English Version
This Site Is Available In English

باید کشتزارها از داخل خودشان آبیاری شوند

باید کشتزارها از داخل خودشان آبیاری شوند

یازدهمین جلسه از دوره چهارم سری جلسات خصوصی لژیون سردار همسفران آقا، نمایندگی پرستار به استادی همسفر جواد، نگهبانی راهنما سجاد و دبیری همسفر محمدمهدی با دستور جلسه «هفتۀ‌ ‌دیده‌بان» پنجشنبه 25 اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۳۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، جواد هستم، همسفر.
ابتدا از نگهبان، دبیر و خزانه‌دار لژیون سردار سپاس‌گزاری می‌کنم.
آقای مهندس در صحبتهای روز چهارشنبه اشاره‌ای داشتند مبنی بر این که ما دستورات را اجرا می‌کنیم تا تأثیر آن‌ها را بر خودمان بررسی نماییم، اما قرار نیست دربارۀ آن‌ها گفت‌وگو کنیم. پرسش اینجاست: آیا من می‌توانم دریابم که این دستورات چه تأثیری بر من دارند؟
در کنگره گفته می‌شود که دیده‌بان جایگاهی است که می‌بیند، اما دیده نمی‌شود. در مناطق جنگی، دیده‌بان هم بر نیروهای خودی اشراف دارد و هم بر نیروهای دشمن، اما خودش دیده نمی‌شود. آیا من در زندگی خود چنین جایگاهی دارم که بتوانم ببینم چگونه در ابعاد شخصی، خانوادگی، اخلاقی و مالی حضور دارم، بی‌آن که دیده شوم؟ آیا می‌توانم خود را از نگاه یک ناظر بیرونی ببینم؟
آیا می‌توانم در موقعیت‌های گوناگون، خود را از دید فردی خارج از ماجرا مشاهده کنم؟ برای مثال، هنگامی که دو نفر با هم بحث می‌کنند، هیچ‌کس نمی‌آید تا بگوید: «حق با این است یا آن یکی»، بلکه می‌گویند دو فرد نادان در حال مجادله هستند. اگر واقع‌بینانه به موضوع بنگریم، باید به آن‌ها بگوییم: «اگر حق با توست، چرا فریاد می‌زنی؟ و اگر حق با تو نیست، باز هم چرا به مشاجره ادامه می‌دهی؟»
آقای مهندس فرمودند که دیده‌بانان قوانینی را تصویب می‌کنند که هم برای زمان حال کاربرد دارد و هم برای آینده، و این قوانین باید به گونه‌ای باشند که کنگره را به پیش ببرند.
مدت زیادی از حضورم در کنگره نمی‌گذشت که پیوسته واژۀ «دیده‌بان» به گوشم می‌خورد. روزی به یکی از دوستان گفتم: «می‌خواهم دیده‌بان شوم» و بر این خواستۀ خود بسیار تأکید می‌ورزیدم. در آن زمان، شور و اشتیاقی در من وجود داشت، اما آگاهیِ کامل نداشتم. اکنون می‌دانم که اگر منِ جواد، در مسیر درست گام بردارم و وظایفم را به درستی انجام دهم، قطعاً به نتیجۀ مطلوب خواهم رسید.
می‌گویند جایگاه دیده‌بانی، جایگاه تزکیه و پالایش است. باید تزکیه و پالایش من چنان باشد که شایستگی رسیدن به این جایگاه را پیدا کنم. نباید صرفاً به فکر جایگاه و راحتی خود باشم، بلکه باید مسئولیت‌پذیری و خدمت را سرلوحۀ کارم قرار دهم.
وقتی خدمتی مالی انجام می‌دهم، مانند باز شدن دری است که فرصت‌های جدیدی را پیش رویم قرار می‌دهد. خدمت مالی باعث می‌شود درهای علم نیز به روی من گشوده شود و بتوانم به درآمد بیشتری دست یابم.
من کیف پولی با ظرفیت صد تراول در اختیار دارم. هرگاه دو تراول پرداخت کنم، به همان میزان از ظرفیت کیف پولم کاسته می‌شود. تلاش می‌کنم این مقدار را همواره جایگزین کنم. اگر بیش از ظرفیت تعیین‌شده به کیف پول اضافه کنم، از آنجا که ظرفیت آن محدود است، امکان استفاده از این مازاد را نخواهم داشت.
آقای مهندس در پیامی می‌فرمایند: «تا خداوند به که، رخصت دهد.» روز سه‌شنبه آقای زرکش گفتند رخصت خیلی با اجازه تفاوت دارد. اجازه مفهومی سطحی است که صرفاً به معنای آوردن یک کلمه و انجام عمل است، حال آنکه رخصت حتی از مرحلۀ درخواست اجازه نیز فراتر رفته و به سطحی والاتر تعلّق دارد.
در کنگره، قانونی وجود دارد که بر اساس آن، هنگامی که فردی مثلاً به عنوان کاندیدای خدمت مرزبانی معرفی می‌شود، در طول آن جلسه حق مشارکت نخواهد داشت. به عبارت دیگر، به وی رخصت مشارکت اعطا نشده است.

با این وجود، گاهی پیش می‌آید که من دست خود را برای مشارکت بلند می‌کنم، اما اجازه‌ای به من داده نمی‌شود؛ چرا که در واقع، رخصت ورود به آن مسئله را به من نداده‌اند تا آن خدمت را انجام بدهم.
همان‌گونه که آقای مهندس تأکید می‌فرمایند، ما هیچ دریافتی از بیرون نداریم و تمام دریافت‌هایمان صرفاً از درون ساختار کنگره حاصل می‌گردد. چرا؟ زیرا باید کشتزارها از داخل خودشان آبیاری شوند. اگر قرار بود از بیرون آبیاری شوند، تا حالا همه چیز خشک شده بود.
آقای مهندس در روز چهارشنبه صحبتی کردند که بسیار جالب بود. ایشان گفتند: «من جایگاه‌های پهلوانی و دنور سردار را طراحی کرده‌ام تا انسان‌ها به آن برسند.» چقدر جالب است که یک سیستم طراحی می‌شود که منِ جواد، بتوانم خودم را بزرگ کنم و به آن درجه برسم. ابزار سنگینم را از خودم جدا کنم، راست قامت شوم و خودم را به آنجا برسانم. این طراحی نشده که من دنور شوم و بیشتر از خودم بدهم، بیشتر صحبت کنم و بیشتر حرف بزنم.
سال گذشته مبلغی را در لژیون سردار متعهد شده بودم که تنها یک‌چهارم آن را پرداخت کرده بودم. در آن زمان به خود می‌گفتم که می‌توانم مابقی مبلغ را نیز پرداخت کنم، اما متأسفانه موفق نشدم و باقی آن به سال بعد موکول شد. این موضوع برایم بسیار آزاردهنده بود و به دوشم سنگینی می‌کرد.
پیش از فرا رسیدن سال جدید، تصمیم گرفتم تمام مبلغ را یکجا پرداخت کنم. هنگامی که این کار را انجام دادم، احساس سبکی و آرامش خاصی کردم. خدا را سپاسگزارم که این توفیق را به من داد تا بتوانم به تعهد خود عمل کنم.
یکی از مهم‌ترین نکاتی که پس از انجام پرداخت برایم روشن شد، مسئله‌ی قضاوت بود. در سال‌های ابتدایی حضورم در کنگره، همواره این پرسش را مطرح می‌کردم که چرا فلان فرد با وجود داشتن ماشین و خانه سردار می‌شود، اما دنور یا پهلوان نمی‌شود. مدام در حال قضاوت دیگران بودم که چرا چنین اقداماتی انجام نمی‌دهند.
سرانجام دریافتم که خودم در حال قضاوت نابجای دیگران هستم. به این نتیجه رسیدم که چه ارتباطی به من دارد؟ باید به خودم بپردازم و عملکرد خودم را اصلاح کنم. من نیز تعهدی مالی داشتم که مبلغ هشتاد تومان از آن باقی مانده بود. با همان مبلغ مغازه‌ای اجاره کردم، اما متوجه شدم در برخی شرایط، رخصت انجام این کار داده نمی‌شود که آن را پرداخت کنم. اینجا بود که فهمیدم منِ جواد، سال‌ها در دام قضاوت دیگران گرفتار بوده‌ام و همه را بی‌جهت مورد قضاوت قرار می‌دادم.
ممنون که به صحبت‌های بنده توجه فرمودید.

تایپ، ویراستاری و بارگذاری: خدمت‌گزاران سایت همسفران آقا، شعبه پرستار

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .