جلسه نهم از دور چهارم سری کارگاههای آموزشی خصوصی مسافران، لژیون سردار کنگره ۶۰ نمایندگی دنا، به استادی پهلوان محترم مسافر علیرضا، نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر مهدی با دستور جلسه «در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره۶۰، من چه کردهام؟» روز یکشنبه ۳۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۵:۱۵ شروع به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان علیرضا هستم یک مسافر. در ابتدا خداوند را شاکرم که در کنگره حضور دارم و بار دیگر این فرصت به من داده شد تا در لژیون سردار نمایندگی شهرضا خدمت کنم و آموزش بگیرم. از نگهبان لژیون سردار، ایجنت محترم و دستیار دیدهبان محترم سپاسگزارم که این اجازه را برای من صادر کردند تا در این مکان آموزش ببینم.
اگر بخواهم در خصوص دستور جلسه این هفته صحبت کنم، به نظر من یکی از عمیقترین و کاربردیترین دستور جلسات کنگره ۶۰ است که میگوید: من در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره چه کردهام؟
اجازه بدهید عرایضم را با یک سوال آغاز کنم. اگر ساختمانی داشته باشیم که ستون نداشته باشد یا ستونهایش ضعیف باشند، چه بر سر این ساختمان میآید، با اولین زلزلهای که رخ میدهد؟ خب، واضح است که ساختمان فرو میریزد و نابود میشود. کنگره ۶۰ هم مانند یک ساختمان است؛ البته نه ساختمانی از جنس بتن، آهن، شن و سیمان، بلکه ساختمانی است از جنس عشق، امید، رهایی و آموزش، که ستونهای این ساختمان، پایههای مالی و علمی آن است. حال باید این سوال را از خود بپرسم که منِ مسافر، منِ علیرضا، منِ رهجو، منِ همسفر یا حتی منِ راهنما، برای استحکام و تقویت پایههای مالی و علمی کنگره چه کردهام و چه کاری باید انجام دهم؟
در خصوص پایههای مالی کنگره، اگر بخواهیم صادقانه صحبت کنیم، اگر همین الان برق قطع شود، اگر چای نباشد، اگر این صندلی نباشد که روی آن بنشینیم، اگر تجهیزات و کولر نباشد و جایی برای استقرار نداشته باشیم، آیا میتوانیم آن علم را گسترش دهیم و به دیگران انتقال دهیم؟ پس یکی از پایههای مهم کنگره ۶۰، تجهیزات و امکاناتی است که منِ مسافر در آن مکان قرار میگیرم تا بتوانم آموزش بگیرم. تمام این تجهیزات و ساختمانها هزینه دارند و باید با پول فراهم شوند؛ اما نه هر پولی، بلکه پول سالم از دست انسان رها شده و سالم، با نیت سالم و حس خوب. کنگره نه از کسی وام میگیرد، نه کمکهای دولتی را قبول میکند و نه اسپانسر دارد. تمام این ساختمانها و تجهیزات و پایههای مالی را ما با دست خودمان میسازیم، یعنی با همکاری و مشارکت اعضاء. نه آقای مهندس و نه کنگره ۶۰ هیچ کمکی را از بیرون دریافت نمیکنند.
من باید به این فکر کنم که منِ علیرضا برای محکم کردن این پایههای مالی، این ساختمان و این مکانهایی که همنوعان من میخواهند در آن بیایند، رها شوند، آموزش بگیرند و خدمت کنند، چه کردهام؟ خود من روز اولی که به کنگره آمدم، اوضاع مالی مناسبی نداشتم؛ ولی کمکم آموزش گرفتم و از کم شروع کردم، در لژیون سردار شرکت کردم و با کمکهای مالی کم، آموزش گرفتم و آن حس خوب را دریافت کردم. به مرور سعی کردم که این حس و آموزش را بیشتر کنم و بتوانم بیشتر ببخشم و زمانی که بیشتر بخشیدم، دیدم که انگار دارم بیشتر دریافت میکنم و بعد متوجه شدم که خود این پول دادن، صرفاً دادن پول نیست؛ بلکه مشارکت مالی در کنگره یک نوع حرکت، یک انرژی، یک حس خوب و یک آموزش است و دیدم که من به آن احتیاج دارم. هر چه بیشتر مشارکت میکنم، بیشتر دریافت میکنم.
گاهی اوقات به این فکر میکردم که در جامعه یا اینستاگرام یا فضاهای مجازی، چه جلساتی میگذارند و چه آموزشهایی میدهند برای اینکه مثلاً ثروت را به خودشان جذب کنند؛ ولی کنگره هزاران قدم از آنها جلوتر است، به خاطر وجود لژیون مالی و لژیون سردار. من فهمیدم در لژیون سردار کنگره۶۰ هر چقدر مشارکت و کمک کنم و پول بدهم، نه تنها از من چیزی کم نمیشود، بلکه بیشتر به من اضافه میشود و بهتر متوجه شدم که باید به آن درک برسم که اگر میخواهم کمک یا مشارکتی انجام دهم و به پایههای مالی کنگره کمک کنم، باید حسم را تزکیه و پالایش کنم. خیلیها هستند که در کنگره یا بیرون از کنگره کمک میکنند و پول میدهند؛ ولی آن چیزهایی را که باید دریافت کنند، دریافت نمیکنند. اگر کمی فکر کنیم، میبینیم که در این کائنات قوانینی وجود دارد که آقای مهندس یا استاد امین از آن به عنوان قوانین الهی یاد میکنند. یکی از این قوانین، قانون بخشایش است. قانون بخشیدن و قانون بخشایش میگوید که ما هر مقدار از مالمان را ببخشیم، شاید دهها و صدها برابرش در زندگیمان برمیگردد. حالا سوال اینجاست که چرا بعضیها این کار را انجام میدهند، چه در داخل و چه در خارج از کنگره، ولی این قانون برایشان خوب کار نمیکند؟ من خودم شخصاً خیلی به این موضوع فکر کردم و بعد دیدم که همه اینها همانطور که استاد امین میگوید، به حس ما بستگی دارد. اگر من به آن آگاهی، قدرت، بینش و قدرت بخشش برسم و بفهمم وقتی چیزی میدهم و کمکی میکنم، با آگاهی و حس خوب، با حس لذت و با تمام احساسم این کار را انجام میدهم، آن کائنات و قوانین الهی هم کار خودشان را خوب انجام میدهند؛ چون میفهمند که من با احساسم درگیر شدم و دیگر نمیتوانم سر آن کائنات کلاه بگذارم.
یکی دیگر از پایههای کنگره ۶۰ که باید در استحکام آن تلاش کنیم و به آن فکر کنیم، پایههای علمی کنگره ۶۰ است. همانطور که گفتم، اگر ساختمانی هم نباشد، ما نمیتوانیم در آن حضور پیدا کنیم و آموزش بگیریم؛ ولی اگر ساختمانی هم باشد، اما یک آموزش و علم جامع و کاربردی وجود نداشته باشد، باز هم آن ساختمان به درد نمیخورد. پس ما به پایههای علمی کنگره هم نیاز داریم. پایههای علمی کنگره یکی از پرکاربردترین، عمیقترین و مبتنی بر تجربه است؛ یعنی هر چیزی که آقای مهندس یا استاد امین در کتابها، نوشتارها یا در سیدیهایی که به ما میدهند و آموزش میدهند، همه بر اساس تجربه است. خودشان آن کارها را تجربه کردهاند و بر اساس تجربه، این علم را به ما آموزش میدهند.
من هم میتوانم به این پایههای علمی کمک کنم؛ یکی با CD نوشتن. زمانی که CD مینویسم، بار علمی بالا میرود، شناخت و معرفت نسبت به خودم بیشتر میشود، نقاط کور شخصیت و روان خودم را بهتر میبینم و همچنین نقاط مثبت. پس با CD نوشتن میتوانم به پایههای علمی کنگره کمک کنم. یکی دیگر، مشارکت کردن در جلسات است. وقتی مشارکت میکنم، گرههای ذهنیام باز میشود و اعتماد به نفسم افزایش پیدا میکند. من با مشارکت کردن هم میتوانم به پایههای علمی کنگره کمک کنم. نظم و انضباط هم مهم است. وقتی درست بیایم و درست بروم و قوانین را درست انجام دهم، این خود باعث میشود که انتقال انرژی و انتقال انضباط انجام دهم و این پیام را به همگان بدهم که کنگره جایی است که بر اساس نظم و انضباط بنا شده است و این میتواند به پایههای علمی کنگره کمک کند. وقتی خدمت میکنم و حتی در آبدارخانه خدمت میکنم، باید به این فکر کنم که برای استحکام پایههای علمی کنگره چه باید کرد.
اگر تمام این کارها را انجام دهم، تازه متوجه میشوم که من هنوز بدهکار هستم و آن چیزی که میدهم، در مقابل آن چیزی که دریافت میکنم، باز هم کم است. من خودم با بررسی عمیق سخنان آقای مهندس متوجه شدم که ایشان با وجود اینکه خودشان کنگره را به وجود آوردهاند و تمام آموزشها و نوشتارها و لژیونها را بنیان نهادهاند و کتابها را نوشتهاند، باز هم فکر میکنند که هنوز هیچ کاری برای کنگره انجام ندادهاند و در قبال آن چیزی که دریافت میکنند، بدهکارند. من خودم وقتی این سخنان را شنیدم، خیلی متاثر شدم و گفتم: مهندس خودش بنیانگذار کنگره است و با این همه خدمت، باز هم خودش را بدهکار میداند. منِ علیرضا که جای خود دارم، ولی هر چه خدمت میکنم، چه مالی و چه علمی، باز هم نسبت به آن چیزی که دریافت میکنم، بدهکارتر میشوم.
من با بررسی سخنان آقای مهندس این برداشت را کردم و دیدم که این صحبتها عمیقترین و انسانیترین حرفهای اوست. میتوانیم این را در چند بعد بررسی کنیم: من هر چه خدمت کنم، باز هم بدهکارم. این اولین بعد، درک و عمق نجابت و فروتنی آقای مهندس را از کنگره نشان میدهد؛ یعنی به این درک رسیدهاند که با تمام کارهایی که برای کنگره کردهاند، باز هم در مقابل رهایی، آرامش، آسایش و سلامتی جسمی که به دست آوردهاند، هیچ است. یک انسانی که از تاریکی بیرون میآید، اتفاق بزرگی برایش افتاده است.
بعد دوم، فلسفهای است که آقای مهندس در کنگره ایجاد کردهاند: فلسفه خدمت در کنگره. میگویند ما در کنگره آموزش میگیریم و خدمت میکنیم و این کار خودش یک آموزش است. آقای مهندس میگویند که خدمت کردن در کنگره و آموزش دیدن نشانگر این است که یک انسان را از تاریکی بیرون آوردهایم.
بعد سوم، نمونهای از بعد تواضع و مسئولیتپذیری خود آقای مهندس است. منِ علیرضا هم باید به این درجه برسم که با وجود اینکه آقای مهندس خودشان را بدهکار میبینند، من هم فکر نکنم که اگر کاری میکنم یا بخششی انجام میدهم، کار بزرگی انجام دادهام و نباید توقعی از کنگره داشته باشم. من مسئول هستم برای این کار، برای خودم و برای کسی که در مسیر عشق و انسانسازی قدم برمیدارد. برای کنگره هیچ پایانی وجود ندارد و عرایضم را با این پیام از استاد سردار به پایان میبرم که کسانی که در کنگره در ساختار مالی و علمی مشارکت نمیکنند و از مال خود نمیبخشند، هنوز به آن مرحله از آگاهی نرسیدهاند.از اینکه به صحبتهای من گوش کردید، سپاسگزارم.

تایپ: مسافر مهدی لژیون دوم، مسافر محمد لژیون دوم
ویرایش و ارسال: مسافر طاها لژیون دوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
367