جلسه سوم از دوره اول جلسات آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی سالار با استادی مسافر محسن و نگهبانی مسافر باقر و دبیری مسافر حسن با دستور جلسه (در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره، من چه کردم؟) در روز یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ شروع به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد؛
سلام دوستان محسن هستم یک مسافر در ابتدا تشکر میکنم از خداوند و آفریدگار هستی که یک بار دیگر به من فرصت داد تا بتوانم خدمت کنم سپس تشکر میکنم از کلیه خدمتگزاران شعبه سالار به خصوص ایجنت محترم و مرزبانان و نگهبان این جلسه که این شرایط را برای من مهیا کردند تا من بتوانم خدمت کنم و از شما آموزش بگیرم و اما در مورد دستور جلسه در رابطه با استحکام پایههای علمی و مالی کنگره من چه کردهام؟ به نظر من یکی از دستور جلساتی که خیلی سخت میشود در رابطه با آن صحبت کرد این میباشد که یک نفر بگوید: من برای کنگره چه کاری انجام دادهام. وقتی که در نوشتارها خوانده میشود که سفری از حقارت به سرافرازی و وقتی من بر میگردم به گذشته خودم و آن حقارتها و بدبختیها که در گذشته دیده بودم و کشیده بودم در زمان مصرف داشتم و بلاهایی که سر خود و خانوادهام آورده بودم و زمانی که من محسن به عمق تاریکیها فرو رفته بودم و اینجا باز میگوید: سفری از ترس به شجاعت و ظلمت به نور و از قهر به مهر و از نادانی به دانایی همه اینها وقتی که بخواهی بگویید که چه کاری کردهای زبان قفل میشود ولی به قول آقای مهندس که هر چیزی در کنگره بهایی دارد. اگر من محسن امروز حالم خوب است و خانواده دارم و محبت و مهر آبرو و عزت دارم پس من محسن یک وظیفهای هم دارم در قبال این همه خوبیها. ابتدا در مورد پایههای علمی که من چه وظیفهای دارم، من وظیفه دارم که از ابتدای سفر اول خوب سفر کنم و اگر میخواهم به حال خوش برسم باید تمام مراحل را به خوبی پشت سر بگذارم و اگر خشت اول را یک سفر اولی خوب بگذارد در سفر اول خیلی مهم میباشد که چگونه میخواهی به درمان قطعی برسی مثل اینکه روی پله و روی دارو و روی سیدی نوشتن و سر ساعت و با نظم و پوشش خاص و همه و همه در سفر اول قالب شکل میگیرد و با تمام قدرت سعی کنیم که خوب سفر کنیم تا به رهایی برسیم و پاداش این رهایی بعداً به ما داده میشود و زمانی که وارد سفر دوم شدیم یک هدفی جهت خدمت کردن انتخاب کنیم.
اما اینکه چگونه میتوانیم در پایههای علمی کنگره سهیم باشیم اینکه بیاییم و یاد بگیریم و در آزمون راهنمایی شرکت کنیم و راهنما شویم و رهجو پرورش دهیم و علم را انتقال دهیم و آقای مهندس هم میفرماید؛ کار یا سفری خوب است که آخرش ختم بخیر شود نه اینکه من بیایم اینجا و فقط قطع مصرف کنم خوب در بیرون هم میشود قطع مصرف کرد ولی حال خوب وجود ندارد پس من وظیفه دارم که خوب سفر کنم و خدمتگزار خوبی باشم و عامل انتقال علم کنگره هم باشم و در استحکام پایههای مالی کنگره که میگویند؛ ما به هیچ گروهی وابسته نیستیم ولی از تجربه خودم بگویم من در سفر اول عضو لژیون سردار شدم که با مبلغ ۶ میلیون تومان و بعد دنور شدم و این باعث شد که من خدمتگزار شوم و به حال خوبی دست پیدا کنم که این حال خوب را با هیچ چیزی و در هیچ جایی نمیتوان عوض کرد. به نظر من لژیون سردار برای من محسن میباشد که وضع پولی خوبی ندارم و باید اینجا آن را لمس کنی و با این عضویت به حال خوب میرسی و زمانی که آقای مهندس میفرمایند؛ که من هنوز برای کنگره هیچ کاری نکردهام خوب دیگر حساب من محسن معلوم میشود و اینجا هر چیزی بهایی دارد و حال خوب هم بها دارد و حال خوب هم قیمتی دارد که هر کسی خودش میداند که چگونه میتواند ارزش آن را مشخص کند و اما موضوع دیگری که اگر چاقی من درمان نمیشد خب تا چند وقت دیگر من درگیر بیمارستان و دکتر و دارو میشدم و نمیشود روی این موضوع قیمت گذاشت زیرا با درمان چاقی من به حال بهتری هم دست پیدا کردم و در ادامه امیدوارم و آرزو دارم که همگی انشاالله با شرکت در برنامههای کنگره همه به حال خوب برسند و در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره سهیم باشند و به حال خوب برسند. از اینکه به صحبتهای من توجه کردید بسیار ممنون و سپاسگزارم.

نویسنده: مسافر عباس از لژیون سوم آقای طاهر
تنظیم و ارسال: مسافر عباس
- تعداد بازدید از این مطلب :
127