دهمین جلسه از دوره سی و چهارم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰، نمایندگی شفا مشهد به استادی پهلوان همسفر سهیلا، نگهبانی همسفر سمیه و دبیری همسفر مهناز، با دستور جلسه (در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره۶۰، من چه کرده ام؟) روز دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
از ایجنت محترم، نگهبان، دبیر که این فرصت را در اختیار من گذاشتند تا تجربه قشنگی امروز داشته باشم، تشکر میکنم؛ در اینجا خاطرات خوبی برای من زنده شد و امیدوارم که همه موفق باشید. در مورد دستور جلسه از آنجایی که آقای مهندس گفتند: هر کسی در هفته مشارکت کند و از خود بگوید، ترجیح میدهم، مقداری از تاریخچه حضور خود در کنگره۶۰ بگویم، شاید راهگشایی برای بقیه باشد؛ در ابتدای ورودم، تقریبا ۹ ماه از سفر مسافرم میگذشت و من کنگره۶۰ را نمیشناختم، احساس میکردم چون مسافرم پسرم است، شاید حضور من سد راه او باشد! خیلی تمایل نشان ندادم، اصلاً نمیدانستم که کنگره۶۰ به چه شکلی است! تا اینکه مسافرم به من پیشنهاد کرد که وارد کنگره شوم.
آن موقع مشهد فقط یک شعبه داشت، شعبه الهیه بود و آن هم فرهنگسرای شهرداری بود که روزهای خاصی با دردسرهای زیادی به کنگره۶۰، اختصاص میداد چون در آنجا کلاسهای مختلفی وجود داشت، فضا کوچک بود آنموقع تعداد خیلی کمتر از امروز بود ولی همان اندازه هم برای انها خیلی سخت بود روزی که من وارد کنگره شدم، جشن همسفر بود، که من و مسافرم خبر نداشتیم، به هرحال وارد کنگره۶۰، شدم خیلی خوشحال هستم، بابت این موضوع تجربههای خیلی خوبی دارم شاید با اینکه در بیرون از کنگره به خیلیها مشاوره میدادم اما در کنگره۶۰، به من اطلاعاتی رسید منابعی در اختیار من گذاشته شد با انسانهایی روبهرو شدم که میتوانم به جرات بگویم، هیچکدام از آن منابع آموزشی که قبل از کنگره۶۰، مطالعه کرده بودم به این کاملی نبود.
براساس حس خود راهنما انتخاب کردم که سن کمی داشت، شاید روزهای اول برای من سخت بود که مثلاً چهچیزی میخواهد به من بگوید و آموزش دهد، اما خیلی زود کلید برای من خورد که استاد در جایگاهی که قرار گرفته واقعاً استاد است چون با یک مسافر زندگی کرده شرایط زندگی کردن با یک مسافر را میداند، که در چه مسیری است و ما هم باید این راه را طی کنیم، به حق که صفت راهنما برای راهنماهای ما برازنده است آنها بلد راه هستند، وارد لژیون همسفر هانیه شدم انشالله خدانگهدار ایشان باشد و مسیر را طی کردم و به رهایی رسیدم.
با راهنمایی برادر همسرم وارد کنگره شدیم، روزی که ما به تهران برای دریافت شال راهنمایی رفتیم هیچوقت آن روز را فراموش نمیکنم ۱۱ خرداد سال ۱۳۹۴ بود که همان روز برادر همسرم فوت کردند، خیلی ناراحت شدیم ولی این قضیه درسی برای من داشت که واقعاً هرکسی برای یک کاری به این دنیا میآید و شاید رسالت او این بود که ما را با کنگره آشنا کند، همیشه دعا میکنم سفری که در ادامه مسیر دارد سفر خوبی برای او باشد راهنما شدم و به شعبه آمدم آنموقع شعبه فردوسی تازه افتتاح شده بود، یک گروه از شعبه الهیه به این شعبه آمدیم در آنجا من اولین نگهبان شعبه بودم اولین کسی بودم که مسئول امتحانات بود.
میخواهم بگویم که جایگاههای خدمتی متفاوتی تجربه کردهام، با هر کدام از این جایگاهها آموزشهای زیادی را دریافت کردم، چیزی که کنگره برای من شخصاً داشت آرامشی است که به خانواده و خانه برمیگردد زندگی بههم ریخته، آشفته و اعصاب خراب شاید از ظاهر من هیچکس متوجه نمیشد چه اتفاقی در خانه افتاده و چهچیزی در جریان است، اما خودم که خبر داشتم.
بعد از ورود به کنگره و دریافت آموزشها و رسیدن به رهایی، آن خانواده گرم دوباره شکل گرفت و مسافر من به سلامتی و رهایی رسید و اتفاقاتی که آنموقع من اصلا فکر نمیکردم که بیفتد همینطور یکی پس از دیگری رخ میداد، اینکه پسر من ازدواج کرد در حال حاضر دو نوه دارم، زمانیکه مسافرم مصرف میکرد اصلا به خواب هم نمیدیدم که این اتفاق بیفتد مگر اینها کم است، همه را کنگره به من داده است شاید کمترین چیزی که کنگره به من داده درمان اعتیاد باشد و بسیار فراتر از اینها کنگره برای ما یا برای من به شخصه کار کرده است.
خب کاری که کنگره برای من کرده است بیرون از آن هیچکس نمیتوانست برای من انجام دهد، مراکز زیادی مراجعه کردم از کمپ، روانپزشک، کلینیک، اما هیچ جوابی نگرفتم و کنگره رهایی را برای ما رقم زد، عنوان این دستور جلسه این است که من برای پایههای علمی و مالی کنگره چهکار کردم، یک مرحله قبل باید فکر کنیم مثل این است که میگویند: این ذات انسان است که وقتی میخواهد، به کسی کمک کند در ناخودآگاه خود میگوید او برای من چه کرده است که حالا من بخواهم برای او کاری انجام دهم.
خیلی وقتها خیلیها کمک هم میکنند باز ما در برگشت هم ممکن است امتناع کنیم از کمک کردن، اما میخواهم بگویم که بیشتر اوقات در کنگره در مشارکتها میشنویم، در گلریزان کمک کردیم و بلافاصله چند برابر به ما برگشت من میخواهم بگویم که قبل از اینکه ما کمک مالی کنیم کنگره همهچیز به ما داده است، قبل از اینکه اصلا به گلریزان برسیم یا رهایی، ما از کنگره بسیار بسیار دریافت کردیم بنابراین وقت آن است که در ازای کمکهایی که به ما شده است یا آرامشی که به خانواده من برگشته است.
شاید بالاترین چیزیکه کنگره به من داده این است که فضایی برای من فراهم کرده که بتوانم به دیگران کمک کنم، آخر کتاب عشق میرسیم به عشق بدون توقع، خدمت بدون توقع اینجا تجربه و تمرین میکنیم که بیرون از کنگره بتوانیم آنها را کاربردی کنیم؛ دستاوردها بسیارند اگر بخواهیم بگوییم، میخواهم هرکسی با خود رو راست باشد ببیند قبل از اینکه از این در بیاید داخل چه حس، حال و وضعیتی داشته و الان که مثلا یک ماه، پنج ماه، یک سال گذشته چه شرایطی دارد اگر همیشه اینها را برای خود گاهگاهی یادآوری کنیم بد نیست، انگار میفهمیم کجا بودیم و هستیم و این به ما قوت قلب میدهد.
یک حس سپاسگذاری هم در ما تشکیل میدهد، این سپاسگذاری هم میتواند زبانی، مادی و معنوی باشد همینطور که ما منظم بیاییم، از جلسه و از آموزشها استفاده کنیم؛ تشکر مالی هم که به جای خود است و باید باشد چون هر ارگانی برای تقویت خود نیاز به منابع مالی هم دارد که این را همه میدانند.
الان که چند ماهی به گلریزان مانده است، از وادی اول شروع به برنامهریزی کنیم، که چگونه میتوانیم قدمهایی در جهت استحکام پایههای مالی کنگره برداریم، علمی آنکه مشخص است، بالأخره آموزش میگیریم آزمون میدهیم، صحبتهایی که در جلسات میشود و امتحاناتی که برای کمک راهنمایی، تازه واردین یا راهنمایی میدهیم، همه اینها بحث علمی کنگره است، اما بحث مالی کنگره هم باید فعال باشد، امیدوارم که بتوانیم با برنامهریزی درست در گلریزان امسال سربلند و پیروز شرکت کنیم و کمک مؤثری به کنگره داشته باشیم.
.jpg)
.jpg)
مرزبانان کشیک: همسفر وجیهه، مسافر محمدرضا
عکاس: همسفر زکیه رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون هشتم)
تایپیست: همسفر الهه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون نهم)
ویرایش: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر اکرم (لژیون یازدهم) دبیر سایت
ارسال: همسفر سارا رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون هفتم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی شفا مشهد
- تعداد بازدید از این مطلب :
205