دلنوشتهای برای مهندس دژاکام به قلم مسافر مصطفی رهجوی راهنمای محترم مسافر علیرضا از لژیون چهارم بیرجند؛
مهندس عزیز، استاد بزرگ رهایی…
نمیدانم چگونه واژهها را کنار هم بچینم تا بتوانم گوشهای از بزرگواری شما را به زبان بیاورم. من، مسافری که روزی در ظلمت جهل اعتیاد گم شده بودم، امروز به برکت علم، محبت و ایمانِ جاری در کنگره، دوباره زاده شدهام و این تولد دوباره را مدیون شما و راهی هستم که بوسیله شما روشن شد.
یاد روزهایی میافتم که نه امیدی بود، نه نوری. فقط تاریکی، درد و ناامیدی. اما صدای شما، کلام شما، راهنماییهای بیدریغ شما، چون فانوسی شد در دل شبهای تاریکم. مرا به خودم بازگرداندید؛ به خانوادهام و به انسان بودنم.
شما نه فقط معلم، که چراغ راه شدید. انسانی از جنس نور که با عشق، علم و ایمان، مرا از چاه تباهی بیرون کشید.
امروز که آزادانه نفس میکشم، امروز که طعم واقعی زندگی را میچشم، امروز که رها هستم، نام شما در قلبم میدرخشد.
از خداوند میخواهم عمرتان بلند، دلتان آرام، و نورتان همواره تابان باشد.
با تمام وجود سپاسگزارم.
ارسال خبر: مسافر علی لژیون سوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
250