English Version
This Site Is Available In English

خدمت در کنگره برای من یک تکلیف الهی است.

خدمت در کنگره برای من یک تکلیف الهی است.

نهمین جلسه از دوره ششم، جلسات ماهانه لژیون سردار نمایندگی ابوریحان، با استادی راهنمای محترم مسافر محسن، نگهبانی مسافر مهدی، دبیری مسافر رضا و خزانه داری مسافرحمید با دستور جلسه ( در استحکام پایه های مالی و علمی در کنگره60 چه کرده ام) در روز دوشنبه 29فروردین ماه 1404 راس ساعت 15:30 آغاز به کار نمود.

سلام دوستان محسن هستم مسافر
خداراشکر می‌کنم و سپاس گذار آقای مهندس و خانواده محترمشان هستم. ابتدا از دبیر و خزانه دار لژیون سردار تشکر می‌کنم که این فرصت را به من دادند تا خدمت کنم و آموزش بگیرم. از وقتی که آقا مهدی به من گفتند که شما استاد جلسه هستی، فکر کردم راجع به بخشش در لژیون سردار صحبت کنم. بهترین چیزهایی را که در عمرم دیدم در کنگره بوده است. زیبا ترین آدمها را در کنگره دیدم! زیباترین مکان ها را در کنگره دیدم! زیباترین کلام ها را در کنگره شنیدم! شاید قبلا هم شنیدم ولی شاید با معیارهای من تفاوت داشته است.

واقعا انسان هایی که در کنگره خدمت می‌کنند در هر جایگاهی بهترین انسان ها هستند! کلامی که از دهان آقای مهندس می‌آید به نظر من زیباترین کلام است! مکانی که بچه های کنگره در آن به رهایی می‌رسند تا به آزادی و به حال خوش برسند، بهترین مکان است. من هیچ جا زیبا تر و قشنگ تر از زیرزمین آکادمی ندیدم! هیچ جا یک زیر زمین نمی‌تواند این‌قدر قشنگ باشد. چه اتفاقات قشنگی در آن زیر زمین می افتد و همه اینها در نهایت این است که آدم باید بخشش داشته باشد. اگر بخشش نباشد، هیچ کدام از این اتفاق ها محقق نمی‌شود، یعنی شما آقای مهندس را نگاه کنید، الگوی ما هستند و بزرگ ما هستند، بخشش دارد! اگر بخشش نبود ساختار به این بزرگی ایجاد نمی شد! روش دی اس تی بوجود نمی‌آمد. این بخشش را سر لوحه کارمان قرار دهیم، اگر می‌خواهیم بزرگ شویم! اگر می‌خواهیم ارتقاء پیدا کنیم! اگر می‌خواهیم علم درست زندگی کردن را یاد بگیریم باید این بخشش در زندگی من باشد و اگر این بخشش نباشد کار یک مقدار دشوار می‌شود و دیرتر کارها به نتیجه می‌رسد.

قبل از اینکه به جلسه بیایم، داشتم فکر می‌کردم  راجع به استحکام پایه های علمی و مالی کنگره من چه کرده‌ام؟ به خودم گفتم، کنگره به من چه داده است، دیدم کنگره به من آبرو داده است، کنگره به من جایگاه داده است، کنگره چیزهایی به من داده است که با پول نمی‌شود بدست آورد! نه این که اینها را نداشتم، درون خودم اینها را نداشتم نه اینکه بگویم یک مصرف کننده همه اینها را نداشته است؟! نه در درون او خویش خودش با خویشتن ما زمین تا آسمان فاصله دارد! ولی کنگره آمد اینها را به من داد! حالا در قبال آن من به کنگره چه دادم؟!  یادم است روزهایی که آمدم کنگره با یک حال خرابی آمدم. یک سفر اولی حال خودش را هیچ وقت یادش نمی‌رود! من این قدر حالم خراب بود که راهنمای تازه واردین را یادم نمی‌آید،تا این حد من حالم خراب بود و هیچ موقع نباید آن حالم را یادم برود.

حالا که آمدم با خودم پیمان بستم و گفتم آنقدر در کنگره می‌مانم که من را بیرون کنند. هر جایی باشد و هر جوری باشد خدمت می‌کنم، چون آن موقع حالم خراب بود فقط رهایی می‌خواستم! یعنی می‌خواهم بگویم من نباید پیمان را یادم برود، پیمانی که با خودم بسته‌ام که یک روزی کمک کنم حال دیگران خوب شود، خدا‌ را شکر این فرصت برای من مهیا شد. به قول آقای زرکش همیشه بگوئید لژیون سردار چه تاثیری روی من داشته است!؟ برای من، لژیون سردار آغاز حرکت بود! یعنی من نتوانستم به رهایی برسم تا وارد لژیون سردارشدم، می‌گفتم  بگذار رها شوم بعد 6 میلیون تومان را می‌دهم، بیشتر هم می‌دهم ولی از جایی به رهایی رسیدم که عضو لژیون سردار شدم. وقتی بخشیدم گفتند این رهایی برای شما است! بهایش را پرداخت کرده ای! به رهایی رسیدی چون آقای مهندس فرمودند پیدا کنید تاثیر کارهائی را که انجام دادید برای همین می گویم.
در ادامه خدمتگزار اوتی شدم و شروع به خدمت کردم. روز شنبه استاد جلسه می‌گفت همانطور که ستاره‌های آسمان برای ما درخشش دارند خدمتگزاران کنگره هم برای اهل آسمان می‌درخشند. خدمتگزاران بدون انتظار و بدون منت که از مال و جان و کلام خودشان می‌بخشند واقعا می‌درخشند. بعد در ادامه دنور شدم و جایگاه راهنمایی به من داده شد. آقای مهندس رخصت پهلوانی را به من دادند.

روزی که رفتم اجازه پهلوانی بگیرم، پهلوان مسعود به من گفت تا دو الی سه روز حال خوبی داری، ولی من تا دوماه در پوست خود نمی‌گنجیدم! یعنی حسی که از آقای مهندس گرفتم تا دو ماه دروجود من بود واین تعهد گردنم بود، گفتم باید انجام دهم و وفای به عهد وظیفه است. یک مبلغی اعلام کردم باید انجام شود، درست است که درکنگره اگر انجام ندهی کسی باز خواست نمی‌کند، حتی آقای مهندس اعلام کرد هرکسی تا یک سال به مشکلی برخورد کند، می‌تواند مبلغ پرداختی را، طی یک چک دریافت کند. به بعضی‌ها این رخصت داده نمی‌شود این پیام آسمانی می‌فرماید اگر یک انسان احیا شود همه انسانها احیا شده اند، ببینم من در احیای انسان ها چه نقشی دارم نقش یه سفر اولی چه چیزی می‌باشد؟ اینکه یک سفر خوب داشته باشد! تا که الگوی دیگران شود. کمک سفردومی خدمتگزار بودن می‌باشد. یا برود در قسمت مالی خدمت کند آقای مهندس راه را باز کرده است برای همه 6 میلیون تومان، برای یک مصرف کننده مواد، پولی نیست هزینه مصرف یک هفته او می‌باشد. ولی همین 6 میلیون تومان‌ها از پهلوانان بیشتر می‌باشد، چون تعدادشون بیشتر است تماشاچی نباید باشیم باید بازیگر باشیم و مطمئن باشیم  حالمان خوب می‌شود.
آخرین‌ کلام؛ خدمت در کنگره برای من یک تکلیف الهی است.

مرزبان کشیک: مسافر عباسعلی
عکاس، ویراستاری: مسافر مجید لژیون 7
خلاصه نویس: مسافر علی لژیون 19
بارگذاری: مسافر علی لژیون 7

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .