اگر بنایی آباد باشد، اما ساکنین آن بنا خراب باشند، بنا نیز کمکم رو به ویرانی میرود؛ و در مقابل، ساکنین آباد بناهای خراب و یا ویرانهها را هم آباد میکنند. چه تفکر زیبا و منظمی در پشت دستور جلسات کنگره ۶۰ نهفته است! جلسات جهانبینی کاربردی که، به قول استاد امین، «اگر آن را به درون خود کشیده باشیم، میآموزیم که تا از آنچه دوست داریم نبخشیم، به حال خوش نمیرسیم.»
با گذر زمان، سختیها و زشتیها فراموش میشوند، اما ممکن است گاهی یادم برود که با چه حال خراب و چه مقدار ناامیدی و استیصال به کنگره ۶۰ آمدم. زمانی که همه راهها را رفته بودم، در بیرون از کنگره ۶۰ هر قدم و هر کلام هزینه داشت، بدون هیچ نتیجه مثبتی. هر بار با چراهای بیپاسخ، ناامیدتر از قبل، به دنیای تاریک خود بازمیگشتم؛ تحقیر، تخریب، احساس گناه و دلشکستگی همراه همیشگیام بود.
اما هنگامی که خداوند این مسیر را به من نشان داد، از نخستین روزی که هرگز از یاد نمیبرم، با آغوش گرم، لبخندی مهربان و پذیرایی با چای نبات از من استقبال شد. آن روز، بذر امید در دلم پاشیده شد و در ناباوری، باوری شکل گرفت. گویا از خوابی سنگین و کابوسهای وحشتناک بیدار شدم، خسته از جنگ با غول اعتیاد و با تهمانده جانی فرسوده. رهایی فرزند دلبندم از بند دیو تاریکی و اعتیاد، باشکوهتر از آنچه تصور میکردم، به زیبایی برایم به تصویر کشیده شد.
حال چگونه میتوانم به مکانی، به تفکری، به سازمانی که همچون مادری دوباره من و فرزندم را احیا نمود خدمت کنم؟ آیا با یک هدیه در روز مادر یا با هر میزان خدمت به مادرم، میتوانم ذرهای از محبتش را جبران کنم؟ با تمام آموزشهایی که از کنگره ۶۰ دریافت کردهام، که هر کلمهاش باید با طلا نوشته شود، چه نقشی در استحکام پایههای مالی و علمی این مجموعه داشتهام؟ اکنون در مقابل هر فرزندی که از درد اعتیاد رنج میبرد، مسئول هستم. در برابر هر خانوادهای که به دلیل اعتیاد از هم میپاشد، وظیفهای بر عهده دارم.
آگاهیای که هر جلسه به من یادآوری میکند، این است که کنگره ۶۰ یک سازمان مردمنهاد است و جز کمک اعضا، منبع دیگری ندارد. پس من چقدر کوشیدهام تا این چراغ روشن بماند؟ به یاد سخن آقای مهندس دژاکام در سیدی آموزشی آسیبشناسی که میفرمایند: «اگر بدانیم که هستان جای خود را به نیستان خواهند داد، همه چیز متفاوت خواهد شد.» با این درک، میدانم که باید احسان کنم، بدون آنکه در انتظار تلافی بمانم. میدانم که بخشش برای رسیدن به آرامش خودم است.
افرادی که قدردان زحمات دیگران هستند و همواره میکوشند تا محبت دریافتی را جبران کنند، اگر در زیر چتر آموزشهای کنگره قرار بگیرند، به چشمهای جوشان تبدیل خواهند شد. چنین انسانهایی در این مکان بسیارند؛ بیدریغ و بیمحاسبه برای ادامه این دریای علم میکوشند و میبخشند. هر بار که فکر میکنم در مقابل آنچه از کنگره دریافت کردهام، چه چیزی پرداختهام، میبینم که سهم من ناچیز است. امیدوارم بتوانم با عمل به آموزشها و ارائه هر خدمتی که در هر جایگاهی از دستم برمیآید، در استحکام و تکثیر این دانش بیپایان سهمی داشته باشم.
نویسنده: راهنما همسفر مهدیه( لژیون ویلیام )
ویرایش: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون سوم )
ویراستاری و ارسال: همسفر مهین رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هفتم )
همسفران نمایندگی خیام نیشابوری
- تعداد بازدید از این مطلب :
117