شخصی اگر نداد که خود در چه درجه ای از تسویه قرار دارد نمیتواند به دیگران کمک کند. منظور اینکه گفتهها باید عین عمل یکسان باشد از کوچکترین تا بزرگترین کارها تا با کمک آن به آرامش و آسایش نزدیکتر شویم، برای مثال: اگر آموزگاری نداند چه موضوعی را تدریس میکند هرگز نمیتواند دانش آموز خوبی پرورش دهد. تمامی ادیان، جامه شناسی، علوم همه در خدمت و در پی این هستند که علم زندگی، هنر زندگی کردن را یاد بدهند. بنابراین تمامی علوم در خدمت این هستند که چگونه انسان زیست کند تا به بالاترین راندمان آسایش و آرامش برسد، پس همه در پرتو این هستند که هنر زندگی را به انسان یاد بدهند. باید جوری علم زندگی را آموخت که ما را به طرف تسویه و پالایش ببرد یعنی از ضدارزشها دوری کنیم و به طرف ارزشها برویم چون که ضدارزشها شخصیت ما را لگد مال میکنند.
استاد میگویند که: انسانها باید وجود خودشان را بیابند. برای مثال یک فرد تحصیل کرده که یک مصرفکننده میشود خودش را گم کرده و در مقام و جایگاه خودش نیست، پس اول باید انسان، خودش را پیدا کند؛ این بزرگترین هنر است. مطلبی دیگر که وجود دارد، افراد صالح با سرشت خوب میتوانند به افرادی که نیاز به محبت دارن و یا مشکل آنها با محبت حل میشود کمک کنند، باید گذشت و صداقت را به آنها یاد بدهند.
علم زندگی مهمترین مسئله زندگی است و قلهای که ما را به آن میرساند، عشق و محبت است. پس باید خود از گذشت کردن، مطالبی بدانید و عمل نموده باشید تا به دیگران بیاموزید و لذت گذشت را در آنها ایجاد نمایید. شما راجع به گذشت کردن باید خودت اول گذشت کرده باشید تا به دیگران بیاموزید. مراحلی که آن شرایط باید داشته باشید تا گروه شما به نتیجه برسد، باید خواستههای درونی و بیرون خود را در نظر بگیریم و خواستههای معقول البته نه (مسائل خصوصی) به طور کلی ظاهر و باطن باید یکی باشد تا برای رفع اشکالات خویش بپردازیم.
از محبت خارها گل میشود
بیمحبت موم تبدیل به آهن میشود.
منابع: اپلیکیشن دژاکام
رابط خبری : همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر سارا (لژیون ششم)
تایپ: همسفر حمیرا رهجوی راهنما همسفر سارا(لژیون ششم)
ارسال و ویرایش: همسفر معصومه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ساوه
- تعداد بازدید از این مطلب :
119