نهمین جلسه از دوره پنجم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی رازی؛ با استادی راهنمای محترم مسافر رضا، نگهبانی مسافر ابوذر و دبیری مسافر رحمان با دستور جلسه (( در استحکام پایه های مالی و علمی کنگره، من چه کرده ام؟ )) در روز شنبه بیست و هفتم اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ راس ساعت 16:30 آغاز به کار کرد.
.jpg)
سلام دوستان رضا هستم یک مسافر، خدا را شاکرم که در این جایگاه هستم برای آموزش گرفتن و خدمت کردن، از آقای مهندس و خانواده محترم شان سپاسگزارم، ازایجنت محترم آقای مجتبی افشاری ممنونم که فرصت خدمت گزاری در این جایگاه را من دادند. به واسطه دو دستور جلسه در خدمت دوستان هستم، دستور جلسه اول که دستور جلسات هفتگی کنگره است(برای استحکام پایه های مالی و علمی کنگره من چه کرده ام) میباشد و در ادامه دستور جلسه دوم که تولد اولین سال رهایی مسافر اسماعیل عزیز است. در ضمن هفته دیده بان هم می باشد، دیده بان هایی که در مسیر و اهداف کنگره ۶۰ تولید علم، تولید منابع انسانی، پرورش منابع انسانی و مهیا کردن منابع مالی کنگره ۶۰ به شدت مشغول و فعال هستند. همانطور که مشخص است کنگره یک ساختار است و هر ساختار برای رشد و توسعه خودش در سه شاخه باید حرکت کند.۱:تولید علم ۲: تولید منابع انسانی ۳:پرورش منابع انسانی، به همین واسطه دستور جلسهی است بنام، من برای تقویت پایه های علمی و مالی کنگره ۶۰ چه کردم.

این سوال برای من مطرح می شود که برای پایه های مالی و علمی کنگره ۶۰ چه کاری را باید کرد؟ اینکار را دیده بان ها به ما یاد می دهند که چه کار باید انجام دهیم و این سوال که من چه کرده ام؟ باید برگردم به گذشته خود و از تجربیات خودم بگویم، در ادامه هرچه فکر می کنم می بینم که من هیچ کاری نکرده ام. آقای مهندس بعد از ۲۷ سال تولید علم و تولید منابع انسانی و پرورش منابع انسانی می گوید من برای کنگره۶۰ هیچ کاری نکردم. حال من چه باید بکنم؟ معتقدم برای اعتلای اهداف کنگره یک مسافر خوب بودن لازمه است، یعنی وقتی اینجا یک مسافر خوب باشم. این صندلی که روی آن مینشینیم در سال حدود ۶۰ میلیون تومان هزینه دارد برای هر یک مسافر.من به عنوان مسافر باید از هدر دادن این امکانات خودداری کنم که اولین قدم را برای اهداف کنگره برداشته ام و در ادامه می توانم بازیگر خوبی باشم تا بتوانم رها شوم، بتوانم جایگاه های خدمتی را تجربه کنم، مهمترین موضوع در این دستور جلسه پایه های مالی کنگره است که مهمترین قدم شرکت در لژیونهای سردار است که در این راستا باید حرکت کنم و هر کاری بتوانم با تمام توانم در این لژیون انجام دهم و به هر تعهدی که می دهم پایبند باشم و ادا کنم.امیدوارم به همه ما اجازه حرکت در مسیر کنگره داده شود، اما در مورد قسمت دوم دستور جلسه که تولد اسماعیل عزیز است باید بگویم اسماعیل در ابتدا ورود به کنگره یک مسافر شیک و مرتب بود که مسافر انضباطی هم بود که برای دومین بار سفر میکرد. از آنجایی که اسماعیل خواسته داشت تمام کارهای خود را برای شروع سفر انجام داد. شروع سفر اسماعیل با انتخاب لژیون آقای علی جوادی بود، اسماعیل ۶ماه سفر کرد با آقای علی جوادی، از آنجایی که دوره خدمت راهنمایی آقای جوادی تمام شد و شروع خدمت راهنمایی من بود این لژیون را به من دادند، اسماعیل ماند و سفر خود را با من ادامه داد، نکته ای که در مورد اسماعیل است اینکه لیسانس خود را از دانشگاه بابل گرفته و فوق لیسانس را از دانشگاه شیراز، یعنی دانش بالا، اطلاعات عمومی زیاد و سفر ناموفق(بخاطر گریز و مصرف بعد از سفر). این را گفتم که بگویم درس و سواد مدرک اصلا ربطی به اعتیاد ندارهد. به گفتهی آقای مهندس میتوانی یک قاضی خوب باشی اما اعتیاد به موادمخدر هم داشته باشی. موضوع مهم این است که وقتی جهان بینی و نگاهت درست نباشد دوباره برمیگردی به دنیای اعتیاد(مثل اسماعیل). اسماعیل بعد از سفر اول به دلیل دور شدن از کنگره گرفتار بازی های بیرون از کنگره شده بود. سفر دوم اسماعیل تمام شد و ماند در کنگره که امروز خدمتگزار در بخش اوتی نمایندگی رازی است، ماندن و خدمت کردن اسماعیل رمز موفقیتش بود. اسماعیل فوقالعاده فعال است چه در اوتی چه در پارک خدمتگذار خوبی است. با خواستی که داشت در آزمون راهنمایی شرکت کرد و قبول شد و الان منتظر گرفتن شال نارنجی از دستان آقای مهندس است، ممنون از اینکه به صحبت های من توجه کردید.
.jpg)
صحبت های مسافر

سلام دوستان اسماعیل هستم یک مسافر، خدا را شاکرم که اجازه داد تا با این حال خوب تولد یک سالگی ام را در کنار دوستان جشن بگیرم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان خیلی تشکر می کنم بخاطر فراهم کردن این مسیر، از آقای رضا کوهکن راهنمای خودم تشکر می کنم بخاطر آموزشهای به روزی که به من دادند، از آقای علی جوادی تشکر می کنم بخاطر آرامش و حوصله ای که در آموزش دادن به من صرف کردند. من شش ماه با آقای علی جوادی سفر کردم و شش ماه هم با آقای رضا کوهکن سفر کردم. درمان سیگارم را هم با آقای علی جوادی شروع کردم. می خواهم از تجربیاتی که در ۱۰ سال گذشته برایم اتفاق افتاد کوتاه صحبت کنم. سال ۹۳ تا ۹۵ بصورت تفریحی مواد مخدر مصرف میکردم تا اینکه اجبار به مصرف شدم و مجبور بودم هر روز مصرف کنم. از سال ۹۴ به مدت شش ماه تریاک مصرف می کردم که در ادامه به درست کردن شیره رو آوردم. دوسال هر روز مصرف میکردم و در این دوسال سعی بر ترک مواد داشتم که از روی ناآگاهی رو به قرص B2 آوردم و دوباره برگشتم به تریاک و یک مدت با شربت متادون سعی کردم ترک کنم که نشد و دوباره برگشتم به تریاک. سال ۹۸ به درخواست پدرم که به صورت غیر مستقیم (با تیکه انداختن، که چرا لاغر شدی یا سیگارت را ترک کن و...) بود و به واسطه دوستانی که داشتم کنگره ۶۰ را به من معرفی کردند. با مصرف B2وارد کنگره شدم، راهنمای تازه واردین برای من شروع به صحبت کرد. از آنجایی که من به شدت منیت داشتم صحبتهای ایشان را درک نمیکردم. می گفت باید ۱۰ماه سفر کنی و شربت تریاک بخوری، من گفتم که تازه تریاک را کنار گذاشتم و دارم B2مصرف می کنم و به دلیل کار نمی توانم به جلسات بیام. به من میگفت دکتر و مهندس و شهردار میآیند اینجا و تو هم میتوانی بیایی و درمان شوی اما به هیچ کدام از این حرف ها گوش ندادم و رفتم، تا دوسال دیگر هم به سختی مواد مصرف می کردم با یک چهارمB2 دوباره برگشتم به کنگره و فکر می کردم بهترین راه و بهترین کار را انجام میدهم. امروز که صحبت می کنم می فهمم که این کارا اصلا درست نبود، چون فکر میکردم اگر قرص بخورم کار درستی انجام داده ام و من کاملا مسلط هستم به موادمخدر، زمانی که پشت کردم به کنگره و نرفتم جلسات مصرف من از یک نوع مواد به سه نوع مواد افزایش پیدا کرده بود. سه نوع مواد را مصرف میکردم و به خیال خودم فکر می کردم همه چیز تحت کنترل است. سال ۹۸ به خودم آمدم و دیدم وابستگی شدید به مواد پیدا کرده ام خسته شده بودم. آن زمان با پاهای خودم رفتم کنگره اما باز با منیت وارد شدم و می گفتم گوش کردن و نوشتن این سی دی ها بدرد من نمی خورد چون من لیسانس دارم. برای هر کاری یک توجیح و بهانه می آوردم. امروز به این نتیجه رسیدم که هر زمان برای خودم توجیح آوردم برای انجام کارها همه اشتباه بوده و خودم را گول میزدم. سفرم را دست و پا شکسته تمام کردم و یک رهایی از مهندس گرفتم. اما چون از کنگره دور شده بودم و به خیال اینکه درمان شدم و دیگر سمت مواد نخواهم رفتم. اما با این خیال باطل، از یک شب در عروسی و خوردن مشروب دوباره شروع شد و بعد هم با کشیدن گل، چشم باز کردم دیدم دوباره برگشتم سر نقطه اول با مصرف بیشتر. دوباره یکسال گذشت و دیگر خسته شده بودم از شرایطی که داشتم بریده بودم، متوجه شدم که خودم را گول میزنم، دوباره برای درمان برگشتم کنگره و با توجه به شرایط انظباطی و جریمه شدن در کنگره، سفرم را شروع کردم. این بار به دلیل آسیب های زیادی که از مواد مخدر دیده بودم با گوش شنوا وارد شدم، به تمام آموزشها و صحبت های راهنما گوش می کردم. با توجه به شیطنت و گرفتاری های زیاد سعی می کردم خودم را به شعبه و لژیون به موقع برسانم. خدارا شکر که توانستم آموزشی که لازم بود را بگیرم، اواخر سفر نگران بودم که بعد از رهایی دوباره اشتباه نکنم. در آخر من رها شدم و تنها راه نجاتم برای اشتباه نکردن دوباره، ماندن من در کنگره و خدمت کردنم بود که من را روز به روز به زندگی بدون مواد امیدوار تر می کرد.امروز حس سرخوشی و نئشگی را از زندگی بدون موادمخدر تجربه می کنم، واقعا لذت بخش است. از خداوند می خواهم که در این مسیر ثابت قدم باشم و در کنگره خدمت کنم. از اینکه به صحبتهای من توجه کردید سپاسگزارم.

.jpg)
تایپ: مسافر احسان(لژیون پنجم)
عکس و بارگذاری: مسافر سجاد
- تعداد بازدید از این مطلب :
155