سیزدهمین جلسه از دوره بیست و نهم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60؛ نمایندگی حسنانی با استادی راهنمای محترم مسافر محسن، نگهبانی مسافر محمدرضا و دبیری مسافر فرزاد با دستور جلسه "در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره60 من چه کردهام" و در ادامه تولد یک سال رهایی مسافر رضا در روز شنبه 27 اردیبهشت ماه 1404، ساعت 16:30 آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
خدا را شکر میکنم که این فرصت در اختیار من قرار گرفت تا بار دیگر این جایگاه را تجربه کنم و در کنار شما عزیزان باشم.
دستور جلسه امروز دو بخش دارد؛ بخش اول، "در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره60 من چه کردهام؟" و بخش دوم، تولد یک سال رهایی مسافر رضا است.
در کنگره راهنما، نگهبان، مرزبان، دیدهبان و ... همگی به صورت رایگان خدمت میکنند و بابت این زحمات هیچ حقوقی دریافت نمیکنند، من باید این سوال را از خودم بپرسم که چرا این عزیزان وقت و انرژیشان را صَرف این کار میکنند؟
از قدیم گفتهاند که دیگران کاشتند و ما خوردیم و ما بکاریم دیگران بخورند؛ من یک روز به عنوان یک مصرف کننده وارد کنگره شدم و به من کمک شد تا بتوانم از اعتیاد خارج و درمان شوم و امروز نوبت من است تا همینگونه عمل کنم.
در کنگره یاد گرفتم اگر نعمتی به من داده شد باید قدردان آن باشم، سعی کنم آن را جبران کنم و باز پرداخت آن را انجام بدهم، در غیر این صورت از آن نعمت محروم خواهم شد.
باید از خودم بپرسم کنگره چه چیزهایی به من داده است؟ کنگره با ارزشترین نعمت یعنی رهایی از اعتیاد را به من داد، آموزشهایی به من داد که توانستم به واسطه آن مشکلاتی که سالها با آنها درگیر بودم را حل کنم، من را از بند سیگار رها کرد و باعث شد زندگی سالمی داشته باشم؛ حالا باید باز پرداخت این نعمات را انجام بدهم.

آقای مهندس که بنیان کنگره هستند میفرمایند من که طی این سالیان، خدمات زیادی مانند ابداع متد D.S.T و درمان اعتیاد به سیگار و روش تغذیه سالم و مقالات عملی و خدمات مالی بسیاری در کنگره انجام دادهام، هنوز وقتی نگاه میکنم آنچه کنگره به من داده است بسیار بیشتر از آن چیزیست که من به کنگره دادهام، وقتی ایشان این اعتقاد را دارند من باید تکلیف خودم را بدانم که به چه شکل در کنگره رفتار کنم.
آقای مهندس به ما آموزش دادهاند ما در ابتدا باید مالک چیزی باشیم تا بتوانیم آن را ببخشیم، علم ، ثروت و محبت را باید داشته باشم تا بتوانم آنها ببخشم بنابراین اگر من بخواهم در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره کاری انجام دهم ابتدا باید پایههای مالی و علمی خود را قوی کنم، بنابراین اگرچه در ظاهر این دستورجلسه در خصوص کمک من به کنگره است ولی در باطن این کنگره است که من را توانمند میکند.
در خصوص بخش دوم دستورجلسه تولد یک سال رهایی آقا رضا؛ او جزو مسافرانی میباشد که من به عنوان راهنما خوشحالم که چنین رهجویی دارم، او من را به عنوان یک راهنما اصلاً اذیت نکرد و با وجود مشکلات بسیار زیاد در سفر اول در مسیر درست قرار داشت و سفرش را به خوبی انجام داد زیرا خواسته درمان شدن داشت و خیلی ثابت قدم حرکت کرد و توانست با فرمانبرداری صحیح به رهایی برسد.
رضا یک نکته بسیار مثبت داشت؛ وقتی یک حرفی به او میزدم نیازی به تکرار برای دفعه دوم نبود، با خیال راحت میدانستم آن کار انجام میشود. رضا چه در سفر اول چه در سفر دوم در خدمت کردن پیشقدم است و با توجه به صحبتهای او متوجه شدهام که از خدمت کردن لذت میبرد، از نظر من این نشانه یک رهجو خوب است. او به جایگاه خدمت راهنمایی علاقه زیادی دارد و مطمئن هستم شال راهنمایی را روی دوش او خواهم دید.
پیامی که برای تولد رضا از کتاب 60درجه انتخاب کردم در راستای همین دستورجلسه است و معنی آن این است که من باید از یک نقطه شروع کنم و بتوانم مسائل حیاتی خود را به نحو احسن به جای خوبی برسانم و بازپرداخت بدهیها را در کنگره انجام دهم تا بتوانم به آن اهدافی که دارم برسم. این تولد را به خود او، فرزندش و همسفرشان و همه خدمتگزاران کنگره60 در رأس آقای مهندس تبریک میگویم و برای خودش و خانوادهاش بهترینها را آرزو میکنم.
خواسته مسافر رضا:
از خدا میخواهم که در وارد شدن یک مسافر به کنگره و رهاییاش هر چند کم نقشی داشته باشم.
مشارکت مسافر رضا:
خدا را شاکرم که توانستم این جایگاه را تجربه کنم، از گروه مرزبانی و ایجنت محترم و مرزبانها و ایجنت محترم دوره قبل خیلی تشکر میکنم، من از آنها آموزشهای زیادی گرفتم و از راهنمای عزیزم آقا محسن بابت زحمات زادی که به ایشان دادم متشکرم.
من هر چه بدست آوردهام و اینکه در کنگره ماندم و لذتش را میبرم فقط به دلیل اجرا کردن آموزشهای آقا محسن است، از ایشان و همسفرشان و خانواده محترمشان تشکر میکنم و از همسفر خودم که در این سالها با همه تاریکیهایم من را تحمل کردند و از راهنمای محترمشان تشکر میکنم.
من در ابتدا از مصرف مواد لذت میبُردم و اولش همه چیز بر وفق مراد بود ولی ذره ذره همه چیز را از دست دادم، خیلی سعی کردم بتوانم از دام مواد رها شوم اما نمیشُد، شبها بیشتر در مغازه میماندم تا مواد مصرف کنم و مجبور بودم به همسفرم دروغ بگویم به همین خاطر عذاب وجدان زیادی داشتم.
یک شب در اینترنت مصاحبه آقای مهندس در شبکه 3 را دیدم که با قاطعیت میگفتند درمان قطعی اعتیاد را پیدا کردهاند، اما باورم نمیشُد، ولی قصد کردم به کنگره بیایم. یک شب برای خرید شام رفته بودم که مغازهدار مسخرهام کرد و خیلی حالم بد شد و تمام راه تا خانه را گریه میکردم، خیلی بد مسخرهام کرد، ولی بعد که در آیینه نگاه کردم به خودم گفتم، حق داشت، اگرچه ناراحت شدم ولی باعث شد که ورودم به کنگره و درمانم را جدی بگیرم.
وقتی وارد کنگره شدم سعی کردم درست سفر کنم و در سفر اولم فقط دو جلسه غیبت داشتم، جدی گرفتن درمان باعث شد تا نتیجهاش را بگیرم و در ادامه با کمک آقا حامد سیگارم هم درمان شد، از ایشان خیلی ممنونم آموزشهای خیلی زیادی به من دادند و طبق برنامهای که ایشان دادند عمل کردم و هر چه آدامسام کمتر میشد مِیلم به کشیدن سیگار کمتر شد و توانستم به رهایی برسم.
مشارکت راهنمای همسفر خانم زهره:
خدا را شکر میکنم که یک بار دیگر در این جایگاه مقدس قرار گرفتم، امروز حس مادری را دارم که فرزندش به موفقیت خیلی بزرگی رسیده، من در لژیون میگویم اعتیاد یک اژدهای هفتسر است، خدا را شکر که توسط آقای مهندس و روش دیاستی کشته شد؛ آقا رضا یک سند بینقص از روش درمان کنگره است، این رهایی را به این عزیزان و راهنمایشان و خانم معصومه عزیز تبریک میگویم.
زندگیِ خانم معصومه با مشکلات زیادی روبرو بود اما بسیار فرمانبردار و با نظم است و همیشه سیدی ینوشت و در لژیون حضور داشت و نتیجهاش را هم دید.
زندگی در گذر است، آدمی رهگذر است، زندگی یک سفر است، آدمی همسفر است، آنچه میماند از او، راه و رسم سفر است.
مشارکت همسفر خانم معصومه:
زندگی گذشته من مثل یک مسیر ناهموار است، عطر و بوی خوبی ندارد و تلخ است به همین خاطر نمیخواهم در موردش صحبت کنم، از راهنمای تازهواردینم خانم رویای عزیز خیلی تشکر مینمایم. وقتی وارد کنگره شدم نمیدانستم مسافرم مصرفکننده است ولی خانم رویا کمکم کردند که این قضیه را بپذیرم، خیلی روزهای سختی بود خدا را شکر که الان ذرهای از تلخیهای آن روزها به شیرینی تبدیل شده است. در کنگره یاد گرفتم اگر چه مشکلات تمامی ندارد، ولی میتوانم با عملکرد درست این مشکلات را کم کم حل کنم. از راهنمای قبلیام خانم لیلا عزیز تشکر میکنم که به من اعتماد به نفس را یاد داد و از خانم زهره عزیز خیلی تشکر میکنم که آموزشهای من را کامل کردند.
حال پدرم خوب نیست به همین دلیل برایم سخت بود در اینجا حاضر شوم ولی آمدم تا به تازهواردین عزیز چه مسافران چه همسفران بگویم که قدر این مکان مقدس را بدانند، تنها کسی که با آغوش گرم مصرفکنندگان را میپذیرد آقای مهندس است، امیدوارم هر آنچه که خواسته قلبیشان است اتفاق بیفتد، من به داشتم چنین پدری بزگواری افتخار میکنم و از او سپاسگزارم.

تهیه و تنظیم: گروه سایت نمایندگی حسنانی
- تعداد بازدید از این مطلب :
280