جلسه چهاردهم از دور یازدهم سری کارگاههای آموزشی خصوصی شعبه دنا؛ با استادی پهلوان محترم مسافر علیرضا، نگهبانی مسافر یونس و دبیری مسافر عنایت با دستور جلسه «در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره۶۰، من چه کردهام؟»روز سهشنبه ۳۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ شروع به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان علیرضا هستم یک مسافر. از نگهبان جلسه و گروه مرزبانی سپاسگزارم که این فرصت را به من دادند تا خدمت کنم و از شما دوستان آموزش بگیرم. همانطور که مستحضر هستید، ما در کنگره ۶۰ هر هفته یک دستور جلسه داریم و بیشتر این دستور جلسات بر تأثیر آن موضوع بر روی من متمرکز است. دستور جلسه این هفته که یکی از عمیقترین و کاربردیترین دستور جلسات کنگره ۶۰ است، این است که من در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره ۶۰ چه کردهام؟
به نظر من، برای درک عمیقتر این دستور جلسه، باید بدانیم آقای مهندس از چه منظری این موضوع را مطرح کردهاند. همانطور که ایشان در صحبتهای روز چهارشنبه فرمودند، هر کسی که در راستای امور مالی و کمک به کنگره یا در جهت پیشرفت علمی کنگره کاری انجام داده، باید در مشارکت خود آن را بیان کند. دلیل این تأکید این است که ما کمی تفکر کنیم و از خود بپرسیم که آیا منِ علیرضا، منِ رهجو، منِ مسافر، منِ راهنما، توانستهام در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره قدمی بردارم؟ آیا این قدمی که برداشتهام کافی است یا هنوز باید در این راستا فعالیت کنم؟

به نظر منِ علیرضا، با توجه به دورانی که در تاریکی سپری کردیم، دورانی که در آن نمیدانستیم خوب چیست، بد چیست، زشت چیست، زیبا چیست، ارزش چیست، ضد ارزش چیست، گناه چیست، بیگناهی چیست و هر روز در این تاریکی بیشتر فرو میرفتیم، حالا که به کنگره آمدهایم و در مکانی مقدس قرار گرفتهایم که دیگران به ما خدمت کردهاند و آموزش دادهاند و ما توانستهایم راه درست زندگی کردن و درست فکر کردن را پیدا کنیم، نوبت منِ علیرضا است که بتوانم به یکی از همدردانم که در تاریکی است و خواهان رهایی است، کمک کنم. این کمک کردن دو بعد دارد: مالی و علمی.
در بُعد مالی، باید با خود حساب و کتاب کنم. کسانی بودهاند که این ساختمان را بنا کردهاند، این تجهیزات را فراهم کردهاند، این زمین را خریدهاند، کولر، رنگ، میکروفون، چای و صندلی را آماده کردهاند تا من بتوانم در یک محیط آرام بنشینم، آموزش بگیرم و به رهایی و درمان برسم. پس من هم وظیفه دارم که همین کار را انجام دهم. دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما میکاریم تا دیگران بخورند و آنها هم بتوانند جایی داشته باشند تا بیایند و رها و درمان شوند. من باید از همان قانون سبد ۱۱ در دوران سفرم شروع کردم و از مبالغ خیلی جزئی آغاز کردم و سپس کمکم عضو لژیون سردار شدم و کمکهایم را بیشتر کردم و بیشتر آموزش دیدم و دیدم که هر چه بیشتر کمک میکنم، باز هم کم است.
زمانی که به کنگره آمدم، خیال میکردم وقتی میگویند به سمت نور حرکت کن، یعنی نور جرقهای است که از آسمان به من میخورد؛ اما آموزش گرفتم که نور الهی در این کائنات و در کنگره، همان علم است. نور همان چیزی است که به من یاد میدهد سیستم ایکس چیست، درمان کنگره ۶۰ چیست، صراط مستقیم و فرمانهای الهی چه هستند. اینها همه نور خداوند است و من نور خداوند را در کنگره پیدا کردم. وقتی به گذشته نگاه میکنم، میبینم که این نور و حرکت به سمت آن چقدر ارزش دارد و هر چقدر هم بدهم، باز هم کم است.
انشاءالله تفکر کنیم که این دستور جلسه برای چه گذاشته شده و هیچگاه گذشته خود را فراموش نکنیم و بدانیم که به قول آقای مهندس، ما هر کاری هم برای کنگره بکنیم، کم است و هیچ کاری نکردهایم.
(با اجازه ایجنت یک پیام میخوانم در مورد گذشته خودمان که بدانیم که بودیم، کجا بودیم، به کجا رسیدیم و چه کسانی از ما سوء استفاده کردند و الان کجا قرار داریم.)
جانشین دو انگشت خود را به شکل V باز میکند و میگوید: بنگرید! آسمان تیره و تار است، غرش رعد امان انسانها را بریده و گوش آسمان کر است. آسمان صدای ضجه و فریاد دلخراش انسانها را نمیشنود، دربهای آسمان بسته است. شاگردان شیطان رقصکنان بسان کفتارها در خود ولولهای ایجاد نمودهاند و به یکدیگر میگویند: بنگرید فرزندان انسان را! ابرهای تیره ضد ارزشی مواد مخدر، افکار مخرب با برخورد به انسانها صاعقههای وحشتآفرینی خلق نمودهاند. آتشی بینهایت سوزنده مشاهده میشود. از برخورد صاعقهها زنان، مردان، پسران، دختران و پیران نقش بر زمین میشوند در حالی که جراحاتی روح و جسم آنان را فرا گرفته است. سیلهای خروشان در مسیر خود خانه و خانوادهها را به انهدام کامل میکشاند و آنان را به کام مرگ فرو میبرد و صدای قهقهه نیروهای مخرب و بازدارنده فضا را پر کرده است. خانوادهها بر سر مزار عزیزان خود در سکوت کامل از درون فریاد میزنند.
چرا این داستان چوپانی بره از دست داده و برهها به دام گرگ افتادهاند. اگر نوای نی شنیده نشود به تعداد گرگها افزوده میشود. میدانید چرا؟ برای آنکه آن دسته از نینوازان در نی خود پوشالی ریختهاند و صدایشان شنیده نمیشود و بار بسیاری از گناهان انجام شده نیز در میان حفرههای نی آنان است. در این هنگام ناگهان جرقهای از فراز آسمان و از دل بیکران بسان آذرخشی نیرومند و کوبنده فضا، زمان و مکان را میشکافد و از تمامی سدها و دژها و قلعههای مخوفی که نیروهای بازدارنده و تخریبی برپا کردهاند عبور میکند و خود را به قلب سیاه و تاریک در عمق تاریکیها میرساند و سپس پس از لحظاتی بلافاصله جرقه دوم و سوم به آن نقطه سیاه و تاریک اصابت میکند. نقطه سیاه و تاریک با چرخشی از سمت تاریکیها به طرف روشناییها از خواب گران بیدار میشود و قطرات اشک از چشمانش سرازیر میگردد. به آرامی زمزمه میکند و صدایش بلند و بلندتر میشود و میگوید: خداوندا، دریا و آسمان و دشت پوشیده از رقصندههای آسمانیست و روح ناآرام من خواستار رهایی نه از خلاصی بلکه دیدار معشوق است. خداوندا تنها تو را میستایم و تنها تو را ستایش میکنم برای انجام این عمل عظیم شکر، شکر، شکر.
از اینکه به صحبتهای من توجه نمودید سپاسگزارم.
رهایی سیگار مسافر سیروس رهجو راهنما محترم مسافر محمد:

مراسم انتخابات نگهبانی دوره دوازدهم روزهای سهشنبه:



تایپ: مسافر صادق لژیون پنجم، مسافر فرید لژیون پنجم
ویرایش: مسافر عباس لژیون پنجم
عکاس: مسافر حمید لژیون پنجم
بازنگری و ارسال: مسافر طاها لژیون دوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
214