همسفر شیما در برداشت از سیدی «قیاس » نوشت:
"آنچه باور است، محبت است و آنچه نیست ظروف تهیاست." این محبت است که ما را در کنار هم نگه داشته است. بیداری من همسفر با اظهار نظر مسافری بود که من را به کارگاه آموزشی در یک جلسهی عمومی، به نام کنگره ۶۰ دعوت کرد. و از آنجا سفر اول من با تفکر آغاز شد. من فهمیدم که؛ باید خودم را خیلی سفت و سخت برای سفر دوم آماده کنم. تلاشم را چند برابر کنم تا بتوانم از وسوسههای نفس اماره در امان باشم.
مسئله ی مهمی که در سفر دوم اتفاق میافتد، "تسخیر شدن" است. و انسانهایی که به مراتب بالای سفر دوم میرسند مسئلهی تسخير برایشان اتفاق میافتد. پس باید آگاه و هوشیار باشیم تا بتوانیم از این مرحله عبور کنیم. تسخیر؛ دقیقاً کاری که انجام میدهد شبيه اثر مواد هست روی انسانها. يعنی همانطور که مواد پرده، حجاب روی چشمها، وحسهای ما میکشد و باعث میشود ما متوجه نشویم که چه اتفاق هایی در دوروبر ما می افتد.
گاهی؛ کسانی ما را دوست دارند و به نفع ما صحبت میکنند ولی راه اشتباه را به ما نشان میدهند و ما ناخودآگاه نسبت به آنها خشم میگیریم و فکر میکنیم که آنها دشمنِ ما هستند . در سفر دوم مسئلهی تسخیر شدن قابل رؤیت نیست که به خاطر صور پنهان است و کار ما سخت میشود. نیروهایی که باعث میشود انسان در سفر دوم متوقف شود: ترس،
ناامیدی، منیت، و خشم است که به صورت مختلف خودشان را نمایان میسازند. و ناامیدی؛ چیزی جز سیه روزی و اندوه ندارد و مانند موریانه، تمامی وجود ما راخواهد خورد.
ما باید در سفر دوم یک سری چیزها را بشناسیم وآنها سنتهای الهی است. در کلامالله شریف گفته شده سنتهای ما غير قابل تغییر است. و داستانهایی آمده است مانند: داستان حضرت یعقوب، ابراهیم، یوسف، نوح، ایوب، و یونس اینها همه، سنتهای الهی هستند.
هنگامی که خداوند مثال از صبر میزند، راجع به ایوب صحبت میکند که او را مورد آزمایش قرار دادند، تمام داراییاش را از دست داد و بیمار شد. حضرت ایوب در این آزمایش سخت به خدا پناه برد و گفت: خدایا به من رنجی رسيده این رنج را برگردان و اين نشانهی ایمان او بود. ولی حضرت یونس پیامبری بود که وقتی رنج به او رسید خشمگین شد واز ستمکاران شد. در واقع پیامبران نماد انسانهایی هستند که؛ وقتي به مرتبهی بالا میرسند مورد آزمایش قرار میگیرند.
ما باید سنتهای الهی را بشناسیم تا از این آزمایش سر بلند عبور کنیم. استاد امین راجع به دو موسیقیدان وقصهی آنان صحبت کرد. که یکی هم شهرت داشت و هم ثروت، ولی موسیقی را با عشق نمینواخت. و دیگری به خاطر خود موسیقی، و عشقی که به موسیقی داشت آهنگسازی میکرد. نتیجهای که از این داستان گرفتم این است که: خداوند جای حق نشسته است و موفقیت هر انسانی به میزان تلاش و دانشی است که، کسب میکند.
قیاس انسانها به خاطر حسادت به یکدیگر به وجود میآید. و این باعث نفرت و بیزاری میشود اگر خیلی خوب باشیم از خودمان هم متنفر میشویم که اغلب به خاطر ناآگاهی خودمان است. عقل انسان قياس میکند مثلا اگر تو ۵ ساعت درس خواندی و دوستت ۴ ساعت؛ اگر نمرهی تو ۱۸ شود و نمرهی او ۱۶ درست است. و این عقل جزئی است که این را نمیپذیرد.
عقل ، حکم فرمانروا را درشهر وجودی انسان دارد. که همیشه در حال قياس و مقایسه کردن است و وقتی تلاش و زحمات خودمان را باتلاش و زحمات شخص دیگری مقایسه میکنیم اگر تلاش ما بیشتر از آنها بود ولی آنها موفقتر بودند آن موقع دچار قياس میشویم. من همسفر بايد بپذيرم هر کس به هر جایگاه رسیده قطعاً بهای آن را پرداخت کرده است. و نباید کسی را قضاوت، و قیاس کنیم.
هر چهقدر انسان در مسیر ضد ارزشها باشد و به سمت تاریکی و نیروهای منفی برود؛ به همان میزان از مسیر ارزشها، و روشناییها و زیبایی ها خارج میشود. به امید روزهای خوبی که بتوانیم خود را تزکیه و پالایش کنیم. تا در مسیر ارزشها و در صراط مستقیم قرار بگیریم. در آخر شاکر خداوند هستم. و از آقای مهندس دژاکام، و خانوادهی محترمشان ، و دیگر اعضای کنگره ۶۰ سپاسگزارم و خیلی خوشحالم که در این مسیر سبز قرار گرفتم و آموزش میگیرم.
ویرایش: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون سوم )
ویراستاری و ارسال: همسفر مهین رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هفتم )
همسفران نمایندگی خیام نیشابوری
- تعداد بازدید از این مطلب :
80