چهارمین جلسه از دور پنجم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره۶۰؛ ویژه مسافران با نگهبانی مسافر محمد ، دبیری مسافر حمید رضا و استادی مسافر بهروز با دستور جلسه "در استحکام مالی و علمی کنگره من چه کرده ام؟ " دوشنبه ۲9 اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
پیش از هر چیز، خدا را شکر میکنم که این لیاقت را به من داد تا بتوانم این جایگاه را تجربه کنم. واقعاً احساس استرس عجیبی دارم، اما انشاءالله بتوانم بر آن غلبه کنم و صحبتهایم را بهخوبی بیان کنم.در ابتدا، لازم میدانم از راهنمای عزیزم، آقا جلال، تشکر کنم که به من اعتماد کردند و فرصت خدمت در این جایگاه را فراهم کردند. همچنین از نگهبان محترم نیز قدردانی میکنم.
در مورد دستور جلسه باید بگویم، من هم مثل بسیاری از دوستان، روزی با افکاری خراب و ناامیدی وارد کنگره شدم. حدود دو سال قبل پیام کنگره به گوشم رسیده بود، اما هنوز "اذن" ورود من صادر نشده بود و آمدن خود را به تعویق میانداختم. حتی زمانی که بالاخره تصمیم گرفتم بیایم، هنوز باور نکرده بودم که چه جایی قدم میگذارم و فکر میکردم اینجا هم مثل جاهای قبلی صرفاً چند جمله انگیزشی گفته میشود.اما از لحظهای که وارد کنگره شدم، همه تصوراتم به همریخت. با سیستم و دستگاهی بسیار منظم و قوی روبهرو شدم که باورم نمیشد کسانی که در این مکان حضور دارند، روزی مصرفکننده بودهاند. پیش خود میگفتم نیمی از این افراد حتماً دکتر و مهندس هستند و نیمی دیگر هم برای گرفتن دارو آمدهاند، اما واقعیت چیز دیگری بود.در همان ابتدا، سه جلسه تازهواردین را پیش آقا ایمان راهنمای تازه واردین گذراندم و با برخورد صمیمی و محبتی عجیب مواجه شدم. این محبت عمیق، ریشه در دستور جلسه امروز دارد؛ سیستمی علمی که قادر است مصرفکنندهای را که هیچکس حریفش نبوده، کنترل کند و در مسیر درمان قرار دهد.
این اتفاق برای من افتاد و به دلم نشست. سفرم را آغاز کردم من که روزی دو بسته سیگار مصرف میکردم، حالا حدود ده ماه است با روش دی اس تی و با جایگزینی آدامس نیکولایف سفرکرده و مدتی است که از بند نیکوتین هم رهاشدهام. باورم نمیشود که هم مواد و هم سیگار را کنار گذاشتهام. اینها همه از دستاوردهای من در کنگره است.اکنونکه در سفر دوم قرار دارم، مسئولیتهایی بر عهده من گذاشتهشده است. باید بگویم اینها وظیفه است، نه لطف یا کمک. همان روزهایی که من بهعنوان یک مصرفکننده وارد کنگره شدم، انجیوهای مختلفی را دیده بودم که در پارکها و مکانهای دیگر فعالیت میکردند، اما هیچکدام توان و ساختار کنگره را نداشتند. اگر من با آنها مواجه شده بودم، بعید بود امروز درمان شده باشم.امروز به این درک رسیدهام که قبل از من، افرادی آمدهاند و ازلحاظ علمی و مالی کمک کردهاند تا این شعبه به این نظم برقرار باشد تا من بتوانم به درمان برسم. اینیک دین بر گردن من است و من وظیفهدارم حداقل صندلیای را که یک سال در اختیار من بوده و من روی آن نشسته و به درمان و رهایی رسیده ام را بایستی جبران کنم، هرچند این جبرانشدنی نیست.وقتی جناب مهندس میفرمایند: "من هنوز کاری برای کنگره نکردهام"، من که جایگاهی ندارم،
چطور میتوانم ادعا کنم کاری کردهام؟ هر کاری که میکنم، برای حال خوب خودم است؛ برای آینده فرزندانمان، برادران و خواهرانمان، که اگر روزی درگیر اعتیاد شدند، جایی برای درمان داشته باشند. کنگره تنها جایی است که بازی زندگی را به تو یاد میدهد تا بتوانی پیروز شوی، نه بازنده.به خاطر دارم با چه حالی وارد کنگره شدم و حالا با چه طرز فکری زندگی میکنم. بعد از رهاییام، چند اتفاق ناخوشایند برایم افتاد. نیروهای منفی میخواستند دوباره مرا به سمت مصرف بکشانند، اما با آموزشهایی که در کنگره آموخته بودم، توانستم با آنها مقابله کنم. همانطور که جناب مهندس فرمودند: "برای هر چیز باید زمان داد" و اینطور نیست که یکشبه همه مشکلات حل شود.در مورد کمک به کنگره و لژیون سردار نیز باید بگویم، هر مجموعهای برای بقا و رشد، نیاز به پشتیبانی و حمایت مالی دارد. حمایت از سبد مالی، کمک به دانشگاه کنگره و حتی بازدید از سایت برای جهانیشدن کنگره ۶۰ همگی اهمیت دارند. امیدوارم روزی برسد که کنگره جهانی شود و نورش به همه جای دنیا برسد.
.jpg)
تایپ: مسافر حسن لژیون اول
عکس: مرزبان خبری مسافر بهمن
ویراستاری و ارسال: مسافر علی خدمتگزار سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
567