دهمین جلسه از دوره پنجاه و یکم کارگاههای آموزشی خصوصی مسافران کنگره ۶۰ نمایندگی شفا مشهد، با استادی مسافر جواد، نگهبان موقت مسافر احمد و دبیر موقت مسافر محمدرضا با دستور جلسه "در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره، من چه کردهام؟ " روز یکشنبه 28 اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان جواد هستم مسافر، از لژیون مرزبانی، ایجنت محترم و نگهبان جلسه تشکر میکنم که اجازه دادند در این جایگاه خدمت کنم و در کنار شما دوستان جلسه خوبی داشته باشیم. دستور جلسه این هفته، در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره، من چه کردهام؟
فرمایشات جناب آقای مهندس در روز چهارشنبه را گوش میکردم کمی حس پوچی به من دست داد، آقای مهندس با بغض فرمودند: من هیچ کاری برای کنگره نکردهام. حالا این هیچ کار نکردن آقای مهندس را شما حساب بکنید.
آقای مهندس سال ۷۵ از مصرف مواد رها شدند ولی کنار نرفتند و آبروی خانوادگیاشان را وسط گذاشتند، در رسانههای جمعی صحبت کردند و از هیچ تلاشی فروگذار نبودند تا اینکه توانستند کنگره ۶۰ را ثبت کنند و به تدریج با همان روش DST علم کنگره ۶۰ را بالا بردند. آقای مهندس راجع به سرطان سینه و بعضی بیماریهای خاص و لاعلاج مقالات علمی ارائه میدهند.
مسافران بسیاری که برای رهایی خدمت جناب آقای مهندس آمده بودند و گفتند که مثلاً دیابت داشتم الان قندم آمده پایین، مشکل کلیه داشتم الان کلیهام خوب شده است، مشکل خونی داشتم الان مشکل خونیام حل شده، این باعث شده که آقای مهندس متوجه شوند که روش درمان DST با شربت اوپیوم فقط برای درمان اعتیاد نیست و در درمان خیلی از بیماریهای لاعلاج جواب داده است.
سالها تحقیق فقط گوشهای از تلاشهای جناب آقای مهندس است الان در کنگره بیش از ۲۰۰ هزار نفر هستیم که در شماره عضویت در کارتها مشخص است. جناب آقای مهندس حدود 27 سال برای ما و کنگره زحمت کشیدند تا به اینجا برسد ولی آقای مهندس با بغض میگویند: من برای کنگره هیچ کاری نکردهام!
بعد از کلی فکر کردن و این صحبتها به این نتیجه رسیدم نه تنها راهنمای من، تمام اساتیدی که بودند، تمام پیشکسوتهایی که بودند و هزینه این صندلی و این سقف را پرداخت کردند تا منِ مسافر با آسودگی خیال و آرامش سفر کنم و اکثراً هنوز هم به این خدمات ادامه میدهند.
وقتی این عشق را میبینی و بعد فرمایشات جناب آقای مهندس را میشنوی که آنگونه میفرمایند، من که واقعاً تعجب کردم. از راهنمای خودم مسافر رضا صمیمانه ممنونم ایشان صحبتی کردند که همیشه آویزه گوشم شد و شاید یکی از دلایل ماندگاری من در کنگره همین بود. میگفتند: کائنات از هر یک از ما به نوعی توقع دارد، آن کس که سواد دارد با علمش، آن کس که پول دارد با پولش، آن کس که وقت دارد با وقتش میتواند خدمت کند.
خیلی برای من جالب بود و در رابطه با جناب آقای مهندس به این نتیجه رسیدم و با خودم میگویم قطعاً کائنات از یک پیشکسوت، یک بزرگ و یک رهبرِ ان جی او ، قطعا انتظار خیلی بیشتری نسبت به منِ جواد دارد. کائنات به اندازه درک و فهم و توانِ من از من توقع دارد. کائنات از من سفر اولی چه توقعی دارد؟
آن کس که تازه از درب وارد میشود و چهرهاش به هم ریخته است و کلی مشکلات خانه، کار و زندگی دارد. یا کسی که برای پذیرش به پشت درب میآید باید صبوری کند. وقتی در سفر اول هستید سه ساعت اول را بتواند روی صندلی بنشیند، وقتی دوستانش مشارکت میکنند اگر هم متوجه نمیشود درست تشویق کند. اگر میتواند با یک لبخند به یک نفر محبت کند آن کار را انجام دهد.
کاری که از دستش بر میآید انجام دهد، کائنات قطعاً از یک سفر اولی انتظار پهلوان شدن را ندارد، ولی در حد حمایت از قانون سبد 11 از او توقع دارد. وقتی که نیمه سفر است با هماهنگی راهنمای خود عضو لژیون سردار شود.
من تا ۵ سال پیش جرأت نداشتم به مادرم بگویم که مصرف کننده مواد بودم، یعنی با این سن و سال و شرایطی که گذراندم بگویم مادر، من آن همه اذیتی که میکردم و وقتی من را دعوت میکردید ساعت ۱۲ ظهر میآمدم و ۳ ظهر فرار میکردم دلیل آن اعتیاد من بود، هنوز این جرات را ندارم.
وقتی فکر میکنم واقعا چیزی به ذهنم نمیرسد. چگونه بزرگی مثل جناب آقای مهندس در تلویزیون و جاهای مختلف صراحتا اعتیادشان در گذشته را عنوان کردند و فیلمشان پخش میشود و به همین دلیل الان تعداد بیشتری از مصرف کنندها و خانوادهها خبر دارند که یه انجیاو برای درمان قطعی اعتیاد وجود دارد.
امروز میتوانم به خود ببالم که در سال ۹۲ جناب آقای مهندس در رابطه با همین دستور جلسه صحبت فرمودند و هیچ صحبتی از دانشگاه نبود و دوست داشتند سیدیها را از طریق اینترنت دانلود کرده و گوش کنند. امروز سال ۱۴۰۴ با همان دستور جلسهای که ۱۲ سال پیش بوده است و ذره ذره و به روش دیاستی ما جلو آمدیم و در زمینه کمک و خدمت به همدردهایمان پیشرفتهای چشمگیری داشتیم.
حدود سه ماه بعد از سفر اولم توانستم چند ماهی را در کلینیک سروش خدمت کنم، یک دوره در نشریات خدمت کنم و نشریات شعبه رضا بودم یک دوره مرزبانی شعبه رضا را گذراندم، چند ماه در اوایل شروع به کار نمایندگی غزالی مرزبان انتصابی بودم.
دلم میخواهد به لژیون بیایم تا داداش لژیونیهای جدیدم حالم را ببینند که چقدر حالم خوب است و حس و حال زندگیام خوب است.

صحبتهای جناب آقای مهندس دژاکام از تواضع ایشان بود و من باید یاد بگیرم به هر طریقی که میتوانم خدمت کنم چون در واقع نمیتوانم آنچه دریافتم را جبران کنم. پس ما باید سبد و لژیون سردار را حمایت کنیم. یک خبر عالی هم این بود که آقای مهندس تا آخر خرداد تمدید فرمودند تا آنهایی که هنوز موفق به انجام تعهدات نشدهاند فرصت داشته باشند. هر چقدر میتوانید پرداخت کنید و منتظر نشوید که همه تعهدتان را یکجا بدهید.
اگر تصمیم دارید که در لژیون سردار برای سرداری، پهلوانی و دنوری عضو شوید مطمئن باشید کائنات شما را برای تحقق آن حمایت خواهد کرد و راه برایتان هموار خواهد شد.
ممنون از اینکه به صحبتهای من گوش کردید.
مرزبان خبری: مسافر علیاصغر
عکاس: مسافران مهراد ل11، علیرضا ل7
تایپ: مسافران: مصطفی ل۱۸، مالک ل19، مهراد ل11
صوت: مسافران: محمد ل۲۰، مهدی ل14
ارسال خبر: مسافر عطا ل۱۸
- تعداد بازدید از این مطلب :
113