هفتمین جلسه از دوره چهارم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی صفادشت با استادی اسیستانت همسفر مینا، نگهبانی همسفر الهام و دبیری همسفر سمیرا با دستور جلسه «در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره من چه کردهام» روز سهشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۰۰ آغاز به کار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
از نگهبان جلسه و ایجنت محترم که امروز من را دعوت کردند برای استادی جلسه بسیار سپاسگزارم. امروز خدا توفیق داد که در کنار شما باشم، انرژی و آموزش بگیرم. هفته دیدهبان را به همه تبریک میگویم. واقعا تبریک دارد؛ به من مینا که در جایی هستم که ۱۴ نفر مواظب من هستند، حواسشان به من است که من بتوانم به خوبی در مسیری که هستم حرکت کنم، خدمت دیدهبانان خدا قوت عرض میکنم. دیدهبانان افرادی هستند که از خواستههای خود گذشتند تا من مینا به خواستهام برسم، راههای زیادی را طی کردند و درد دردمندان را به خواستههای خود ترجیح دادند، خدا قوت میگویم.
دستور جلسه امروز در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره من چه کردم؟ آخر این جمله علامت سوال است، به نظر من این علامت سوال، گویای همه چیز در مورد دستور جلسه است. اینکه من چه کردم؛ یعنی هر کسی باید خودش فکر کند که قبلاً کجا بوده و الان در کنگره۶۰ در چه جایگاهی هست؟ از آنجایی که آقای مهندس میفرمایند: همیشه در مشارکتها و صحبتها از تجربیات خود بگویید، امروز من میخواهم این کار را انجام دهم. در مورد این جلسه شاید خیلی درس خوندیم، سیدی نوشتیم صحبتهای جناب آقای مهندس روز چهارشنبه گوش کردیم؛ حالا من خواستم خیلی حسی و اینکه واقعا در این هفته به این فکر میکردم که ۱۲ سال پیش که وارد کنگره شدم کجا بودم؟
جنس مشکلات همهی ما که به واسطه آن وارد کنگره شدیم، یک شکل است و همه به خاطر اعتیاد آمدیم و اینکه در کنار یک مصرفکننده بودیم، وارد کنگره شدیم. مسافرم مصرفکننده بود و به جایی که دیگر هیچ زندگی نداشتیم نه از لحاظ مالی نه از لحاظ علمی نه از لحاظ محبت و عاطفی و من با دادخواست طلاق وارد کنگره۶۰ شدم، روزی رسید که دیگر رسماً متوجه این شدم که همه زندگیم دارد از دست میرود و تصمیم به طلاق گرفتم. هیچ چیز شبیه زندگی نبود؛ یعنی اینکه الان من مفهوم زندگی را فهمیدم. آن موقع هیچ چیزی از زندگی را درک نمیکردم؛ فقط به سختی ادامه میدادیم، کنگره پیدا شد و وارد زندگی ما شد، آنهم به واسطه مسافر و من به واسطه همسفر وارد کنگره شدیم.
به خاطر مشکلات، من هم مصرفکننده نیکوتین شدم و هم اضافه وزن خیلی زیادی پیدا کردم. به معنای واقعی هم جسمی، هم روحی دچار تخریب زیادی شدم. وارد کنگره شدم و در لژیون تازه واردین نشستم، آنقدر حال من خراب بود که حتی به من گفتند که تو باید شال سفید بپوشی، خندیدم، گفتم: اصلا قرار نیست که بیایم، چه برسد به اینکه بخواهم قوانین را رعایت کنم؛ چون اولین قانون در کنگره این است که روسری سفید بپوشم. وارد شدم و وقتی متوجه شدم که مسافر من قرار است، شربت بخورد، بیشتر به هم ریختم و میگفتم این چه جایی است که به مسافر من روش دیگر از مصرف را یاد میدهد، چون نااگاه بود و هیچ چیزی در مورد کنگره نمیدانستم. آمدم و وارد سفر شدم و راهنما به من گفت: آمدی به کنگره چشم؛ یعنی زمانیکه بگویی، چشم در هر جایگاهی که هستی آن موقع برندهای.
الان ۱۱ سال از آن روز میگذرد و این صحبت راهنما، همیشه ملکه ذهنم بوده است، راهنما، مرزبان، ایجنت هر چه میگویند، من چشم بگویم چون؛ آنها واسطه هستن تا من به قوانین عمل بکنم، او یاد گرفته و حالا به من یاد میدهد. شاید فکر کنید شعار میدهم؛ ولی واقعا مسافر من مثل همان داستان ققنوس است که از خاکستر او یک نفر جدید متولد میشود؛ واقعا قیمت این همه حال خوش چند؟ قیمت این زندگی آرام چند؟ کنگره کمک کرد ما به واسطه درمان شدن مسافر و خودم از خدماتی که کنگره به من داد، استفاده کردم. چطوری من باید جبران کنم، به عنوان یک همسفر شروع کردم از راهنمای تازه واردین، درس خواندم، شال نارنجی قبول شدم؛ بعد ایجنت شدم و الانم در جایگاه اسیستنت. در همه این سالها یاد گرفتم که خودم به خودم خدمت میکنم؛ اگر انتظار این را داشته باشم که به کسی دارم خدمت میکنم، سخت در اشتباه هستم؛ چون آن موقع طلبکار میشوم.
هیچوقت فکر نمیکنم که به خاطر خدا کار میکنم؛ چون من در جایگاهی نیستم که با خدای خودم معامله بکنم؛ ولی معجزه کنگره را الان در زندگی خود میبینم. محل کار من مدیر عوض شد و فکر کنید ۴۰، ۵۰ تا پرسنل، حالا اون حال اون یکی را خراب میکند؛ برای اینکه خودش را نشان بدهد؛ بعد دیدم، من خیلی از این مسائل دورم، بهخاطر اینکه توی بازی کنگره هستم. یاد بگیریم در کنگره هر نقشی که داریم به عنوان سفر اولی، سفر دومی نقش خودمان را به خوبی ایفا بکنیم. فکر نکنیم؛ چون من تازه اومدم و هیچکس از درد من خبر ندارد و من را درک نمیکند، اینجا همه مثل هم هستند. هر شخصی که فرمانبردار بود و خوب سفر کرد، سیدی نوشت، مرتب و منظم بود و سر وقت آمد، درک کرده که استحکام پایههای مالی و علمی کنگره کجا است.
یا در سفر دوم هر خدمتی که داریم، راهنما، مرزبان یا راهنمای تازهواردین هستیم، وقتی خودم حواسم به خودم بود، نقش خودم را به خوبی ایفا کردم، آنموقع دستور جلسه را درک کردهام. کنگره جایی است که کمک میکند از لحاظ تربیتی، فرهنگی آموزشی، مالی و از همه بالاتر اینکه نفس احیا میشود و چه چیزی قشنگتر از این هست. در سوره بلد خداوند میگوید که اگر یک نفسی احیا شود؛ گویی هزاران نفس احیا شدهاند و چه چیزی بالاتر از این در جهان هستی داریم و هر چیزی که در کنگره دریافت کردیم؛ مطمئناً همان چیزهایی هستند که ما با خودمان به جهان بعدی میبریم، امیدوارم هر کسی در این هفته از نقطه تفکر خودش و در هر جایگاهی که هست به این موضوع فکر کند که کجا بوده و در حال حاضر کجا هست و چطوری میتواند، قدردان این همه لطف و محبتی باشد که اول خداوند و بعد کنگره در اختیارش قرار داده است.
در ادامه تودیع و معارفهی مرزبانهای دورهی قبل و دورهی جدید:







بازدید از دفاتر راهنمایان و خدمتگزاران



مرزبان کشیک: همسفر پروین و مسافر بهمن
عکاس: همسفر فریبا رهجوی راهنما همسفر ژیلا (لژیون اول)
تایپ و ارسال: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر ژیلا (لژیون اول) دبیر اول سایت
ویراستاری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر ژیلا (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی صفادشت
- تعداد بازدید از این مطلب :
299