جلسه ششم از دوره دهم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی چرمهین ویژه مسافران با استادی مسافر عبدالغفار، نگهبانی مسافر ابراهیم و دبیری مسافر محسن با دستور جلسه " برای استحکام پایههای مالی و علمی کنگره من چه کردهام؟ " سهشنبه 30 خرداد 1403 ساعت 16 آغاز نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان غفار هستم یک مسافر، در مورد دستور جلسه امروز، “ برای استحکام پایههای مالی و علمی کنگره من چه کردهام؟ باید بگویم که کمکهای کنگره به من و امثال من قابل جبران نیست. چون مرا از دام اعتیاد نجات داده و اعتیاد چیزی است که نه من و نه هیچ کس دیگری نمیتواند با آن کنار بیاید؛ چرا که آخر و پایان آن مرگ و نابودی است. پس کنگره در حقیقت زندگی و جان مرا نجات داده و جبران آن واقعاً سخت است. شاید کسی بگوید با کمک مالی این که سبد قانون یازدهم را حمایت کنم یا کارت بکشم، جبران میشود. اما اینطور نیست. شما هر جا که بروید، برای یکی دو ساعت آسوده نشستن، آموزش رایگان گرفتن و یک چای خوردن، حداقل پنجاه هزار تومان از شما خواهند گرفت. پس من پول چای و نشستن را هم پرداخت نکردهام. من خودم در زمان مصرف خیلی خودخواه بودم و حرف هیچ کس را قبول نداشتم. کنگره علم درست زندگی کردن و علم انسان بودن را به من آموخت. به نظر من روی دو پا راه رفتن خیلی راحت است، ولی انسان بودن خیلی سخت است. کنگره به من یاد داد چطور با خانواده و با اطرافیان صحبت کنم و چطور روی ریسمان خودم راه بروم. من هر چقدر هم کمک مالی بکنم نمیتوانم جبران کنم شاید با خدمت کردن بتوانم مختصری جبران کنم؛ با علمی که کنگره به من داده و میدهد، به کسانی که درگیر بیماری اعتیاد هستند کمک کنم که در احادیث دین ما هم آمده که زکات علم، نشر آن است. و یا حداقل سفر درستی داشته باشم و طوری در کنگره رفت و آمد کنم که در چشم مردم بیرون، آبروی کنگره باشم. من حدود 15 سال در NA رفت و آمد کردم تا ترک کنم ولی موفق نشدم و دیدم فقط اندکی ترک میکنند؛ آن هم کسانی که دیگر همه چیز را از دست دادهاند و چارهای جز ترک ندارند. من سال 92 به یک کمپ رفتم و یک شلوار و تیشرت نو داشتم. وقتی وارد شدم همه به طعنه میگفتند تو لباس نو داری و برای ترک آمدهای! من بعد چندین سال منظورشان را متوجه شدم. همان تعداد اندک هم که ترک میکنند دائم حالشان خراب است. ولی هنر کنگره این است که طرف با خیلی از داشتههایش و با هر چند سال تخریب که میآید، همان اول جهانبینی را به او یاد میدهند و اصل هم همان جهانبینی است و میفهمد با خودش چند چند است و دور خودش نمیچرخد و خودش را اذیت نمیکند و اگر یک دوره سفر کرد و رها شد، واقعاً از بند مواد رها میشود.

تایپ : مسافر محمدرضا لژیون چهارم
ارسال : مسافر ابراهیم
- تعداد بازدید از این مطلب :
88