جلسه هشتم از دوره چهل و ششم جلسات آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی خمین با استادی مسافر پهلوان محمد و نگهبانی مسافر سیفالله و دبیری مسافر حشمت با دستور جلسه " هفته دیدهبان "در روز پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ شروع به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان محمد هستم یک مسافر؛ خدا را شکر میکنم برای وجود هستی که اجازه داده شد به من به عنوان یک ذره در این هستی باشم، خدا را شکر میکنم که کنگره هست، جناب مهندس هست و شما عزیزان هستید که امروز جلسه ای برگزار شود و من هم افتخار داشته باشم در حضور شما عزیزان خدمتی انجام دهم و آموزش ببینم. این هفته، هفته دیدهبان هست، به نظر من هفته بسیار بسیار عزیز و سرشار از حس خوب است. در این هفته در سراسر کشور دیدبان ها میروند و حس خوب و انرژییشان را به اشتراک میگذارند و منتقل میکنند. دیدهبانان منبع انرژی هستند به خاطر خدمتی که انجام میدهند و به واسطه تزکیه و پالایشی که سالها انجام میدهند آن فلزشان به یک فلز ناب تبدیل شده، من احساس میکنم وقتی کنار یک دیدهبان هستی آن انرژی را احساس میکنید و واقعاً آدم حس میکند که این افراد روی خودشان کار کردهاند، شاید مثل و شاید مثل یکی از شما به عنوان یک فرد مصرف کننده وارد کنگره شدهاند و جناب مهندس را دیدهاند و فهميدند که اگر جناب مهندس را الگو قرار دهند میتوانند مثمر ثمر باشند و بعد برای ما، مردمان و برای جامعه. اگر دیده بانان نبودند مسلماً کنگره اینقدر قوی نبود که افراد بیایند جمع بشوند و درمان بشوند. این هفته جا دارد که ما از این عزیزان تشکر وقدردانی و سپاسگزاری نماییم. چیزی که من متوجه شدم بیماری اعتیاد بیماری ناسپاسی است. یعنی یک فرد مصرف کننده اگر بروی زندگی اش را بنگری یعنی توی زندگی خودمان تجسس کنیم، در گذشته قبل از اینکه به بیماری اعتیاد دچار بشویم اول به بیماری ناسپاسی دچار شدیم، من خودم فکر میکردم تمام هستی و تمام افراد اطراف من باید برایم کار کنند و به من سرویس بدهند، ولی من هیچ وظیفهای در قبال آنها ندارم، واقعاً از خالق و خلق این انتظار را داشتم، ما در کنگره سپاسگزاری را باید یاد بگیریم، اصلاً سپاسگزاری است که ما را از اعتیاد به حال خوش و سلامتی میبرد چون اگر سپاسگزار راهنمایم نبودم اصلاً آن پیوند برقرار نمیشد. زمانی که از راهنمایم سپاسگزار و قدردان میشوم آنجاست که در صور پنهان برای من دریچهای برای فهم راهنما باز میشود و تازه متوجه حرفهای راهنمایم می شوم. وقتی توانستم متوجه بشوم کم کم جهان بینی را فرا میگیرم. جهان بینی به من کمک میکند که دارویم را سر ساعت میخورم، یعنی اگر جهان بینی نباشد دارویم را سر ساعت دقیق نخواهم خورد. داشتم سخنان آقای خدامی را میخواندم، میگفتند آدمی که سپاسگزار هست همیشه حالش خوب است و همیشه یک چیزی برای حال خوب دارد، انسانی که ناسپاس هست واقعاً زمانی که همه چیز هم در اختیارش هست هیچ چیزی برای حال خوب ندارد و همیشه یک چیز را کم دارد و دلشوره دارد، همیشه دلواپس هست. خوشحالم که من یک دوره کارآموزی در خدمت آقای بهرام بودم، خیلی از ایشان یاد گرفتم. وقتی میآیم شعبه خمین حسم این است که قرار است با افرادی روبرو شوم که حالشان خوب است. قسمت همسفران افرادی هستند که متوجه شدهاند و میخواهند بخشی از این ماجرای بزرگ باشند. خیلی نفسها پشت درب کنگره دارند ضجه میزنند، اشک میریزند وزجر میکشند و منتظر این هستند که در برایشان باز بشود. کنگره یک ماجرای بزرگی است که اگر من محمد بتوانم بخش کوچکی از این ماجرای بزرگ را به نام خودم ثبت بکنم، دنیا و آخرت خودم را خریدهام و در ادامه در جهان و جهانها خیالمان راحت است. کسی اگر بتواند با کنگره پیوند محبت ایجاد بکند از آسایش و آرامش برخوردار خواهد شد. خیلی خوشحال هستم که در خدمت شما هستم، امیدوارم که در ادامه جلسه خوبی داشته باشیم. از اینکه به صحبتهای من توجه کردید ممنونم.
نویسنده و تایپ مطلب: مسافر رضا از لژیون چهارم
ویراستار: مسافر حمید
عکس، تنظیم و بارگذاری: مسافر حجت
مرزبان خبری: مسافر محمد
گروه سایت مسافران نمایندگی خمین
- تعداد بازدید از این مطلب :
323