جلسه پنجم از دوره چهلویکم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی ابوریحان با استادی همسفر سمیه، نگهبانی همسفر زهره و دبیری همسفر آذر با دستور جلسه «در استحکام پایههای علمی و مالی کنگره ۶۰، من چه کردهام؟» ساعت ۱۶:۰۰ روز سهشنبه ۳۰ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:
همهی ما باید بدانیم که برای خدمت و آموزش پا به حیات گذاشتهایم تا بتوانیم خدمت درست و مؤثری انجام دهیم. آقای مهندس فرمودند که هر شرکت، ارگان یا مؤسسهای برای شکلگیری و تداوم فعالیت خود، به سه عنصر اصلی نیاز دارد: ۱. دانش، ۲. نیروی متخصص، و ۳. سرمایه. کنگره این سه مؤلفه را برای ما فراهم کرده است. ایشان روش D.S.T را برای درمان اعتیاد، درمان اضافهوزن، ترک سیگار و بسیاری از بیماریهای صعبالعلاج ابداع کردهاند و در اختیار ما قرار دادهاند.
نیروهای متخصص کنگره همان راهنماهایی هستند که بدون هیچ چشمداشتی، وقت ارزشمند خود را در اختیار ما قرار میدهند و برای آموزش ما زحمت میکشند. سرمایه نیز از طریق لژیونهای مالی، لژیون سردار، لژیون دنور و پهلوانی و همینطور سبدهای قانون یازدهم تأمین میشود. همهی اینها خودجوش است و کنگره بدون دریافت هیچ کمکی از بیرون، روی پای خودش ایستاده است. ما باید نسبت به آنچه دریافت میکنیم قدردان باشیم و بیتفاوت نباشیم؛ زیرا طبق قانون کائنات، بهای هر آنچه به ما داده میشود باید پرداخت شود، وگرنه از ما گرفته خواهد شد.
حتی یک صندلی که در کنگره روی آن مینشینیم، فرصتی است که به ما داده شده است تا با آن آشنا شویم، آموزش ببینیم و مسئولیت بپذیریم. در کنگره ذرهذره آموزش میگیریم و نسبت به آنچه دریافت میکنیم، مسئولیم؛ مسئول در برابر صندلیها، آموزشها، خدمات و موقعیتهایی که در اختیار ما قرار میگیرد. همانطور که به ما کمک شد تا به درمان برسیم، ما نیز باید به دیگران کمک کنیم تا مسیر درمان را بیابند. فرمانبرداری تنها به معنای حضور در لژیون مالی نیست؛ بلکه با سر وقت آمدن به کارگاه آموزشی، گوش دادن به سیدی، حتی ریختن یک چای ساده هم میتوان خدمت کرد. اگر توان مالی داشتیم، میتوانیم در لژیون مالی هم مشارکت داشته باشیم.
کنگره چیزی به ما میآموزد که هیچ جای دیگر آموزش داده نمیشود؛ درس زندگی کردن. ما وارد کنگره میشویم تا مسافرانمان به درمان برسند، اما در ادامه کنگره ما را وارد دنیای دیگری میکند، جایی که خودمان را میشناسیم، خدایمان را میشناسیم. من هیچوقت روز اولی که وارد شدم را فراموش نمیکنم. با حالی بسیار خراب وارد شدم و خانم نسرین مرا در آغوش گرفت. آن انرژی و مهربانی برایم بینظیر بود؛ جایی نرفته بودم که اینقدر به من انرژی بدهد.
برگردیم به دستور جلسه. آقای مهندس میگویند که این دستور جلسات برای این است که ما به خودمان برگردیم و ببینیم چه کردهایم. من باید از خودم بپرسم: «من سمیه، در قبال خدماتی که کنگره به من داده چه کردهام؟» روزی که وارد شدم، حال بسیار بدی داشتم. بعد از سه ماه، جشن گلریزان برگزار شد. خیلی دلم میخواست در لژیون سردار شرکت کنم، اما راهنمایم گفت سفر اولی نمیتواند. گذشت تا سال بعد، و من همچنان با افکار منفی و ناامیدی درگیر بودم تا زمانی که وارد لژیون سردار شدم. از همان زمان گرههای زیادی از من باز شد، مخصوصاً گرههای ذهنی و افکار منفی. حال من روز به روز بهتر شد. از وقتی وارد لژیون شدم، اجازهی خدمتهای بیشتری پیدا کردم؛ در سایت، در آبدارخانه، و هر جا که میتوانستم با جان و دل خدمت کردم. به قول آقای مهندس، اینها در برابر اقیانوس خدمات کنگره فقط یک قطرهاند. ما کاری نمیکنیم، بلکه انرژی میگیریم. خوشحالم که کنگره را دارم. دیگران به ما کمک کردند تا حال خوش پیدا کنیم، حالا ما وظیفه داریم همین حال خوش را به دیگران منتقل کنیم. هیچ جای دیگر چنین آرامشی وجود ندارد، مخصوصاً در این روزگار. امیدوارم من هم بتوانم حتی به یک نفر کمک کنم؛ با کلام، یا هر آنچه در توانم هست. سپاسگزارم از اینکه به صحبتهای من گوش دادید.
رهایی تغذیه سالم همسفر تهمینه رهجوی راهنما همسفر الهه

مرزبانان کشیک: همسفر فاطمه و مسافر حمید
تایپیست: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون چهاردهم)
عکس: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون هشتم)
ویراستاری و ارسال: همسفر آتوسا رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ابوریحان تهران
- تعداد بازدید از این مطلب :
217