نهمین جلسه از دوره سوم لژیون سردار نمایندگی جهانبین شهرکرد به استادی پهلوان محترم مسافر فراز، نگهبانی پهلوان محترم مسافر حسین و دبیری مسافر یاسین با دستور جلسه "در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره ۶۰، من چه کردهام؟" و انتخابات "نگهبان، خزانهدار و دبیر لژیون سردار" در روز سهشنبه ۳۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ ساعت ١۵:۳۰ آغاز بکار کرد.

خلاصه سخنان استاد :
سلام دوستان فراز هستم یک مسافر؛
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که این فرصت را به من داد تا بتوانم در جمع شما دوستان محبت حضور داشته باشم. دستور جلسه امروز لژیون سردار؛ «در استحکام مالی و علمی کنگره ۶۰ من چه کردم؟» و «بخشش» میباشد. آقای زرکش دیدهبان لژیون سردار فرمودند: در تمام جلسات لژیون سردار، هر دستور جلسهای که باشد «بخشش» را هم به آن اضافه کنید.
حقیقتاً صحبت در مورد دستور جلسه «در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره من چه کردم؟» بسیار سخت است. این را به این دلیل میگویم که آقای مهندس، این همه کارهای عظیمی برای کنگره انجام دادهاند، وقتی در مورد این دستور جلسه صحبت میکنند، بغض میکنند و میگویند: من اصلاً نمیتوانم کارهایی که کنگره برای من کرده را جبران کنم و جوابگو باشم. پس منِ فراز چه چیزی میتوانم بگویم؟
در قسمتی از سیدی «جن و روح»، استاد به شاگرد می گوید: انسان ها با هم متفاوتند، اما دستهای از انسانها هستند که در برابر پروردگار تسلیم هستند. شاگرد میپرسد تسلیم یعنی چه؟ استاد در جواب میگوید: یعنی در برابر اَوامر و دستورات خداوند تسلیم محض هستند و در برابر قوانینی الهی هیچ شک و شبههای ندارند و بی چون و چرا آنها را اجرا میکنند، اما تعداد آنها اندک است.
اگر اشتباه نکنم در قسمتی از وادی یازدهم آمده است: «کسانی که آنچه دریافت نمودهاند؛ چه مادی و چه معنوی، همواره در حال بازپرداخت هستند». مگر من فراز تا حالا دریافت نکردهام؟ مگر همه ما که روی این صندلیهای کنگره نشستهایم تا الآن چه مادی چه معنوی دریافت نکردهایم؟ یاد رهجویی افتادم که دو سه ماه پیش با مصرف بالا و حال و روز خرابی وارد لژیون شد. صحبت ما این بود که کنگره اینقدر بینیاز و غنی است که احتیاج به کمک ما ندارد. آن شخص رو به بغل دستی خودش کرد و پرسید، اینجا وام هم میدهند؟ من هم صحبتهایم را به همین سؤال ربط دادم و گفتم: ما انسانها بعضی اوقات فراموشکار میشویم، یادمان میرود که کنگره۶۰ وام که به ما میدهد هیچ، حقوق هم به ما میدهد و روزانه مزد ما را پرداخت میکند. حداقل کاری که میکند، پول موادی را که هر روز مصرف میکردیم را در جیب ما میگذارد، از آن طرف کنگره۶۰ ما را بیمه می کند. در این مسیر که با خانوادههای خود میآییم و می رویم، علم و آگاهی میآموزیم و سلامتیمان را به دست می آوریم، این خودش نوعی بیمه است. حال منِ فراز که این همه دریافت کردهام، آیا توانستهام باز پرداخت داشته باشم؟ من که در کنگره درمان شدم، برای نعمت سلامتی و حال خوبم چقدر تلاش کردم؟ فرازی که چند بار دست به خودکشی زد و با حال خراب وارد کنگره شد. این دستور جلسه را برای من گذاشتند که فراموشکار نباشم که دیروز کجا بودم و امروز در چه جایگاهی قرار دارم؟ این لطف خداوند بود که اجازه حضور در این مکان را به من داد.
در اول صحبتهایم گفتم: خوشحالم که فرصتی به من داده شد که بتوانم امروز در جمع شما باشم، فرصتی که هر روز به من میدهند که در کنگره باشم. در مورد «فرصت» میخواهم داستان زیبایی را برایتان نقل کنم. روزی پیرمردی رنجور با لباسهایی مندرس و با حالی خراب وارد یک آبادی بسیار سرسبز و زیبا شد. بوی عطر شکوفهها همه جا پیچیده بود و تمام مردم دهکده در حال رقص و پایکوبی و شادی بودند. همه میخندیدند و از بیماری، اعتیاد، درد و رنج خبری نبود. همه در حال تناول شربتهای جورواجور بودند. حال به چند سال قبل دهکده برمی گردیم؛ دهکدهای که دود سیاه از آن بلند میشد. بوی غم، ناراحتی، افسردگی همه جا پراکنده بود. صدای داد و فغان همه به آسمان بلند شده بود، خانوادههایی که عزیزانشان مصرف کننده بودند و با ضجه از خداوند میخواستند که آنها را یا خوب کند یا از روی زمین بردارد. کسانی که یا فرزند و یا عزیزانشان دچار بیماریهای صعبالعلاج شده بودند، درمانی وجود نداشت و در انتظار مرگ آنان بودند. اما صدای آنها به آسمان رسید و راهی فراهم شد. اتفاقی افتاد که این دهکده امروز تبدیل به دهکده ای سرسبز و آباد شد که همه در حال شادی و پایکوبی هستند. پیرمرد با همان حال از آنجا عبور کرد. آن پیرمرد چه کسی بود؟ آن پیرمرد خود خداوند بود که در ظاهر پیرمردی رنجور و خمیده از آن دهکده گذر کرد. یکی از فرشتگان مقرب درگاه الهی که این صحنه را دید با ناراحتی پیش خداوند رفت و گفت: خداوندا چگونه تو را ندیدند؟ تو از بین آنها گذشتی چرا تو را دعوت نکردند و از شربتهای رنگین به تو تعارف نکردند؟ خداوند فرمود: من از این ناراحت نیستم که من را ندیدند، من از این ناراحتم که فرصتی که به آنها دادم را ندیدند.
کنگره ۶۰ همان فرصتی است که خداوند به همه ما عطا فرموده است. وقتی وارد کنگره شدم در سفر اول به من یاد دادند که اول موادت را ببخش تا حالت خوب شود. در سفر دوم یاد گرفتم در هر سه ضلع مادی، یدی و علمی باید بخشنده باشم، کاری که آقای مهندس انجام میدهند. این فرصت به من داده شد تا در لژیون سردار یک تعهدی انجام بدهم، در جشن گلریزان خودم را یا عضو لژیون سردار یا دنور و یا پهلوان اعلام کنم. حال چه نقدی و چه تعهدی پرداخت کنم، مهم نیست. مهم این است که حرف و عملم با هم منطبق باشد. کسانی که حرف و عملشان با هم مطابقت داشته باشد، در بالا ترین مرحله نفس قرار دارند و کسانی که حرف و عملشان با هم یکی نباشد، در پایینترین مرتبه نفس اماره قرار دارند. چون دائماً با خود میگویند: آیا میتوانم این مبلغ را پرداخت کنم؟ مشکلاتم چه میشوند؟ و به این صورت حال خوبی هم به دست نمیآورند.
در پایان از نگهبان و خزانهدار این دوره که به خوبی خدمت کردند، قدردانی میکنم. خداوند فرصتی را در اختیار کاندیداهای جدید قرار داده که امروز با رأی اعضا انتخاب می شوند و باز دوباره به آن سه عزیز فرصتی داده است تا در این یک سال خدمتی جانانه و صادقانه انجام دهند. امیدوارم قدر این جایگاه و این فرصتی را که خداوند به شما داده است را بدانید.
از اینکه به صحبتهای من توجه کردید، از همه شما سپاسگزارم.






گزارش تصویری از انتخابات دوره چهارم لژیون سردار (نگهبان، خزانهدار و دبیر) نمایندگی جهانبین شهرکرد




ضمن عرض خداقوت به نگهبان، خزانهدار و دبیر دوره قبل؛ پهلوان محترم مسافر حسین، مسافر عباس و مسافر یاسین. همچنین برای منتخبین دوره جدید لژیون سردار؛ نگهبان مسافر یاسر، خزانهدار مسافر رضا و دبیر مسافر مرتضی آرزوی موفقیت و سربلندی داریم.
نگارنده و ویراستار: مسافر شمسالدین لژیون۳
تنظیم: مسافر بهزاد لژیون ۱۱
ارسال: مرزبان خبری مسافر وحید
نمایندگی جهانبین شهرکرد/مسافران
- تعداد بازدید از این مطلب :
1101