چهاردهمین جلسه از دوره بیست و هشتم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی عطار نیشابوری ویژه مسافران در روزهای سهشنبه با استادی مسافر: ابوالفضل و نگهبانی: مسافر امیر و دبیری: مسافر محمد با دستور جلسه «در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره ۶۰ من چه کردهام؟» در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان ابوالفضل هستم یک مسافر، خداوند را هزاران بار شکر میکنم که این فرصت را یکبار دیگر به من داد تا در این مکان حضورداشته باشم و آموزش بگیرم. سپاس از آقای نگهبان و راهنمای محترم آقای لطفی که اجازه دادند در این جایگاه حضور پیدا کنم. شعبه عطار نمایندگی مادر است. از دل این نمایندگی: نمایندگیهای، خیام، سنایی، معدن فیروزه، بیهقی و کاشمر به وجود آمدند. بزرگی شعبه به مکان نیست به انسانهای بزرگی هست که خدمت میکند. دستور جلسه در پای استحکام پایههای مالی و علمی کنگره من چه کردهام؟ است. درواقع این سؤالی است که هر کس باید خودش، جواب خودش را پیدا کند. تمام دستور جلسات سالیانه کنگره و وادیها فقط برای خودشناسی است. سختترین کار، در این دنیا، خودشناسی است.

آسانترین کار، در دنیا، نصیحت کردن دیگران است. اگر بخواهم در مورد دستور جلسه جواب خودم را بدهم، هیچ کاری برای کنگره نکردهام، زمانی که آقای مهندس میفرماید: من به کنگره بدهکارم، زمانی که به گذشته نگاه میکنم که کنگره با من چه کرده و به من چه داده است نمیتوانم جبران کنم و شعار نمیدهم، شوخی هم نمیکنم، واقعاً اینجا آقای مهندس بغض میکند و انسان را به تفکر وادار میکند. زمانی که آقای مهندس فرمود، من به کنگره بدهکار هستم، تکلیف من مشخص است. حال در هر جایگاهی باشید و هرگونه خدمتی که انجام دهید که نیاز کنگره است. زمانی که به گذشته خودمان نگاه کنیم که چه جور و با چه وضعیتی وارد شدیم، همیشه بدهکار کنگره خواهیم بود. اگر کنگره برای من چیزی نداشته باشد، من کنگره نمیآیم، خودم بهشخصه میگویم و باکسی تعارفی ندارم.
اگر به کنگره بیایم و حالم بدتر بشود کسی نمیتواند مرا مجبور کند که به کنگره بیایم، پس نمیتوانم ادعای خدمت کنم که به سیستم خدمت میکنم و اولین خدمتی انجام میدهیم به خودشناسی و آرامش نزدیکتر میشویم. در مورد دستور جلسه چون از واژه من استفادهشده، نه اینکه من خدمت زیاد انجام دادهام، فرقی نمیکند چه جایگاهی داشته باشید و یا چقدر خدمت کرده باشید. بهجرئت میتوانم بگویم هرچه در کنگره بیشتر حضورداشته باشید و بیشتر خدمت کنید دینتان به کنگره بیشتر میشود و بیشتر بدهکار کنگره میشوید و نمیتوانید حسابتان را با کنگره صاف کنید. زمانی در شعبه عطار حضور داشتم مرزبان و راهنمای تازه واردین هم بودم و چند ماهی اینجا لژیون داشتم و بعد به نمایندگی سنایی رفتم. در مدت ۲۰ ماه من در اینجا مرزبان بودم، به نظر شخصی من، کسانی که برای انضباطی مراجعه میکنند و کمیته انضباطی برای شخص رأی صادر میکند از اکثر کسانی که انضباطی شدهاند، سؤال میکردم و خودشان را کنگرهای نمیدانستند، چطور کنگره میآییم و خودمان را کنگرهای نمیدانیم زمانی که در جلسه عمومی حضور نداریم، زمانی که سبد پول را حمایت نمیکنیم، ما کنگرهای نیستیم و خودمان را جدا از این سیستم میدانیم.
کنگره ۶۰ نیازی به پول من ندارد اما من هرساله عضو لژیون سردار بودم و نتوانستم از لژیون سردار جدا بشوم، حداقل اگر نتوانم، جبران کنم، ولی خواب نیستم و اگر در سیستم باشیم و خودمان را به خواب بزنیم بیدار نمیشویم. مکالمه آقای مهندس با استادش دارد و در مورد کمک دیگران میگوید: اگر کسی روی زمین افتاده باشد و بلندش کنید تفکر را از او میگیرید، اگر خودش بلند شد آن تفکر را میتوانید انجام بدهید. مثلاً بچهای که تازه راه افتاده و همهکارهای او را انجام میدهید، اگر او بزرگ هم بشود فرد مفیدی برای خودش و جامعه نمیشود، چون از اول حامی او بودید و وابسته است. داستان حامیهای مالی و قانون یازدهم و سبد پول همانند، داستان بچه کوچکی است که یک پدر و مادر میدانند اگر کودک خود را بلند کنند، ساکت میشود، ولی با خود میگویند، بگذاریم، خودش بلند شود.
اگر توانستم علم کنگره را، به رهجو منتقل کنم و به رهایی ببرم، از خودم که نبوده و همه این آموزشها را از کنگره یاد گرفتم در زمان مصرف من ساعت ۴ یا ۵، بعدازظهر بیدار میشدم، تازه برای من روز شروع میشد، نه مسئولیتی و نه کاری داشتم؛ که مسئولیت به انسان قدرت میدهد. زمانی که وارد کنگره شدم عجله نکردم و هرچه راهنما فرمود، یواشیواش و ذرهذره انجام دادم و به او ایمان داشتم و همه امور را موبهمو انجام دادم و از آن مرحلهای که در عمق تاریکی بودم واقعاً گذر کردم. از آن مدل سختیها بیرون آمدم. آقای مهندس میفرماید: اگر در کنگره قدر خدمتگزاران را بدانید، رها میشوید. ولی اگر ناسپاس بودید، رها نمیشوید.
اگر سبد پول و حامی جمع میشود برای هزینههای جاری کنگره است. بهعنوانمثال یک نفر که پهلوان میشود، با پرداخت او میتوان فقط، خرج یک روز کنگره در سراسر کشور را داد و اعم از برق، آب، گاز و قند چای، اگر نمایندگی سنایی به نام نیشابور و ملک کنگره ۶۰ است، از دل همین کمکها بوده است. کسانی که قبل از من حضور داشتند و خدمت کردند و از همه لحاظ حامی بودند چراغ را روشن نگه داشتند تا به من هم برسد. اگر خدمتگزاران و راهنمایان و مرزبانان قبل از شما نمیبودند، چه اتفاقی میافتاد؟ اگر در حامیها و گلریزان شرکت نمیکردند چه اتفاقی میافتاد؟
اگر در کنگره درمان نشدید و نتوانستید خدمتی انجام بدهید، این چراغ خاموش میشود. انسان نباید فقط به فکر خودش باشد، فرق بین انسان و حیوان در همین است که انسان روح دارد، انسان باید به فکر دیگران باشد، انسان باید آموزش بگیرد، انسان باید خدمت کند، به همه اینها، نیاز دارد. در جلسه تازه واردین به ایشان اشاره میشود که هر عنوان و هر سمتی که دارید بیرون بگذارید و بعد وارد کنگره شوید، بعضیها همهچیز را بیرون میگذارند ولی ماشینحسابشان را با خودشان میآورند، اگر میخواهید حساب کنید لااقل عاقلانه و منصفانه حساب کنید. اگر چشمهایتان را به روی خدمت دیگران و سبد و حمایتها بستید، قطعاً حال خوش چشمش را، به روی شما میبندد. هر کاری در کنگره انجام میدهید، تفکر و حس و انرژیاش را به شما میدهد. سعی کنید خدمت کنید تا به آرامش برسید. ممنونم که به مشارکت من گوش کردید.

تایپ و نگارش: مسافر احمد لژیون چهارم
عکاس: مسافر مجتبی لژیون دوازدهم
- تعداد بازدید از این مطلب :
227