English Version
This Site Is Available In English

زیبایی و تغییر باید از درون باشد

زیبایی و تغییر باید از درون باشد

فرامین الهی به دست کسانی می‌رسد که تاب اجرای شایسته آن‌ها را داشته باشند. انسان‌هایی که همواره اجرای عمل سالم را بر خواسته‌های شخصی خویش مقدم دانسته‌اند؛ پیام‌آور آرامش در مکان‌هایی هستند که به جهت انجام‌وظیفه حاضر می‌شوند.

اسیستانت لژیون تغذیه سالم همسفر منیره به همراه مسافرش حسین با آنتی‌ایکس مصرفی شیشه، شیره و تریاک سال ۱۳۸۷ وارد کنگره شدند. باراهنمایی همسفر سارا و مسافر رضا به مدت ۱ سال به روش DST و داروی اپیوم سفر کردند. در سال ۱۳۸۸ با دستان پرمهر مهندس حسین دژاکام به رهایی رسیدند و به مدت ۱۵ سال است که آزاد و رها هستند. ورزش مسافر در کنگره والیبال و‌ ورزش همسفر دارت می‌باشد.

با کسب اجازه از ایشان گفتگویی ترتیب داده‌ایم و از همه شما عزیزان خواستاریم که تا پایان این گفتگو همراهمان باشید.

شما جایگاه‌های خدمتی زیادی را تجربه کرده‌اید و اکنون در کنار آقای مهندس خدمت می‌کنید. در مورد خدمت و‌ حس زیبایتان در کنار بنیان کنگره را برای ما بازگو کنید؟

من جایگاه‌های خدمتی زیادی را تجربه کردم. من یک تعریفی از خدمت دارم و آن این است که یکسری منیت و‌ غرور را در من کنترل می‌کند. یک‌زمانی برای خیلی‌ها جایگاه‌های خدمتی من سؤال بود؛ ولی من به دنبال هیچ‌کدام از خدمت‌هایی که در کنگره دارم نرفتم؛ یعنی جایگاه‌های خدمتی سمت من آمد و معمولاً هم مسئولیتی که از طرف آقای مهندس و خانم کماندار به من داده‌شده است ازنظر خودم در آن مسئولیت صد خودم را گذاشته‌ام. وقتی مسئولیتی را قبول کردم تا انتها رفتم و کم‌کاری نداشتم، این جایگاه‌های خدمتی خیلی هم دستاوردهای زیادی برایم داشت. این را گفتم که نگاه خیلی‌ها از این موضوع برداشته شود. امروز یقین، ایمان و باور دارم که تاریکی‌های وجودم خیلی زیاد بود که جایگاه‌های خدمتی به سمتم می‌آمد؛ گاهی اوقات به یکجایی می‌رسیدم که می‌گفتم خدمت را تحویل دهم، تازه خدمت دیگری به خدمتم اضافه می‌شد؛ اینجا می‌فهمیدم که من منیره هنوز خیلی باید روی خودم کار کنم و خیلی کار دارم. دستاوردهایی که این خدمت‌ها برای من داشت این بود که من توانستم این دایره عشق، محبت و مردم‌داری را قوی کنم و خیلی راحت توانستم خودم‌ را جای افرادی بگذارم که من با آن‌ها احساس همدردی کنم. در کنارشان واقعاً هم عشق دادم و هم عشق گرفتم و این اتفاق درون من باعث شد به آن شفا رسیدم و انتقالی که به دیگران می‌دادم؛ باعث می‌شد آن‌ها هم آن را بگیرند و عشق هم در درونشان اتفاق بیفتد.

شالوده و پایه کنگره۶۰ نظم، انضباط و احترام است. مشتاقیم صحبت‌های شما را در این مورد بشنویم و  این‌که نظم ‌و انضباط ‌‌چه قدر درحرکت و تلاش شما مثمر ثمر بوده است؟

من چون ۳ سال بعد از حضورم در کنگره رهجوی مستقیم آقای مهندس شدم تمام الگوهای من آقای مهندس بود؛ یعنی خیلی اوقات شاید کلامی نبود، از رفتار ایشان من آموزش می‌گرفتم، از نوع برخوردشان آموزش می‌گرفتم و یکی از چیزهایی که در کنگره این‌ همه مدت در جایگاه‌های مختلف توانستم حضور داشته باشم این بود که حرمت‌ها و قوانین خیلی برایم مهم بود و همیشه یک تعریفی برای خودم داشتم کاری که الآن می‌خواهم انجام دهم به کنگره و افراد آسیب می‌زند یا نمی‌زند؟ همین باعث می‌شد که در آن جایگاه خدمتی موفق جلو بروم. شاید چند خطای کوچک داشتم که از آن‌ها درس گرفتم و آن قضیه دیگر تکرار نشد؛ ولی این‌که حرمت و قوانین کنگره خیلی برای من مهم بود‌. همین باعث می‌شود در جایگاه‌های مختلف به مشکل برخورد نکنیم و چیز دیگری که خیلی برای من مهم بود این‌که هیچ‌وقت در جایگاه‌های خدمتی منفعت خودم را در نظر نمی‌گرفتم؛ این رمز و راز موفقیت من در جایگاه‌های مختلف بود.

خدمت حال مسافران و همسفران را خوب می‌کند؛ بهترین خدمتگزار چه معیاری باید داشته باشد؟

من جایگاه‌های مختلف را تجربه کرده‌ام؛ البته خداوند توفیق خدمت کردن به هرکسی را نمی‌دهد؛ اما من خودم وقتی روز اول با آقای مهندس برای ایجنت صحبت کردم، خانم آنی و ایشان من را قبول کردند. چیزی که از ایشان پرسیدم گفتم: من الآن باید چه‌کار کنم؟ گفتند: «مردم‌داری» نظر آقای مهندس در آن روز این بود؛ قانون یک‌ذره این‌طرف یا آن‌طرف مهم نباشد مردم‌دار باش؛ یعنی مردم‌داری خیلی مهم بود و من سعی کردم در تمام جایگاه‌های خدمتی این را رعایت کنم. به نظر من شاید هیچ‌کسی نمی‌خواهد در جایگاه خدمتی بد عمل کند، با ندانستن و نداشتن آگاهی، یکسری اتفاقات در این جایگاه‌ها می‌افتد؛ یعنی همان ‌چیزی که می‌تواند باعث رشد من شود؛ همان‌قدر هم می‌تواند من را به پایین بکشد. من همیشه تجربه‌ای که دارم را به اطرافیان می‌گویم: جایگاه خدمتی ‌که در آن هستید و انجام می‌دهید؛ جایگاه بعدی شما را تعیین می‌کند؛ یعنی من اگر پیش خودم بگویم من کاری انجام می‌دهم کسی متوجه نمی‌شود، سیستم و کائنات، هستی و سیستم کنگره آن‌قدر دقیق و حساب‌شده است که اگر  شما بگویید کسی متوجه نمی‌شود؛ دقیقاً همین جایگاهی که خدمت می‌کنید، جایگاه بعدی شما را مشخص می‌کند که به چه صورت است؛ یعنی عملکرد و نتیجه شما در آن خدمت خیلی تأثیرگذار است و این نقش پنهان و صور پنهان خدمت را نباید هیچ‌ وقت نادیده بگیریم. در خدمت چه قدر توانسته‌ایم حال افراد را خوب کنیم؟ چه قدر توانسته‌ایم با آن‌ها ارتباط برقرار کنیم؟ یک مواقعی هم لازم است در جایگاه خدمتی قرص و محکم باشیم، آن قوانین باید رعایت شود. قوانین را هم با زبان تند می‌شود گفت و هم با زبان مهربانی می‌توانی بگویید؛ منظورم همان مردم‌داری است.

از حس و حالتان بعد از پیمان و اجرای وادی هشتم کمی برای ما صحبت کنید؛ آیا نگاهتان به زندگی و اعمالتان تغییر کرد؟

در آن زمان به این صورت نبود که‌ برای دریافت شال نارنجی حتماً پیمان ببندیم، انتخاب با خودمان بود. بعد از سفر دوم من جزء کسانی بودم که خیلی سخت‌ پیمان بستن را پذیرفتم، همیشه می‌گفتم: برای پیمان بستن زود است؛ باید یکسری اتفاقات درون من بیفتد بعد پیمان ببندم. الآن خیلی‌ها بابت این قضیه مراجعه می‌کنند و من باید آن دوران را می‌گذراندم تا به این افرادی که می‌خواهند پیمان ببندند بگویم دیدگاهم عوض شد و وقتی رفتم پیمان ببندم گفتم: چرا زودتر نیامدم چون یکسری اتفاقات بعد از پیمان می‌افتد و نباید آن‌قدر سخت‌گیرانه جلو می‌رفتم که همه‌چیز در درون من خوب شود و بعد پیمان ببندم. خیلی احساس خوبی داشتم خیلی مواقع بعضی از افراد می‌گویند ما دوست داریم یک‌بار دیگر این پیمان را ببندیم؛ ولی برای من خیلی جالب بود همان یک‌بار لذت‌بخش بود و احساس می‌کنم؛ واقعاً توانستم بر روی پیمانی که بستم باشم. چیزی که در پیمان برای من جالب بود؛ درخواست‌ها را خیلی خوش‌خط و مرتب، بدون این‌که بخواهم و باید این اتفاق این‌طور پیش می‌رفت؛ ولی موقع که می‌خواستم سیاهه بنویسم بدخط و خیلی سخت نوشته شد. این خیلی برای من جذاب بود.

شما اسیستانت لژیون تغذیه سالم هستید؛ چه‌طور می‌شود در طول سفر از یک آرامش نسبی برخوردار و در مسیر ثابت‌قدم بود؟ لطفاً پیامتان را برای مسافران این لژیون بفرمایید؟

در سفر تغذیه من بارها و بارها به بچه‌ها گفته‌ام که خیال نکنید همه‌چیز صور آشکار است؛ یعنی خیلی می‌توانیم به کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر، کنگره و مسافرها ربط بدهیم. خیلی از بچه‌ها هستند که وقتی گیر می‌افتند درون و ذهن به‌هم‌ریخته‌ای دارند و من به آن‌ها می‌گویم اول درون و برونتان را هماهنگ کنید. آقای مهندس در سی‌دی‌ها تأکید می‌کنند «که بیشتر بار بر روی صور پنهان است؛ چون همه به‌اضافه وزن و ظاهر نگاه می‌کنند مثلاً در غذا خوردن روی برنامه هستند من به آن‌ها می‌گویم: ذهن شما به‌هم‌ریخته است‌، درونتان به‌هم‌ریخته است؛ وقتی به صور پنهان اشاره می‌کنم متوجه می‌شوند.» من فکر می‌کنم آن شناخت و آگاهی یک‌پنجم دانایی است که به شخص کمک می‌کند. آقای مهندس فرمودند: «ما در سفر تغذیه محدودیت و ممنوعیت نداریم، افراد می‌توانند همه‌چیز استفاده کنند و هر سه وعده باید مصرف شود.» آقای مهندس تعریف قشنگی دارند که می‌فرمایند: «غذا ‌به بدن‌ نرسد، بدن گدا می‌شود». من جزء کسانی بودم که دائماً در رژیم بودم و بعدها متوجه شدم که از نخوردن، بدن من گدا می‌شود و همان یک‌ وعده‌ای که می‌خورم بدن من جذب می‌کند. خدا را شکر الآن یکی از وعده‌هایی که به آن علاقه دارم، وعده صبحانه و صبح زود بلند شدن است. اگر در اطرافیان نگاه کنید، سیستم خواب به‌هم‌ریخته است و همه روز می‌خوابند و شب‌بیدار هستند. من مدتی است که رفت‌وآمدم با اطرافیان کم شده است یکی از دلایل هم این است که دیر غذا می‌خورند، دیر می‌خوابند و من می‌بینم اگر بخواهم با آن‌ها همگام شوم به جسمم آسیب می‌زنم پس‌ کاری که درست است را انجام می‌دهم؛ یعنی صبحانه‌ام سروقت است، شام را به‌موقع می‌خورم و خوابم به‌موقع است. هیچ‌کسی متوجه این قضیه نیست که خواب چه‌قدر‌ در کاهش وزن تأثیر دارد؛ یعنی خود کم خوابیدن باعث اضافه‌وزن می‌شود. صبح زود بلند می‌شوم، به کارهایم رسیدگی می‌کنم و این خیلی برایم لذت‌بخش است. این‌ها چیزهایی است که سازوکار است، رژیم نیست، سبک درست زندگی است. ما ممنوعیت غذایی نداریم ما سبک زندگی و تغذیه را تغییر می‌دهیم و به سمت سالم بودن می‌رویم.

جمله‌ای که بارها در کنگره شنیده‌ایم: «در صبر خود بی‌صبری نکنید». چه طور از این جمله برای ادامه مسیرمان استفاده کنیم؟ اگر امکان دارد کمی برایمان این جمله را تشریح کنید؟

من خودم اوایل که به کنگره آمده بودم، صبر و تحمل را با هم اشتباه می‌گرفتم. صبر میوه‌اش آرامش است؛ وقتی شما آرامش ندارید یعنی صبر نیست. من فکر می‌کردم این‌ همه سال در سختی‌ها من صبر داشتم؛ درصورتی‌که پس از شناخت و آگاهی که در کنگره به دست آوردم متوجه شدم تحمل می‌کردم؛ تحملی که با تخریب و فشار بود. صبر میوه‌اش آرامش است. در نوشتارها هم داریم، در صبر بی‌صبری نکردن باز برمی‌گردد به این‌که من هنوز فلسفه صبر را یاد نگرفته‌ام؛ باید صبور بود و ایمان قوی داشت. من در دانشگاه به اساتید می‌گویم: من برای درس خواندن تلاش می‌کنم؛ اما چیزی که آقای امین در سی‌دی می‌گویند: «نتیجه‌اش دیگر دست ما نیست» مثلاً من زود از خواب بیدار می‌شوم، کارهایم را می‌کنم، برنامه می‌چینم که به جلسه برسم؛ وقتی تصادفی یا ترافیک می‌شود من پشت قضیه تلاش را کردم نتیجه‌اش دست من نیست شاید آن روز من باید در جلسه باشم؛ ولی منظورم این نیست که همیشه دیر بیایم. در سفر تغذیه یا در سفر کردن این صبر در بی‌صبری؛ یعنی به معنای واقعی صبر نرسیده‌اند. هفته پیش مسئله‌ای برایم پیش آمد و از گذشته صحبت می‌کردم. یک نفر به من گفت آن شرایط را پشت سر گذاشته‌اید، الآن ناراحت هستید؟ من به خاطر این‌که احترام به افراد گذاشتم و بابت آسیبی که به من زدند ناراحت نیستم به خاطر این‌که در جهل و ناآگاهی به جسمم آسیب زدم من را اذیت می‌کند. گاهی اوقات ما از نداشتن شناخت از این‌که‌ معنی صبر را نمی‌دانیم، از این‌که ایمان ضعیفی داریم، باور به خداوند نداریم به جسم آسیب می‌زنیم؛ ولی اگر این صبر درست باشد ما دیگر به جسممان آسیب نمی‌زنیم.

آقای مهندس می‌فرمایند «از کجا آمده‌ایم آمدنمان بهر چه بود» حستان را در این مدت که کنگره هستید و در مورد این جمله بیان کنید.

‌این برمی‌گردد به این‌که هر فردی چه سختی‌ها و چالش‌هایی در زندگی داشته است. در سی‌دی علم زندگی، آقای امین گفتند: «سختی، مشکلات و رنج‌ها باعث رشد تو می‌شود» من در اوایل که شناخت و آگاهی نداشتم می‌گفتم: من اصلاً برای چه آمدم؟ چون من هم جزء بچه‌های ناخواسته بودم. بعدها تعریفی از این برای من ایجاد شد که من جزء کسانی بودم که مُصِر بودم؛ پس حتماً یک رسالتی داشتم؛ حتماً یک برنامه و تکلیفی داشتم. من فکر می‌کنم این شعری که آقای مهندس در سی‌دی می‌خوانند برمی‌گردد به این‌که من چقدر به این جهان و‌ جهان پس از زندگی شناخت دارم. این شناخت ما هرچقدر قوی‌تر و محکم‌تر باشد، نسبت به قدرت مطلق و خودمان‌ معنای این شعر را بهتر می‌فهمیم که از کجا آمده‌ایم و‌ به کجا خواهیم رفت؟ آقای مهندس خیلی ساده می‌گویند: هرکسی این‌ جمله را درک کند «خوبی خوب و بدی بد است»‌ نصف راه را رفته است؛ یعنی این‌که من بدانم هر آنچه در دنیا انجام می‌دهم به خودم برمی‌گردد و هر چه را که به دیگران می‌دهم؛ همان برای من به وجود می‌آید. در سی‌دی علم زندگی آقای امین می‌گویند «فقط درک چند چیز ساده باعث می‌شود، معنی این شعر را‌ خوب بفهمیم؛ واقعاً وقتی به دنیای بعدی می‌رویم با کوله‌بار پر برویم.»

صحبت پایانی:

ان‌شاءالله همه ما بتوانیم در مسیر خدمتی و مسیری که آموزش می‌گیریم؛ حواسمان پرت حاشیه نشود و ذهن خودمان را شلوغ نکنیم که صدای اصلی و صدای واقعی را که باید بشنویم را نشنویم؛ یعنی وقتی درگیر حاشیه می‌شوید، نمی‌توانید با آن زیبایی که آقای مهندس همیشه به ما تذکر می‌دهد برسیم. زیبایی و تغییر باید از درون باشد؛ وقتی درون و برونتان یکی باشد آدم‌هایی که در کنارتان قرار می‌گیرند، حالشان خوب می‌شود؛ هم می‌توانید انرژی خوب بدهید و هم انرژی خوب دریافت کنید و به قول آقای امین در سی‌دی علم زندگی، در جمعی که می‌نشینید هم لذت می‌برید و هم به آن‌ها عشق می‌دهید و در کنارشان راحت زندگی می‌کنید. ان‌شاءالله همه ما بتوانیم روی زیبایی‌های درونمان کارکنیم و بتوانیم با افراد ارتباط داشته باشیم. عشق به خداوند عشق به همان آدم‌های زمین است به همان‌هایی که در کنارمان زندگی می‌کنند، بتوانیم عشق بورزیم یعنی به خداوند عشق می‌ورزیم.

ما درکنگره به همه افرادی که در طول مسیر تکاملشان سبب برداشتن گام‌های بسیار مؤثر و مثبت شده‌اند بسیار افتخار می‌کنیم و در هر حالی به آن‌ها نیازمند می‌باشیم. از اسیسانت محترم همسفر منیره سپاسگزارم که وقت گران‌بهای خود را در اختیار ما گذاشتند. بسیار تا بسیار آموزش گرفتیم. امیدوارم که شما همانند من از این گفتگو بهره لازم را برده باشید. ان‌شاءالله که در مسیر سبز کنگره پربارتر از همیشه بدرخشند و بادانش خود الهام‌بخش دیگران باشند.

طراح سؤال و مصاحبه‌کننده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون چهارم)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون هفدهم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی حر

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .