English Version
This Site Is Available In English

آگاهی، حرکت، برکت و احترام: نقشی در استحکام کنگره

آگاهی، حرکت، برکت و احترام: نقشی در استحکام کنگره

سومین جلسه از دوره شانزدهم سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه مسافران به نمایندگی اردبیل، به استادی ایجنت محترم مسافر طیب، نگهبانی مسافر حامد و دبیری مسافر تورج با دستور جلسه "در استحکام پایه های مالی و علمی کنگره من چه کرده ام" یکشنبه 28  اردیبهشت ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

 

خلاصه سخنان استاد:

 

خدا قوت می‌گم به همه عزیزان. ان‌شاءالله شرایط‌مون بهتر بشه و بتونیم ابزارهای بهتری برای خدمت، از جمله همین میکروفون، تهیه کنیم.

در جلسه‌ اخیر، با وجود تعداد کمتر نفرات، جشن خوبی برگزار کردیم و از همه عزیزانی که با نظم، محبت و مسئولیت‌پذیری شرکت کردند، صمیمانه تشکر می‌کنم.

دستور جلسه این هفته بسیار مهم بود، چرا که به موضوع «پول و دانش» می‌پرداخت. کنگره ۶۰ همواره روی آموزش و رشد فردی تأکید دارد، حتی در مسیر درمان هم، ما بر این باوریم که درمان باید توسط خودِ فرد و در دل جمع صورت بگیرد. ما آموزش می‌دهیم که فرد، احترام بگذارد به مسیری که طی کرده، و خود مسئول درمان خودش باشد.

من به‌عنوان یکی از اعضای کنگره، بدون تعارف می‌گویم: به کنگره بدهکارم. آقای مهندس، بنیان‌گذار این راه بزرگ، فردی هستند که جان، عمر، خانواده، آبرو و دارایی‌شان را وقف این مسیر کردند. در زمانی که دیگران به حذف و طرد معتاد فکر می‌کردند، ایشان راهی علمی و انسانی را طراحی کردند؛ روشی که ما امروز آن را به نام DST می‌شناسیم.

ما نه وابسته به دولتیم، نه به نهادهای بین‌المللی. آقای مهندس همیشه فرمودند: «گاوی که نان گدایی بخورد، زمین را شخم نمی‌زند.» ما باید روی پای خود بایستیم.

کنگره به من فرصتی داد تا زندگی‌ام را بازسازی کنم. روزی که وارد کنگره شدم، هیچ‌چیز نداشتم؛ حتی آنچه داشتم هم از بین رفته بود. اما با آموزش، درمان، و خدمت، کم‌کم به زندگی برگشتم. دیدم کسانی که خدمت می‌کنند، حال بهتری دارند، و این مرا به حرکت واداشت.

وقتی راهنمایم را دیدم که چگونه با وجود سختی‌ها از تبریز می‌آمد و حال خوبی داشت، فهمیدم باید جدی‌تر وارد مسیر شوم. از آن‌جا به بعد، خدمت کردم، گوش دادم، عمل کردم، و آرام‌آرام خداوند در زندگی‌ام برکت جاری کرد.

امروز اگر از بیرون به من نگاه کنید، شاید بگویید خوشبخت است، اما بدانید این‌همه از دل درد و تاریکی به‌دست آمده. اگر بخواهم شرح دهم چه بر من گذشته، شاید بگویند مبالغه می‌کنم. اما این‌ها همه واقعیت است.

ما در کنگره تعصب را کنار گذاشته‌ایم. نه به قومیت، نه به زبان، نه به ثروت و ظاهر کسی کاری داریم. به کسی نمی‌گویند تو کی هستی یا چه کرده‌ای. تنها می‌گویند: مسافر، بیا درمان شو.

خودم از هیچی به این‌جا رسیدم. ازدواج کردم، صاحب خانواده شدم، کار می‌کنم و هزینه زندگی‌ام را می‌دهم. نه اینکه وضعم عالی باشد، اما شاکرم. کنگره به من «آگاهی»، «حرکت»، «برکت» و «احترام» آموخت.

در نهایت می‌گویم: عزیزان، قدر آن‌چه دارید را بدانید. من ندانستم و روزی همه‌چیز را از دست دادم. امروز می‌دانم، و آن‌چه دارم را با جان و دل حفظ می‌کنم.

 

تهیه و ارسال گزارش:مسافر تورج (لژیون سوم)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .