English Version
This Site Is Available In English

ما به کنگره بسیار مدیون هستیم

ما به کنگره بسیار مدیون هستیم

سلام دوستان معصومه هستم یک همسفر

در سی‌دی استحکام پایه‌های مالی و علمی کنگره، آقای مهندس فرمودند: «تک‌تک ما در سازندگی کنگره نقش مهمی داریم. تمامی افرادی که در کنگره کار می‌کنند، بدون هیچ حقوق و دستمزدی به خدمت مشغول هستند.» حال، چرا آنها این کارها را انجام می‌دهند و بدون هیچ‌گونه حقوق و دستمزدی مشغول به کار هستند؟ روزی که من وارد کنگره شدم، با تمام ناامیدی‌ها و تاریکی‌هایی که داشتم، کنگره به من کمک کرد تا از آن تاریکی‌ها و آشوب‌ها بیرون بیایم و به آرامش و حال خوش برسم. در یک مکان امن، آموزش گرفتم؛ آن‌ هم رایگان. توانستم آگاهی و دانایی خود را در زمینه یک زندگی سالم بالا ببرم. آیا می‌توانم نسبت به این لطف و محبتی که کنگره به من کرده، بی‌تفاوت باشم؟ پس حال باید بهای آنچه را که یاد گرفته‌ام، پرداخت کنم. در غیر این صورت، آن‌ها از من گرفته می‌شود. اکنون هر کس باید به سهم خود، کوچک‌ترین کاری را در جهت استحکام پایه‌های مالی کنگره انجام دهد؛ از جمله حمایت از قانون یازدهم، لژیون سردار و سایر اقدامات مرتبط. آقای مهندس بارها فرموده‌اند: «کنگره به کسی حسابی ندارد و حسابش با همه صفر است.» من در حد توان مالی خودم، دینم را باید به کنگره ادا کنم. هر کس خودش بهتر می‌داند که کنگره چه کمکی به او کرده است. ما از نظر مالی و علمی به کنگره بسیار مدیون هستیم. تنها کاری که توانستم انجام دهم، استفاده از آموزش‌های کنگره بوده؛ پس حالا باید به اندازه توان و قدرت خودم، به کنگره کمک کنم. اما همیشه باید این جمله را در ذهن داشته باشم: «دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما بکاریم تا دیگران بخورند.»

سلام دوستان طاهره هستم یک همسفر

در یک جمله باید بگویم که من هیچ کاری نتوانستم برای کنگره انجام بدهم و واقعاً مدیون کنگره هستم. وقتی به روزهای اولی که تازه وارد کنگره شده بودم فکر می‌کنم، هنوز هم بعد از ۶ ماه، حالم بد می‌شود. پریشان بودم، واقعاً بریده بودم. بی‌پناه و سردرگم، در زندگی‌ای پر از تنش و کابوس، و در تاریکی مطلق به سر می‌بردم. اما با آموزش‌هایی که از کنگره گرفته‌ام، توانستم از این آشفتگی و پریشانی کم کنم. کنگره برای من مکان امنی ساخته است تا بتوانم با آرامش در آنجا به آموزش و یادگیری بپردازم. در کنگره، هیچ سازمان و ارگانی کمک مالی نمی‌کند و از نظر مالی، خود اعضا حمایت می‌کنند و سیستم کاملاً خودکفاست. پس من نیز می‌توانم با حمایت از سبد قانون یازدهم یا شرکت در لژیون سردار، کمی به کنگره کمک کنم. من از کنگره یاد گرفتم که ببخشم تا بخشیده شوم. یاد گرفتم که از طریق همین کمک‌های کوچک، می‌توانم آجری کوچک برای بنای کنگره بگذارم تا دیگران نیز مانند من به کنگره بیایند و به آرامش برسند.

سلام دوستان اکرم هستم یک همسفر،مسافر تغذیه سالم

به نظر من، بزرگ‌ترین کمک را کنگره به ما می‌کند؛ زیرا اگر این مکان امن نبود، من و مسافرم هرگز به درمان و حال خوب نمی‌رسیدیم. یادم نمی‌رود روزهای اولی که وارد کنگره شدم، با یک دنیا ناامیدی آمده بودم، اما چنان نوری در دلم روشن شد که قابل وصف نیست. کنگره و جهان‌بینی آن، اولین قدم را برای ما برداشت؛ و بدون هیچ‌گونه چشم‌داشتی، تمام آموزش‌های خوبش را از طریق استادان و راهنماهای عزیز در اختیار ما گذاشت. با این آموزش‌ها توانستیم از سمت تاریکی، به سمت نور و روشنایی حرکت کنیم. اما کمک من به کنگره چیست؟ اول از همه، احترام گذاشتن به حرمت‌ها و قوانین کنگره است. فرمان‌بردار بودن، حضور به‌موقع در جلسات و لژیون، گوش دادن به حرف استاد و راهنما، نوشتن سی‌دی‌ها در زمان مشخص، داشتن نظم و انضباط، احترام به همه اعضا و دوست داشتن یکدیگر. از نظر مالی هم باید کنگره را حمایت کنیم. کمترین کاری که توانستم انجام بدهم، این بود که عضو لژیون سردار بشوم. چون به‌هیچ‌وجه نمی‌توانستم دین خودم را به‌طور کامل ادا کنم. کارهایی که کنگره بدون هیچ‌گونه چشم‌داشتی و به‌صورت کاملاً رایگان برای من و مسافرم انجام داده، قابل جبران نیست. شاید قدم کوچکی باشد برای آیندگانی که مثل من و مسافرم، در تاریکی اعتیاد گرفتار شده‌اند. باشد روزی که با کمک کنگره، هیچ خانواده‌ای درگیر این بیماری نباشد. امیدوارم بتوانم یک خدمت‌گزار واقعی برای کنگره باشم. سپاسگزارم از آقای مهندس دژاکام و خانواده بسیار محترم‌شان، که این مکان امن را برای ما و مسافران ما فراهم کردند تا به رهایی و درمان برسیم.

سلام دوستان نرگس هستم یک همسفر

دستور جلسه مرا به فکر وا می‌دارد: برای استحکام پایه‌های مالی و علمی کنگره چه کرده‌ام؟ وقتی من وارد کنگره شدم، در اوج ناامیدی، آشوب و ناتوانی بودم. حتی یک لحظه هم به این فکر نمی‌کردم که مسافرم به رهایی برسد. حاضر بودم تمام زندگی‌ام را بدهم تا مسافرم به درمان برسد. مرتب از خودم می‌پرسیدم: آیا به زندگی من هم آرامش برمی‌گردد؟ یا این اقبال من است و باید تا آخر عمر با آن سر کنم؟ ولی الان، با گذشت ده ماه از رهایی مسافرم، وقتی تغییر رفتار او و خودم و آرامشی که در زندگیم وجود دارد را می‌بینم، می‌فهمم من به کنگره خیلی مدیون هستم. چه از نظر مالی و چه از نظر علمی، من برای تمام مشکلاتی که در زندگی داشتم، برای تمام سؤال‌ها و چراهایی که در ذهنم بود، آموزش گرفتم و متوجه شدم برای همه‌ی آن‌ها راه‌حلی وجود دارد. انگار کسی در زندگی من بود و این مشکلات را می‌دید و آن‌ها را تجربه کرده بود. تنها کاری که کردم استفاده از آموزش‌ها بود؛ برای درست زندگی کردن و رسیدن به حال خوش سعی کردم فرمان‌بردار باشم. ولی باز می‌بینم با گوش دادن و فرمان‌بردار بودن، به خودم کمک کردم. هر روز وابستگی من به کنگره بیشتر می‌شود. آرامشی که در این‌جا دارم، هیچ مکانی به من نمی‌دهد. خدا را شکر می‌کنم که از اعضای کنگره ۶۰ هستم. من باید بهای کنگره را پرداخت کنم، چون اگر بهای هر چیزی را پرداخت نکنی، از تو گرفته می‌شود.

رابط خبری: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون دهم)
ویراستاری و ارسال: همسفر آتوسا رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ابوریحان تهران

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .