English Version
This Site Is Available In English

خلوص واقعی در چیست؟

خلوص واقعی در چیست؟

پنجمین جلسه از دوره چهل و چهارم کارگاه‌های آموزش عمومی کنگره۶۰، با استادی دیده‌بان محترم آقای امین دژاکام (جانشین بنیان کنگره 60)، نگهبانی ایجنت راهنما مسافر سعید و دبیری موقت مسافر ادیب با دستور جلسه «در استحکام پایه های مالی و علمی کنگره، من چه کرده ام؟» شنبه 27 اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۳۰ برگزار شد.

خلاصه سخنان استاد:

سپاس خداوند را که در جمع شما و در نمایندگی لوئی پاستور حضور دارم. ان‌شاءالله که حال شما خوب باشد و تمام سفر اولی‌ها در طول پروسه درمان، حال خوبی داشته باشند و همچنین سفر دومی‌ها و همسفران در زندگی خود موفقیت داشته باشند.

من همیشه بسته به شرایط و نیاز، یک‌سری صحبت‌ها و موضوعات کاربردی که خود نیز درگیر آن هستم را بیان می‌کنم. ما همیشه برای «آموزش» ارزش زیادی قائل هستیم و می‌دانیم که شرط اصلی آموزش این است که «منیت» حذف شود. مثلاً یکی از نمادهای منیت این است که وقتی وارد یک کلاس می‌شویم، باید هرچه بلد هستیم را پشت در بگذاریم تا بتوانیم موفق شویم. اگر به کنگره می‌آیید، هر چیزی را که در مقوله درمان اعتیاد بلد هستید کنار بگذارید. هر اندازه که تخصص دارید، هر اندازه که برای خودتان استاد هستید، هر جایگاهی که دارید، آن را کنار بگذارید و بیایید به کنگره تا به نتیجه مطلوب برسید.

انجام این کارها آسان نیست، چراکه من خود نیز سال‌ها این کار را انجام نمی‌دادم و همیشه وقتی در کلاسی حضور پیدا می‌کردم، کوله‌باری از دانش خودم را روی صندلی می‌گذاشتم و همین باعث می‌شد که دستاوردی نداشته باشم و حتی با صرف وقت و انرژی، در نهایت به خواسته‌ام نمی‌رسیدم.

هنگامی‌که انسان به‌مرور مفاهیم عمیق‌تر را می‌آموزد، درک می‌کند که چقدر به‌سادگی مرتکب خطا می‌شود؛ چقدر آنان که فروتن هستند دانا نیز هستند و چقدر جلوتر و موفق‌ترند. اگر به صحبت‌های برخی بزرگان گوش دهیم، متوجه خواهیم شد که چقدر درست و دقیق گفته‌اند که:
«افتادگی آموز اگر طالب فیضی، هرگز نخورد آب زمینی که بلند است.»
در اینجا حتی نمی‌گوید «بعضی وقت‌ها»، بلکه می‌گوید «هرگز»؛ یعنی هیچ‌وقت، یعنی تا قیامت.

اگر می‌خواهید چیزی به‌دست آورید، می‌خواهید استاد شوید یا دانشمند، حتی موضوع «سلامتی»، فرقی ندارد. چون به فیض رسیدن شامل سلامتی هم می‌شود. به فیض رسیدن شامل خیلی چیزها از جمله پول و دانش و همه‌چیز می‌شود. باید افتادگی پیدا کنیم تا به ما «آب» برسد. هنگامی‌که سر خم کنیم، می‌شویم گودال؛ هرچه آب هست، به داخل گودال می‌رود. حتی اگر وسط بیابان هم باشیم، آن گودال از آب پر خواهد شد.

دو جا همیشه آب دارد: گودال‌ها و کوه‌ها. همیشه پرآب هستند، حتی در سخت‌ترین و خشک‌ترین مناطق دنیا. من به کوه‌ها فکر کرده بودم، اما هیچ‌وقت به گودال‌ها فکر نکرده بودم. اینکه انسان به همان اندازه که به تاریکی و سیاهی می‌رود، یعنی دقیقاً تبدیل به یک گودال شده است. اما اگر انسان بداند که گودال است (برخی افراد حتی نمی‌توانند متوجه شوند که تبدیل به گودال شده‌اند)، در اعتیاد نیز فرد مصرف‌کننده آخر از همه متوجه خواهد شد که معتاد شده است.

یک فرد مصرف‌کننده اگر متوجه شود که معتاد شده و اعتیاد دارد، شروع به پُر شدن می‌کند. فقط کافی است که متوجه شود مصرف‌کننده است و چیزی بلد نیست. من زمانی در آزمون دکتری قبول شدم که متوجه شدم هیچی بلد نیستم؛ و وقتی این موضوع را فهمیدم، سال بعدش در آزمون دکتری قبول شدم. چندین سال تلاش می‌کردم اما نتیجه نمی‌گرفتم.

انسان، خودش روی ورودی گودال خودش یک تخته می‌گذارد تا آب به آن وارد نشود؛ وگرنه کائنات و هستی به‌طور طبیعی به ما می‌دهند و خواهند بخشید. این درس بزرگی است و هرکسی که بتواند آن را بفهمد، آن‌وقت فراوانی برای او سرازیر می‌شود، از جایی که حتی فکرش را نمی‌کند. شما همین که متوجه شوید نیازمند هستید، به شما کمک خواهد شد.

«منیت» اجازه نمی‌دهد که هستی بخواهد چیزی به ما بدهد. حال برای موضوع خدمت کردن در کنگره:

اول اینکه، هرچه بلد هستیم را باید بگذاریم بیرون، افتادگی بیاموزیم. البته موضوع افتادگی ممکن است از جنبه ضعف نیز مورد استفاده قرار بگیرد و باعث چاپلوسی شود، که البته منظور ما از افتادگی این نیست و اصلاً توجهی به این موضوع نمی‌کنیم. اتفاقاً سر خم کردن از روی چاپلوسی، نوعی منیت است. برخی افراد برای اینکه کارشان راه بیفتد و زودتر نتیجه بگیرند، دست به چاپلوسی می‌زنند، که البته از روی خلوص نیت و قلبی نیست.

شما باید از اعماق قلب و وجودتان این موضوع را درک کنید که چیزی نمی‌دانید. این تقاضا باید در وجود فرد باشد.
(در خدمت کردن باید همه دردها را بگذاریم پشت در)
در بحث آموزش، هرچه بلد هستیم را می‌گذاریم بیرون از در. در خدمت کردن، همه عواطف اعم از دردها، مشکلات زندگی، گره‌ها، ناراحتی‌ها، عقده‌ها، همه این‌ها را باید کنار بگذاریم.

چقدر سخت بود که در آموزش هرچه بلد بودیم را کنار بگذاریم تا بتوانیم به‌درستی شاگردی کنیم. به همان اندازه نیز سخت است که بخواهیم با وجود تمام مشقات زندگی، در لژیون حاضر شویم و خدمت کنیم. ممکن است در اتاق و تنهایی گریه کنیم، اما با این حال در لژیون حضور پیدا کنیم و خدمت کنیم. ممکن است تحت فشار مالی باشیم. هیچ رهجویی نباید کوچک‌ترین مشکل و ناراحتی راهنمای خود را متوجه شود.

اگر این کارها را انجام دهیم، می‌توانیم به آن «خلوص واقعی» دست پیدا کنیم و آن موقع خدمت کردن، بهترین خدمت دنیا خواهد بود. اصلاً مهم نیست که در چه جایگاهی در حال خدمت هستید، هر جا که هستید بالاترین کیفیت را چاشنی کار خود کنید. وقتی که خدمت می‌کنیم، باعث می‌شود که «القاها و الهامات و کلام الهی» در وجود ما سرازیر شود.

در لژیون جملاتی گفته می‌شود که در تنهایی هیچ‌گاه گفته نمی‌شود. اگر بتوانیم عواطف و احساسات خود را با خدمتی که می‌کنیم قاطی نکنیم مثلاً مرزبان هستید، اگر یک نفر تخلفی انجام دهد، به دنبال انتقام‌گیری از او نباشید و صرفاً قانون را اجرا کنید آن‌وقت حکمی که صادر می‌کنید باعث اتفاقات زیبا و خوبی خواهد شد.

ما باید یاد بگیریم که اصلاً چگونه باید «آموزش» ببینیم! هوش و استعداد و پتانسیل، این‌ها همگی آخرین اولویت‌ها هستند، چون اصل موضوع، همین است که شما آگاه باشید و بدانید که چیزی بلد نیستید. اصل موضوع این است که مشکلات خود را وارد خدمت نکنید.

اگر معلم هستید و در حال تدریس هستید، باید تا آخر درس بدهید، حتی اگر حقوق شما را نمی‌دهند؛ یا کار نکنید یا بمانید و درست کار کنید. یا مبلغ پیشنهادی را قبول نکنید، یا اگر قبول کردید، باید حتماً درست خدمت کنید. شما نباید به‌خاطر اجاره‌بهای بالای یک مغازه، کم‌فروشی کنید. اگر بخواهیم درست نگاه کنیم، شما نباید مشکل خود را وارد کاری که انجام می‌دهید، کنید.

اگر به‌جای درست خدمت کردن، درگیر تلافی کردن باشیم، دقیقاً در حال «خیانت» هستیم. این‌ها دقیقاً چیزهایی هستند که باید به آن‌ها توجه داشته باشیم. در آموزش دادن و آموزش گرفتن نیز همین‌گونه است. این دقیقاً کار نیروی منفی و بازدارنده است که در آموزش، منیت را چاشنی قرار دهد تا شما نتوانید به‌درستی آموزش بگیرید.

خیلی وقت‌ها افرادی هستند که اصلاً زحمتی که برای‌شان کشیده شده، آموزشی که به آن‌ها داده شده، را قدردان نیستند و به یاد نمی‌آورند، چراکه به نفع‌شان نیست. چراکه اصلاً «دِینی» ندارند و همین باعث می‌شود آن زحمت کشیده‌شده را به خاطر نیاورند. علت اینکه انسان‌ها کاری که برای‌شان انجام شده را به یاد نمی‌آورند، این است که خدایی نکرده یک وقت «مدیون» نشوند.

کنگره ما را از بیماری لاعلاج اعتیاد نجات داد و زندگی را به ما بخشید، اما ما برای تشکر چه کردیم؟! هیچ!
حال باید چه‌کار کنیم؟
در آزمون کمک‌راهنمایی شرکت کنیم، خدمت کنیم. اما حال اگر بگوییم: نه، کنگره هیچ کاری برای ما انجام نداده، و کار را بی‌ارزش جلوه دهیم و کار بی‌منت شود؛ وقتی فکر کنیم که مثلاً کنگره برای ما کاری نکرده، ما نیز خود را مجاب نمی‌کنیم که باید کاری برای کنگره انجام دهیم.

این‌ها مواردی هستند که انسان بعضی وقت‌ها به خود می‌بندد تا خود را از مسیر اصلی و درست خارج کند. قدرشناسی به ضرر انسان نیست، چراکه اگر انسان متوجه شود سیستمی به او خدمت کرده و از تاریکی نجاتش داده، او نیز باید به دیگر انسان‌ها کمک کند تا هم خودش و هم دیگران از تاریکی خارج شوند؛ زندگی نیز پرنورتر و پربرکت‌تر خواهد شد.

اگر این را متوجه شویم، هیچ‌وقت خدمتی که دیگران به ما کرده‌اند را کم‌رنگ و بی‌ارزش نمی‌شماریم.

اگر بخواهم یک جمع‌بندی داشته باشم: بحث آموزش، جایگاه و خدمت را یک طرف بگذاریم؛ در وهله اول، «تواضع، فروتنی و افتادگی را بیاموزیم».

برای اینکه خدمت کردن برای ما بار مثبت داشته باشد، باید مشکلات خود را وارد آن نکنیم. هیچ بهانه‌ای قابل قبول نخواهد بود. این دقیقاً همان چیزی است که باید یاد بگیریم!

در هر جایگاهی که در حال خدمت هستیم، یا باید درست خدمت کنیم و مشکلات خود را وارد نکنیم، یا اگر نمی‌توانیم، باید صادقانه بگوییم که نمی‌توانیم به‌درستی خدمت کنیم. مهم این است که هر کاری که انجام می‌دهیم را به‌درستی انجام بدهیم.

این کار نیروی منفی است که با ایجاد ترس و فشار، مانع انجام درست کارها می‌شود. همین موضوع باعث می‌شود برکت از کار برود. نیروی منفی از ترس انسان‌ها استفاده می‌کند تا در کارشان اخلال ایجاد کرده و آن‌ها را وادار به انجام «ضد ارزش‌ها» کند.

انسان باید همیشه هوشیار باشد تا درهای رحمت آسمان بسته نشود. اگر انسان در کارهایی که انجام می‌دهد، «فرامین» را زیر پا بگذارد، درهای آسمان بر او بسته خواهد شد. برکت از او خواهد رفت.

هر کس خودش می‌داند که کارایی‌اش چقدر است. طوری رفتار کنید که دوست دارید با شما رفتار شود. آنچه را که برای خود می‌پسندی، برای دیگران نیز بپسند.

در کارهای خود بزرگ‌نمایی نکنید و کارهای دیگران را کوچک نشمارید. امیدوارم که موفق باشید و از اینکه به صحبت‌های من گوش کردید از همه شما ممنونم.

تایپ: مسافر سپند(لژیون ۲)
عکس: مسافر مسلم(لژیون۱۱)
ارسال: مسافر حمید(لژیون ۷)
ویرایش: مسافر حسام(گروه سایت مسافران شعبه لوئی پاستور)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .