English Version
This Site Is Available In English

سهم من از حیات

سهم من از حیات

جلسه‌‌‌ی سوم از دوره‌ی ششم کارگاه‌های آموزشی عمومی نمایندگی پردیس با استادی راهنمای محترم مسافر امیرحسین ، نگهبانی مسافر اصغر و دبیری مسافر مصطفی با دستور جلسه‌ی «در استحکام پایه های مالی و علمی کنگره، من چه کرده‌ام؟» چهارشنبه31  اردیبهشت ‌ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
صمیمانه سپاسگزارم که این فرصت را در اختیار من قرار دادند تا امروز در این جایگاه خدمت کنم و از مشارکت شما عزیزان آموزش بگیرم؛ همچنین از دبیر محترم بابت گزارش کامل و دقیق‌شان تشکر می‌کنم.
در خصوص دستور جلسه، اجازه دهید پیش از ورود به موضوع، تجربه‌ای را با شما در میان بگذارم، امروز در حال تماشای لایو مهندس دژاکام بودم؛ در بخش پایانی برنامه، با خودم گفتم اجازه بده تا انتها بمانم و مشارکت‌ها را گوش بدهم، شاید نکته‌ای بشنوم که برایم مفید باشد؛ شخصی نی‌نوازی می‌کرد، نغمه‌ای زیبا و سنتی که با همراهی تنبک جناب شمس، ایجنت محترم، اجرا می‌شد.
وقتی به چهره‌ی مهندس نگاه می‌کردم که با لبخند گوش می‌دادند، نمی‌دانم شاید شما هم این حس را تجربه کرده باشید، اما آن لبخند مهندس، شوری در دل من ایجاد کرد؛ ناخودآگاه خندیدم، و این لبخندِ عمیق به اشک بدل شد...

در همین حال یاد جمله‌ای از عین‌القضات همدانی افتادم، عارفی که مهندس نیز بارها به او اشاره کرده‌اند. او عشق را در سه مرتبه معرفی می‌کند:
عشق اصغر، که عشق بنده به خداست؛ عشق اکبر، که عشق خدا به بنده است و عشق کبیر، که عشق بنده‌ای به بنده‌ی دیگری‌ست که صفات خداوند در او تجلی یافته‌اند.
من فکر می‌کنم عشقی که ما نسبت به مهندس داریم، و عشقی که شما عزیزان در دل دارید، همان عشق کبیر است؛ عشقی که نسبت به انسانی شکل می‌گیرد که مظهر صفات الهی در وجود او متبلور شده‌اند.
در مورد دستور جلسه «استحکام پایه‌های مالی و علمی کنگره، من چه کرده‌ام؟» باید بگویم که خدمت در کنگره محدود به جایگاه نیست؛ یک سفر اولی، راهنما، ایجنت، دیده‌بان یا حتی خود مهندس می‌توانند در این بستر پهن‌شده، سهم خود را بردارند.
مهندس در جلسه‌ی چهارشنبه تأکید داشتند که درباره‌ی خدماتی که انجام داده‌ایم صحبت کنیم، و من نیز تبعیت می‌کنم.
وقتی وارد کنگره شدم، در وضعیت بسیار نامناسبی بودم. شب‌ها نمی‌توانستم بخوابم از ترس اینکه مبادا بمیرم. خداوند راه را برایم باز کرد و وارد کنگره شدم. در همان سه جلسه تازه‌واردین، مشاوره‌ها را دریافت کردم و پذیرفتم وارد لژیون شوم.
از همان ابتدا به گفته‌های راهنمایم گوش می‌دادم؛ هرچه می‌گفت، بدون چون‌وچرا اجرا می‌کردم. می‌گفت ساعت پنج‌ونیم باش، من ساعت یک‌ونیم می‌آمدم. همه توصیه‌ها را مو‌به‌مو اجرا می‌کردم.
پس از رسیدن به رهایی، فالوآپ‌ها را کامل انجام دادم: ۲۱ روز، ۶ ماه و یک سال.
پیش از آن، مسئولیت‌هایی مانند دبیری و نگهبانی را تجربه کرده بودم؛ در نمایندگی رودهن، مسئول سایت بودم تقریباً به مدت ۹ ماه تا یک سال.
سپس با پیشنهاد آقای کیان، سایت نمایندگی پردیس را راه‌اندازی کردم، بعدها مسئولیتOT و نامه‌های مسافران را نیز برعهده گرفتم.
در ادامه، به عنوان مرزبان معرفی شدم و حدود ۱۷ تا ۱۸ ماه در این جایگاه خدمت کردم. اکنون نیز به لطف خداوند، در جایگاه راهنما در حال خدمت هستم.
وقتی به همه‌ی این خدمات نگاه می‌کنم، به قول مهندس آن‌ها را روی ترازو می‌گذارم؛ می‌بینم وزنه‌ای که کنگره به من داده، بسیار سنگین‌تر است.
همیشه از خودم می‌پرسم: کنگره چه چیزی به من داد؟ چه چیزی از من خواست؟ و چه چیزی از من گرفت؟
فرض کنید کسی در بیمارستان است و پزشک به او بگوید تنها شش ماه فرصت زندگی دارد. آیا او همه دارایی‌اش را نمی‌دهد تا زنده بماند؟
من هم چنین شرایطی را داشتم؛ زندگی‌ام در حال نابودی بود و کنگره مرا نجات داد؛ اگر از من بخواهد هرچه دارم بدهم، این کمترین کاری‌ست که می‌توانم بکنم.
این خدماتی که انجام دادم، همه برای خودم بود؛ برای ارتقای خودم، برای رشد خودم.

در سفر اول، خواندن نوشتار، میکروفون گردانی، مهمانداری... همه‌ی این‌ها خدمت است و نقش مهمی در استحکام پایه‌های مالی و علمی کنگره دارد.
حتی اینکه شما به‌موقع می‌آیید، با ظاهری مرتب و لباس سفید، این‌ها همه خدمت است.
مهندس در یکی از سی‌دی‌های قدیمی مثالی می‌زنند:
محفلی بود و آبگوشتی بار گذاشته بودند؛ هرکسی به اندازه توانش چیزی در آن می‌ریخت: یکی گوشت، یکی نخود...
اما کسی در انتها موشی انداخت داخل دیگ و همه چیز را خراب کرد!
اگر من امیرحسین نمی‌توانم در استحکام پایه‌های مالی و علمی نقشی داشته باشم، لااقل نباید ضرر برسانم.
در نهایت، هر کاری که ما در کنگره انجام می‌دهیم، باز هم برای خود ماست.
من دو دوره سردار را در رودهن و پردیس گذراندم و امسال هم در دنوری شرکت کرده‌ام، این همان بازی بُرد-بُرد است؛ تو به کنگره می‌دهی، اما در واقع داری از آن برداشت می‌کنی.
از اینکه به صحبت‌های من توجه کردید، از همه شما عزیزان سپاسگزارم.

در ادامه برگزاری جلسه ماهانه نمایندگی را با حضور ایجنت محترم مشاهده می‌نمایید:

سایت نمایندگی پردیس

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .