همه دارای جن هستند. استاد می‌گوید؛ انسان، ناس و چه انس هر سه دارای کالبد خاکی هستند، جسم دارند اگر جسم نداشته باشند، انسان به آن‌ها اطلاق نمی‌شد؛ اما جن فاقد آن‌هاست، جسمیت ندارد و پنهان است. جن و انس و انسان یکی هستند فقط قدری با هم تفاوت دارند؛ اما آشکار هستند و ناس؛ یعنی جمع مردم. فرق انسان با انس مانند گِلی پخته یا گِل خان است، حالا فرق گِل پخته با خام چیست؟ گِلی که پخته باشد مثل کوزه شما می‌توانید در آن آب بخورید یا غذا بخورید؛ ولی ظرفی که از گِل درست شده نمی‌شود در آن غذا خورد، پس این انس است که پخته شده تجربه کسب کرده و به مرحله‌ای بالا رسیده. شاگرد می‌گوید ممکن است در مورد این مسئله توضیح دهید؟ باید بگوییم با تولد هر انسان؛ یعنی آن‌چه شما مشاهده می‌کنید، پنهانی هم تولد دارد؛ مثل همان مؤجر و مستأجر؛ روح با جن وارد جسم می‌شود بچه که متولد می‌شود روح و جن با هم وارد می‌شوند که توأم با آن فریاد است و یک مثلثی به نام مثلث نفس واحده تشکیل می‌دهند، یک ضلع آن روح، ضلع دیگر جن و دیگری هم نفس است با تمام سیستمی که دارد.

جن که قبلاً توضیح داده شده با جسم در حیات است. جن با نفس جسم را اداره می‌کنند و روح برای پالایش است که به تکامل می‌رسد. جن؛ یعنی پنهان و موجود عجیب و غریبی نیست مثل جنین، مجنون که عقلش کار نمی‌کند جنت که باغی است که دیده نمی‌شود و جن که گفتیم با جسم در حیات است و همراه جسم می‌باشد و با هم جسم را اداره می‌کنند و روح هم برای پالایش به آن‌ها مشاوره می‌دهد، حال اگر این جن تحت نیروهایی هم از درون و هم از برون کنترل و مطالبی که به او داده می‌شود با ارزش‌های الهی مطابقت داشته باشد آن نفس از مرحله نافرمان به خود توجه می‌کند و ارزش‌های واقعی را انجام می‌دهد و به طرف ارزش‌های واقعی رهنمون می‌شود. در این مرحله که جن در جهت مثبت همکاری کرد، روح و عقل جایگاه سلطانی واقعی را کسب می‌کنند و جن هم با آن‌ها در تضاد نخواهد بود. زندگی فقط زمین نیست و ابعاد متعددی دارد و زمین مانند مهد آموزشی است که ما آمدیم آموزش بگیریم و زندگی ادامه دارد و به این موجود برای تکامل نیاز دارد. مدینه فاضله وقتی به‌وجود می‌آید که روح و عقل جایگاه سلطانی پیدا می‌کنند و جن با آن‌ها در تضاد نیست و این می‌شود آن شهری که خیلی خوب است و در جهان مادی هیچ مشکل حل‌نشدنی نمی‌ماند و می‌تواند برای تمام مشکلات راه حل پیدا کند و بعد از پایان عمر مادی به بهشت خواهد رفت و آن جن هم سالیان دراز می‌رود زندگی می‌کند و حکم دیگری پیدا می‌کند؛ اما این مطالب به این زودی حل نمی‌شود و ما بهترین مسائل را بیان کردیم.

اگر روزی همه چیز عالی شود آن زمان دیگر زندگی نداریم؛ چون گاهی اوقات ما به‌خاطر همین مشکلات زنده هستیم. چند تن از هنرپیشه‌های قدیم دست به خودکشی زدند وقتی که بررسی کردند دیدند چیزی نبوده که نداشته باشند و دیگر دلیلی برای زندگی نداشته‌ که بخواهد زنده بمانند. اول باید بدانیم جهان بر پایه اضداد است. توقع داریم انسان‌ها همه خوب و بهترین باشند که این کار امکان‌پذیر نیست؛ چون برای خودمان امکان‌پذیر نیست تا وقتی خودمان دروغ می‌گوییم، تهمت می‌زنیم، غیبت می‌کنیم نباید از دیگران توقع داشته باشیم، بنابراین انسان مختارالخطاست و اختیار کامل برای خطا کردن را دارد، اگر کسی به ما بدی می‌کند او را از زندگی خود بیرون نکنیم؛ چون اساس خلقت این‌جوری است و جن درونش گاهی اوقات او را به سمت تخریب هدایت می‌کند. همیشه مراقب نجوای درونی باشید که از طرف روح است یا جن، این مطالبی که گفتم در هیچ کتابی وجود ندارد و هیچ مفسری آن‌ها را تفسیر نکرده است.

نگارش: همسفر زهرا و همسفر طیبه رهجویان راهنما همسفر سلیمه (لژیون چهارم)
گرد‌آوری: رابط خبری همسفر الهه رهجوی راهنما همسفر سلیمه (لژیون‌‌ چهارم)
ویراستاری: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر سلیمه (لژیون ‌‌چهارم)
ارسال: همسفر توران رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون ‌سوم)
همسفران نمایندگی گنجعلی‌خان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .