English Version
This Site Is Available In English

هفته دیده بان

هفته دیده بان

دوازدهمین  جلسه از دور چهل و ششم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره۶۰ نمایندگی عمان سامانی شهرکرد به استادی  راهنمای محترم مسافر پدرام، نگهبانی  مسافر صادق و دبیری  مسافر هادی با دستور جلسه "هفته دیده بان و تولد اولین سال رهایی مسافر کیارش" پنج‌شنبه  ۲۶ اردیبهشت ماه  ۱۴۰۴  در ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار کرد.

    سخنان استاد:

سلام دوستان پدرام هستم یک مسافر.

خداوند را شاکر و سپاسگزارم که توفیق این را دارم که امروز در خدمت شما عزیزان باشم. خدا را هزار مرتبه شکر که امروز، نوید یکمین سال رهایی یکی از بندگان خوب خدا را دارم.
در مورد دستور جلسه اول چند کلامی صحبت می‌کنم و بعد از آن به تولد آقا کیارش عزیز خواهیم پرداخت.
دستور جلسه اول، هفته دیده‌بان، حجت را بر ما تمام می‌کند. ما با ورود به کنگره، سال‌هاست  که با واژه دیده‌بان آشنا هستیم. زحمت این عزیزان بر هیچ کس پوشیده نیست. دیده‌بان، واژه‌ی زیبا و قابل تفکری است. جناب آقای مهندس از دیده‌بان ها به عنوان ستون های کنگره یاد میکند که ساختمان عظیم کنگره بر پایه‌ی آنها بنا نهاده شده است.
همه در جریان هستید که استاد عزیزمان آقا کامران، حدود هفت سال در جایگاه دیده‌بانی خدمت کردند؛ تا سال گذشته که دوره دیده‌بانی ایشان تمام شد؛ ولی همچنان خیلی از مسئولیت های دیده‌بانی را انجام میدهند و هنوز هم زحمات زیادی بر دوش ایشان است.
من از همه دید‌ه‌بان ها و همه عزیزانی که زحمت کشیدند تا امروز این سرچشمه زلال در اختیار ما قرار بگیرد، تشکر میکنم. همچنین قدردان زحمات آقا کامران عزیز و جناب خدامی که بسیار زحمت کشیدند تا شعبه های شهرکرد و اصفهان پا بگیرند؛ هستیم و انشاالله بتوانیم در هر جایگاهی که هستیم با ارائه بهترینِ خودمان گوشه ای از زحمات این عزیزان را جبران کنیم. باشد که قدردان زحماتشان باشیم.
در کنگره، چهارده جایگاه دیده‌بانی تعریف شده که هر جایگاه مسئولیتی در پیشبرد اهداف کنگره دارد؛ که در اجرای امور درمانی و علمی کنگره۶۰ نظارت می‌کند. از نوشتارهای کنگره شنیده‌ایم که دیده‌بان ها برای رسیدن به اهداف کنگره و نظارت بر اجرای قوانین تلاش میکنند. ما در رأس دیده‌بان ها جناب مهندس دژاکام را داریم و سرکار خانم آنی که به عنوان اولین دیده‌بان بخش همسفران خانم خدمت کردند و همچنین سرکار خانم آنی کمان دار که در حال حاضر دیده‌بان همسفران محترم هستند. و همچنین جناب استاد امین، که جانشین بنیان کنگره۶۰ و دیده‌بان جهانبینی هستند.
با سی دی هایی که از استاد امین گوش داده‌ایم بر هیچ کس پوشیده نیست که مقام جانشینی بنیان کنگره۶۰ برای ایشان دست تقدیر است.
در تکمیل صحبت های خود، اضافه کنم که جایگاه کنگره، به جایگاه دیده‌بانان گره خورده است. عزیزانی که بدون هیچ انتظاری خدمت میکنند.
من خودم  در دوره دیده‌بانی آقا کامران، از نزدیک شاهد زحمات ایشان بودم. و دیدم بیش از آن‌که در اختیار خانواده باشند، در خدمت کنگره بودند. سفرهای زیادی که هر روز به شهر‌های دیگر داشتند. یک روز تبریز، یک روز بوشهر، یک روز کرمانشاه و .... و این توان بسیار بالایی میخواهد.
برای من سؤال بود که منشأ این همه احساس پاک و تعادل، منشاء این همه زحمت، بدون اینکه کلامی گفته شود؛ از کجاست؟ جناب خدامی عزیز صحبت قشنگی کردند؛ و فرمودند وقتی خدمت استاد امین بودم ایشان در مورد این مسئله این چنین توضیح دادند که: طبق کلام خدا، وقتی هر کدام از ما در جایگاه خدمتی در کنگره قرار میگیریم، به ما نظر میشود؛ و به ما آرامش و پاکی عطا میشود.
در پایان بابت وجود تک تک این عزیزان خدا را شاکرم و باید بگویم که همیشه قدردان زحماتشان هستیم.

و اما در مورد دستور جلسه دوم، سالگرد تولد آقا کیارش، باید بگویم که آقا کیارش، یک زمانی بیرون از کنگره سفر میکردند و در حال درمان بودند؛ که به جمع ما پیوستند، صادقانه بگویم آقا کیارش در مقطع یک سال بودند که به جمع ما آمدند؛ که شاید اگر من یا خیلی از ما، به جای ایشان بودیم سختی های این مسیر را تحمل نمی‌کردیم.
ویژگی بارز کیارش، فرمانبرداری بود. بار ها من فرمان هایی خلاف میلشان به ایشان می‌دادم، فقط به قصد بالا بردن نقطه تحمل و فرمانبرداری. و ایشان بدون چون و چرا عمل می‌کردند؛ و راز اینکه امروز در این جایگاه قرار دارند، فرمانبرداری بود.
در اینجا از صمیم قلب به ایشان تبریک می‌گویم و برایشان بهترین ها را آرزو دارم.
از اینکه به صحبت های من گوش کردید، از همه شما ممنونم.

سلام دوستان کیارش هستم یک مسافر.

قبل از هرچیز خداوند را شاکر و سپاسگزارم بابت این تولد و این روز زیبا.
در ابتدا، از آقا پدرام، راهنمای عزیزم سپاسگزاری می‌کنم.
از تمام خدمتگزاران کنگره۶۰، از پدر و مادر و برادر عزیزم که واقعا در این مسیر از من حمایت کردند؛ ممنون و سپاسگزارم.
از آقا کامران عزیز تشکر می کنم که کنگره را به شهرکرد آوردند؛ به ما خدمت کردند. خدمات ایشان با گذشت سال‌ها همچنان رنگ و بوی تازه ای دارد.
قبل از اینکه که من وارد کنگره بشوم، در جای دیگری سفر می کردم. خود آقا پدرام در جریان بودند.
من در حال سفر بودم، خانواده‌ و همسفرانم هم آن‌جا بودند. اگر کسی در کنگره، همسفران من را ندیده؛ به این دلیل است که در کنگره نبودند، جای دیگری بودند و از آن طریق، به این آموزش ها وصل بودند و سی دی ها را هم به نحو دیگری گوش می‌کردند.
حس و حالم بد شده بود. استخر انرژی من پر از آلودگی شده بود. دیگر آموزش نمی‌گرفتم. یک شبی که به باشگاه ورزشی رفته بودم؛ آقا پدرام را دیدم که پیراهن کنگره به تن داشتند.
با دیدن ایشان، فکری به ذهنم رسید که خب منی که دارم سفر می کنم؛ بهتر است بروم و از پایه مسیرم را درست کنم. بروم و در کنگره۶۰ سفر کنم. آقا پدرام را کنار کشیدم و راجع به کنگره از ایشان سوال پرسیدم. گفتم که من در جای دیگری سفر می‌کنم. آیا امکان اینکه سفرم را در کنگره ادامه بدهم، هست؟
(مدت هفده ماه بود که در حال سفر بودم)
آقا پدرام، با آقا کامران صحبت کردند و خواسته من را با دستیار دیده‌بان مطرح کردند.
و با تلاش و پیگیری، موجبات سفر من در کنگره را فراهم نمودند؛ و مسیر من در کنگره۶۰ ادامه پیدا کرد.
انشاالله که ماندگار باشم.
من با خدمت، خودم را به کنگره پیوند می‌دهم.
از خدمتی به خدمتی دیگر می‌روم. و این را می‌دانم که تنها راه ماندگار شدن در کنگره این است که شخص خودش را درگیر خدمت کند. همیشه دستش به یک کاری، به یک گوشه‌ای از کنگره بند باشد. در غیر این صورت، بعد از مدتی سردرگم می‌شود.
وارد سفر دوم می‌شود و کم‌کم، هفته ای یک بار می‌آید، بعد دو هفته ای یک بار، بعد ماهی یک بار، و روزی هم می‌رسد که دیگر به کنگره نمی‌آید.
انشاالله که تمام سفر اولی هایی که امروز روی این صندلی‌ها نشستند و روزی به سفر دوم ‌می‌روند؛ همیشه خودشان را مشغول خدمت کنند؛ تا در کنگره ماندگار باشند و علم و آموزش هایشان به روز باشد؛ چرا که هم اعتیاد و هم علم درمان اعتیاد، دائماً در حال به روز شدن است.
انشاالله که ماندگار و خدمتگزار باشیم.

 

 

برگ در اوج زوال می‌افتد و سیب در اوج کمال. بنگر که چگونه می‌افتی چون سیبی سرخ یا برگی زرد؟

سلام دوستان کیانوش هستم یک مسافر.

در ابتدا خدمت همه خدمتگزاران کنگره۶۰، خدا قوت عرض میکنم. به جناب مهندس، آقا کامران عزیز، آقا پدرام عزیز تبریک می‌گویم.
از راهنمای محترم، آقا پدرام، که زحمت زیادی برای برادرم کشیدند تشکر می کنم.
کیارش از همان اول پسر خیلی خوب و مؤدبی بود. بسیار احساس پاک و قلب مهربانی داشت.
برگ برنده‌ای که کیارش داشت این بود که، من قبلا این مسیر را رفته بودم. و راه های دیگری را امتحان کرده بودم و جواب نگرفته بودم. کیارش، می‌دانست که جز کنگره هیچ راهی نیست؛ و همین شد که راه های دیگر را امتحان نکرد و مستقیم به کنگره آمد.
به همه شما عزیزان تبریک عرض میکنم.
از آقا پدرام باز هم تشکر می کنم و شاکر خداوندم که این فرصت به ما داده شد.
از اینکه به صحبت های من توجه کردید از شما سپاسگزارم.

 

 

نگارنده: مسافر ابوالقاسم لژیون یکم، مسافر منوچهر لژیون دوم
ویراستار: مسافر امین لژیون دهم، مسافر حمید لژیون نوزدهم
تنظیم: مسافر منوچهر لژیون دوم
ارسال: مرزبان خبری مسافر وحید

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .