سومین جلسه از دوره چهل و سوم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی ارتش با استادی همسفر شیرین، نگهبانی همسفر فاطمه، دبیری همسفر عالیه با دستور جلسه «در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره۶۰، من چه کردهام؟» روز سهشنبه ۳۰ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
به نام قدرت مطلق الله، از خانم آتنای عزیز ممنونم که به من اجازه دادند در این جایگاه خدمت کنم، با اجازه از ایجنت محترم و مرزبانان عزیز جلسه را آغاز میکنم. دستور جلسهی امروز در مورد این است که من شیرین در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره ۶۰ چه کاری کردهام؟
صحبت خود را با یک نقل قول از اساتید کتاب ۶۰ درجه شروع میکنم، استاد میفرمایند که باید بتوانیم تا بدانیم. بسیار روی این جمله فکر کردم و احساس کردم آنچه که برای دانستن به آن نیاز داریم توان مالی است!
جدای توانایی جسمی، روحی و روانی، چیزی که برای یادگیری مهم است این است که اگر توانایی مالی نداشته باشیم نمیتوانیم خود را قوی کنیم. مثال ساده آن این است که اگر بخواهیم یک کلاس مثل شنا، هنر و یا موسیقی برویم اولین چیزی که برای شرکت در آن کلاس لازم است این است که توانایی مالی آن را داشته باشیم. اگر آن را در مرکز بزرگتری بسط دهم یعنی در جایی چند منظوره مثل کنگره دو مولفه آن پایههای علمی و مالی است که در صدر برنامههای کنگره هستند، همانطور که میدانید آقای مهندس روی این دو پایه تأکید بسیاری دارد. نکته قابل توجه این است که پایههای مالی و علمی ابتدا از درون خود کنگره شکل گرفته است، حتی همان پایه علمی که نتیجه سالها تاریکی آقای مهندس است و قسمتی که توانستند روش درمان را کشف کنند. روش علمی از ابتدا از خود بنیان کنگره شروع شده است، قسمت مالی هم همانطور که میدانید و در بند ۱۱ قوانین میگوید منابع مالی ما کمکهای داوطلبانه اعضاء هستند و این یعنی پایههای مالی و علمی از درون کنگره شکل گرفته است.
قسمتهای علمی را به نظر من به هیچ وجه نمیتوانیم دست کم بگیریم، زیرا آقای مهندس میتوانست این علم را برای خودش نگه دارد و در اختیار ما قرار ندهد. اگر آقای مهندس این کار را نمیکردند و این علم به اینجا نمیرسید الان هیچکدام از مسافرین ما به درمان نمیرسیدند. من هم اولین روزی که وارد کنگره شدم و حالی که داشتم را هرگز فراموش نمیکنم با حال و روز بد و چشمان گریان پلههای نمایندگی ارتش در بوکان را پایین میآمدم و مدام فکر میکردم که چرا جای من اینجا است؟ حال خوب الان را مدیون علم آقای مهندس هستم که به هیچ وجه نمیتوان از آن چشم پوشی کرد.
پایههای مالی هم از همان ابتدا و قطره قطره از بین خود همسفران و مسافران شروع کرده به شکل گرفتن و بزرگ شدن و مستحکم شدن، چراغهایی شدند که یکی یکی توسط افراد اضافه و بزرگ شده و در نهایت به دست ما رسیده است؛ نمیتوان از آن گذشت زیرا اگر روزی هر کدام از ما تصمیم بگیریم که چه به نحو مالی و چه به نحو علمی هیچ کمکی نکنیم میتوان گفت که ضرب المثل شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند برای ما میافتد.
اگر از نظر مالی افت پیدا کند هزاران نفر دیگر که پشت این درها هستند و قرار است که به اینجا بیایند و استفاده کنند آنها هم نمیتوانند بیایند پس قطعاً این دو مولفه از بزرگترین و مهمترین مولفههایی هستند که در صدر تمام برنامههای ما قرار گرفتند. به نظر من میتوان پایههای مالی را یک ضلع از مثلث قرار داد و پایههای علمی را یک ضلع و نیروی انسانی آموزش دیده بشود ضلع سوم آن و تشکیل مثلثی را دهند که تماماً به این ضلع سوم وابسته هستند.
شاید فکر کنیم گردش سبد و پولهای ده تومان یا بیست تومان مبلغ کمی باشند، همان مقدارها روی جمع میشود و هزینه پذیرایی ما را در همین محیطی که استفاده میکنیم فراهم میکند چون ما به هیچ کجا وابسته نیستیم و پولی که در اینجا خرج میشود از بین خودمان است، پس چه بهتر که همه مشارکت کنیم در حد توانمان میزی که استفاده میکنیم، صندلی میکروفون و... همه نتیجه تواناییهای مالی هستند و نمیتوان از آنها غافل شد، خوب است که در لژیون سردار مشارکت داشته باشیم.
به یاد دارم که روزهای اولی که وارد کنگره شده بودم، دو سه روز از روزهای جلسه در لژیون گذشته بود و تنها من و خانم آتنا بودیم در همان روزهایی که درد و دل میکردم، ایشان آموزشها را به من میدادند، درست به یاد ندارم که نزدیک گلریزان بود یا چه اتفاقی افتاده بود اما ایشان بسیار از لژیون سردار برای من صحبت میکردند و خدا را شکر من توانستم اذن آن را داشته باشم که همان سال با همان مبلغ شش میلیون تومان وارد لژیون سردار شوم.
در قسمت دوم دستور جلسه که میگوید من چه کردهام؟ به نظر من خودم به شخصه از لحاظ علمی نتوانستم کاری برای کنگره انجام دهم زیرا بعد از سه سال تازه سفر اولمان تمام شد ولی به خود قول دادم حتماً و حتماً همین امسال که امتحانات آزمون راهنمایی برگزار میشود شال راهنمایی را بگیرم و بتوانم از نظر علمی هم زحماتی که خانم آتنا برای من کشیدند و هم بقیه اعضای کنگره علی الخصوص آقای مهندس را جبران کنم. در قسمت مالی هم گفتم همان سردار بود و خدا را شکر میکنم که با وجود سختیهایی که کشیدم توانستم بعد از دو سال دنور شوم و از نظر مالی خیلی جزئی اول به خود کمک کنم چون اگر آن نبود من جایی نبود که آموزش بگیرم؛ بعد هم به قول معروف، همه این جمله را میگوید دیگران کاشتند و ما خوردیم ما بکاریم و دیگران بخورند.
اگر ندانیم که چه چیزی در کنگره به دست آوردهایم هرگز نمیتوانیم بدانیم که چه بهایی باید برای آن پرداخت کنیم. وقتی به گذشته خود نگاه میکنم تفکر و زندگیام و همه چیز را مدیون کنگره هستم، برای همین هرگز نمیگویم که حساب خود را از حساب کنگره جدا کن، ممنون که به صحبتهای من گوش دادید.
مرزبانان کشیک: همسفر هانیه و مسافر مسعود
تایپیست: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر آتنا (لژیون یازدهم)
عکاس: همسفر هانیه مرزبان خبری
ویراستاری و ارسال: همسفر نگین رهجوی راهنما همسفر عطیه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ارتش
- تعداد بازدید از این مطلب :
173