English Version
This Site Is Available In English

استحکام پایه‌های مالی پشتوانه پایه‌های علمی است

استحکام پایه‌های مالی پشتوانه پایه‌های علمی است

جلسه سیزدهم از دوره دوم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی بروجن به استادی همسفر مریم، نگهبانی راهنما همسفر فرشته و دبیری همسفر زهره با دستور جلسه «در استحکام پایه‌های مالی و علمی کنگره۶۰ من چه کرده‌ام؟» روز دوشنبه ۲۹ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

دستور جلسه درمورد «در استحکام پایه‌های مالی و علمی کنگره من چه کرده‌ام؟» این سوالی است که هر عضوی از کنگره۶۰ باید آن را از خودش بپرسد چرا که همه اعضای کنگره۶۰ در قبال کنگره مسئول هستند. در دستور جلسه دو مورد مطرح می‌شود پایه‌های مالی و علمی، استحکام پایه‌های علمی باید پشتوانه‌اش پایه‌های مالی باشد و آقای مهندس‌حسین‌دژاکام می‌فرمایند: چه کسی می‌گوید که پول چرک کف دست است، پول بسیار ارزشمند و مقدس است و اگر توان مالی کنگره نبود و من این پشتوانه مالی را نداشتم به هیچ وجه نمی‌توانستم دانشگاه تاسیس کنم و در حال تکمیل پروژه دانشگاه باشم و یا تحقیقاتی که انجام می‌دهم، مقالاتی که می‌نویسم و به خارج از کشور می‌فرستم این‌ها همه پروسه‌هایی هستند که نیازمند پشتوانه‌ و توان مالی مستحکمی باشد.

آقای مهندس حسین دژاکام فرمودند: هر کسی در این هفته باید از طرف خودش صحبت کند و در صحبت‌های روز چهارشنبه گفتند: با تمام خدماتی که در کنگره انجام دادند و می‌دهند مانند؛ درمان سیگار‌، درمان اضافه وزن، درمان کرونا، تحقیقات و مقالاتی که ارائه می‌دهند، کتاب‌هایی که به نگارش درمی‌آورند و کارگاه‌هایی که برگزار می‌کنند و همین‌که خودشان و خانواده‌شان، تمام وقت در خدمت کنگره هستند ایشان بغض کردند و گفتند: من واقعاً بدهکار کنگره هستم، وقتی آقای مهندس که بنیان کنگره هستند این‌گونه بگویند من نوعی حرفی برای گفتن ندارم؛ ولی هر کسی به نوبه خودش، سهم اندازه و خودش در مورد این دستور جلسه صحبت کند. من اگر بخواهم از خودم بگویم بایستی برگردم به دو سال پیش، قبل از ورودم به کنگره و ببینم حال و اوضاع من قبل از کنگره چه شکلی بود؟ من پر از استرس بودم، خیلی تنش روانی داشتم، پر از اضطراب بودم، ترس از آینده داشتم، ناامید بودم و دوست داشتم خیلی چیزها را در زندگی نداشتم؛ ولی مسافرم درمان شود و حالش خوب باشد و خودم در زندگی آرامش داشته باشم و وقتی اذن ورود ما به کنگره صادر شد، ما به کنگره آمدیم و کنگره آغوش گرمش را به سوی ما باز کرد و ما در بستر امن کنگره قرار گرفتیم و به رهایی و به حال خوب رسیدیم و سال‌هایی که فکر می‌کردم جز حسرت‌هایم است عمر و جوانی‌ام را از دست دادم؛ ولی به واسطه کنگره من دیگر آن حسرت‌ها را نخوردم چرا که چیزهایی را من در کنگره به دست آوردم که بیرون از کنگره به آن دست پیدا نمی‌کردم یا چندین سال زمان می‌برد؛ پس دیگر برای من حسرتی نماند برای من روزنه‌ای باز کرد به نام زندگی کردن.

آقای مهندس حسین دژاکام می‌فرمایند: ما بایستی زندگی کنیم و هدفمان از زندگی، خود زندگی است و اینکه در لحظه حال زندگی کنبم و لذت ببریم از آنچه که داریم؛ حتی از آن استکان چای که می‌خوربم لذت ببریم و ما در کنگره علم زندگی کردن و هنر زندگی کردن را یاد می‌گیریم هنری که آقای امین می‌فرمایند: برای فخر فروختن نیست برای این است که من بتوانم تزکیه و پالایش کنم، بتوانم به جایی برسم که حس‌هایم حس‌های پاکی باشد و می‌دانم که مسئولیت‌ها دو طرفه هستند و هر دریافتی یک بازپرداختی دارد من در قبال این حال خوش و این درمانی که به دست آوردم آیا مسئول هستم یا نه؟ مسلماً مسئول هستم؛ ولی اگر خود را طلبکار کنگره بدانم و فکر کنم بعد از رهایی لازم نیست در کنگره بمانم و خدمت کنم؛ آقای مهندس می‌فرمایند: حساب کنگره با همه صفر است و هر کسی دوست دارد می‌تواند برود و به زندگی‌اش برسد؛ ولی اگر واقعاً خودم را در قبال محبتی که کنگره به من دارد، مسئول می‌دانم اینجا از من پرسیده می‌شود که من از لحاظ مالی و علمی چه کار کرده‌ام؟ برای کنگره از لحاظ علمی به عنوان یک سفر اولی وقتی وارد کنگره می‌شوم می‌توانم این کارها را انجام بدهم؛ سی‌دی گوش کردن، مشارکت در لژیون و کارگاه‌ها این مستلزم این است که من با یک اطلاعات قبلی بیایم و وارد کنگره بشوم یعنی؛ بدانم دستور جلسه این هفته چیست و آن را مطالعه کنم و با ظرف خالی وارد کنگره بشوم یعنی؛ وقتی به کنگره می‌آیم، فکر نکنم که علامه دهر هستم و به قول آقای مهندس حسین دژاکام ما اگر خیلی می‌دانستیم الان اینجا نبودیم و حداقل یک کاری برای مسافرمان می‌توانستیم بکنیم و زندگیمان را از آن  شرایط نجات بدهیم پس ظرف  من باید اینجا آماده پذیرش آموزش‌ها باشد و با حال خوب از کنگره بروم و این نشان می‌دهد که من آن روز آموزش گرفتم، مطالبی را که در سایت گذاشته می‌شود را مطالعه کنم؛ زیرا برای آن زحمت کشیده می‌شود مطالب در داخل سایت گذاشته می‌شود  و حتی اگر خودم می‌توانم در سایت خدمتی انجام بدهم با جان و دل انجام بدهم. من سعی کردم در سفر اولم فرمانبرداری کنم و صد درصد نبودم؛ زیرا آدم در سفر اول یک سری ضدارزش‌ها دارد و برایش راحت نیست فرمانبرداری و چشم گفتن؛ ولی سعی خودش را بکند و در آزمون‌ها شرکت کنم.

راهنمایم این اجازه را به من دادند که در سفر اول خدمتگزار سایت باشم و هر خدمتی که انجام می‌دادم، تایپ سخنان استاد یا ویرایش بود، سعی کردم آن را واقعا از ته دلم انجام بدهم. از لحاظ مالی چه کار می‌توانیم انجام بدهیم؟ کسی که به عنوان یک سفر اولی وارد کنگره می‌شود هیچ کس از او انتظار ندارد که از ابتدا وارد لژیون سردار شود و فقط سبد‌ها را حمایت کنید؛ زیرا این خودش یک نوع شکرگزاری هست و من می‌فهمم و قدر این صندلی را که بر روی آن می‌نشینم، می‌دانم و بی‌تفاوت نباشم یعنی؛ از قبل چک کنم ببینم آیا پول یا کارت همراهم هست؟ پول نقدی که در سبد می‌اندازم ظرفیت وجودی من را برای بخشیدن بزرگتر، مانند لژیون سردار آماده می‌کند و بعد از آن می‌توانیم عضو لژیون سردار شویم، دنور و در ادامه پهلوان شویم و وقتی در لژون سردار تعهد دادم که یک مبلغی را پرداخت کنم باید به تعهداتم عمل کنم.

بخشش مالی باعث می‌شود که ما بخشش انسان‌ها را راحت‌تر انجام بدهیم و از یک سری مسائل راحت‌تر عبور کنیم و اگر این بخشش در من وجود ندارد نباید بگویم من نمی‌توانم و قدرت بخشندگی ندارم و باید ذره ذره آن را برای خودم به‌وجود بیاورم چرا که همین بخشیدن باعث می‌شود من خیلی راحت‌تر گره‌هایم را تشخیص بدهم. من هم عضو لژیون سردار شدم و حسی که آنجا دریافت کردم واقعا متفاوت از کارگاه‌ها و لژیون‌های دیگر بود. در کل وقتی نگاه می‌کنم می‌فهمم که هر خدمتی را که انجام بدهیم به خودمان خدمت کردیم؛ زیرا در آن خدمت‌ها برای ما پر از آموزش هست، نقاط قوت و ضعف من را به من بهتر نشان  می‌دهد.

آقای حکیمی فرمودند: اگر برای خدمتی انتخاب شدید بدانید که اعضای کنگره شما را انتخاب کرده‌اند که به اعضا در تمام سطوح خدمت کنید. واقعا جمله ارزشمندی است من هر خدمتی را که دارم نباید دست کم بگیرم خدمت حتماً نباید ایجنتی، راهنمایی و مرزبانی باشد من اگر نگهبان نظم و مهمان‌دار می‌شوم با جان و دلم آن کار را انجام بدهم و حسم در انجام خدمت، حس خدمتگزار باشد و مردم‌داری را سرلوحه کار خودم قرار بدهم.

مرزبانان کشیک: مرزبان همسفر صغری و مسافر محمد
تایپیست‌‌ها: همسفر سوزان رهجوی راهنما همسفر زهره(لژیون دوم) و همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون اول)
عکاس، ویراستاری و ارسال: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی بروجن

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .