استاد امین در سیدی علم زندگی میفرمایند: جهانبینی، زندگیم را تغییر داد، برایم راهگشا شد و من را از جهانی وارد جهان دیگری کرد؛ چون فکر میکردم، تفکر بالاترین مسئله است و با این تفکر اشتباه به چیزهای دیگر بهای چندانی نمیدادم، انسانی که قدرت تفکر بالایی دارد، نمیتواند همه مسائل را حل کند و زوایای دیگری هم وجود دارد.
مشکلات و رنج، الفبا و پایه یاد گرفتن است؛ چون تا انسان دچار مشکل و مصیبت نشود به دنبال چاره و درمان نمیرود. به قول یکی از بزرگان، مادر شادیها رنج است، انسان وقتی که در رنج باشد به دنبال استاد میگردد، حرفشنوی پيدا میکند و این پذیرش و گوش کردن باعث تغييرات و کسب دانش و تجربه میشود، انسان وقتی آموزش و انرژی میگیرد، حالش خوب میشود، اعتماد به نفس، قدرت، اعتبار و احترامش برمیگردد؛ ولی فراموش میکند و کسی که يادش برود آرام آرام به سمت تاریکی سوق پیدا میکند و این چرخهای است که مرتب برای انسان تکرار میشود.
رنج، تلخی و تاریکیها مثل نفت خام، گاز و معادن برای انسان است، هرچه رنج بیشتری تجربه کرده باشد به همان نسبت انسان پتانسیل بالاتری پیدا میکند که بتواند، آبادانی بیشتری بهوجود بیاورد و دانش بیشتری کشف کند، قضیه مهم این است که انسان رنج را چطور تفسیر کند.
در انسانها هرچه به وجود بیاوری در خودت به وجود میآید؛ مثلاً انسانی که منیت دارد و میخواهد، جایگاهش را حفظ کند؛ بايد از نظر دیگران انسان خاصی باشد یا از او حساب ببرند، برای اینکار باید ترس در دیگران بهوجود آورد، وقتی ترس را در انسانها القا کردی، برای اینکه از تو حساب ببرند و منیتت برقرار باشد، در تو رعب و وحشت ایجاد میشود یا اینکه در دیگران احساس آرامش، راحتی و امنیت ایجاد کردی، بازتابش در خودت به وجود میآید، زندگی و لذت بردن از جمع زمانی اتفاق میافتد که منیت کنار برود، این به معنی بیشخصیت بودن نیست؛ بلکه خودت را مثل بقيه بدانی، درست است انسانها باهم برابر نیستند، انسان دانا با نادان و انسان خوب و بد برابر نیست؛ ولی همه، انسان هستند، بنابراین در ذات با هم تفاوتی ندارند.
جهانبینی یعنی در نقطه انتخاب، درست انتخاب و اجرا کند، بعضیها میخواهند، صورت مسئله را در زندگی پاک کنند و کاری کنند که هیچ اتفاق بدی نیفتد؛ اما وقتی همهچیز ایدهآل و تحت کنترل ما باشد، هیچ تغییری در حس بهوجود نمیآید، همانطور که در طبیعت تنوع و تغییرات آبوهوا باعث میشود، میوهها طمع خوبی داشته باشند، تغییرات حس هم در انسان باعث بهوجود آمدن خواص میشود، خواست نیروهای منفی است که هیچ حس و تجربه جدید نداشته باشیم؛ چون اگر حس و تجربه جدید نداشته باشیم در انسان فهم به وجود نمیآید، توانایی در شخص شکل نمیگیرد و آن انسان، انسان ضعیفی میشود، سکون خواست نیروهای تاریکی است و حرکت با جهان و آفرینش همسو است، تکامل جهان، هستی و آفرینش در حرکت است؛ ولی نیروهای منفی میخواهند، این قاعده را بههم بزنند، سکون و رکود را بهوجود بیاورند؛ چون میتوانند در صور پنهان باتلاق و مرداب درست کنند و باتلاق بیت حشرات است، نیروهای بازدارنده سکون و نیروهای الهی حرکت بهوجود میآورند، فلسفه سختی این است که اگر انسانی از تلاش و حرکت بیزار و دور باشد به تاریکیها نزدیک میشود و چه بخواهد و چه نخواهد تاریکی در او شروع به رشد و قوی شدن میکند و دچار بیماری و افکار منفی میشود، تنبیه و مجازاتی که در کلام الله برای ضدارزشها گذاشته شده هم برای این است که تاریکی از کالبد شخص بیرون برود.
استاد امین فرمودند: اگر فقط برای فرزندان راحتی و امکانات فراهم کنید به جن آنها خدمت کردهاید و گلادیاتور پرورش دادهاید، پدر و مادر نقش معلمی دارند نه نقش خدمتکار و باید دانستنیهایی که در طول زندگی کسب کرده و زحماتی که کشیدهاند به فرزندان آموزش دهند، آن موقع میفهمند که زندگی چه ارزشی دارد، زحمت کشیدن و تلاش کردن است که کالبد را امن میکند، در کتاب ۶۰درجه هم آمده است فرزندان را آموزش دهید، ا_آموختن علم، ۲_آموختن موسیقی و ۳- آموختن کتاب خداوند و خُلق درست انسانی را به آنها یاد دهید.
جهانبینی یعنی علم زندگی، یعنی چطور با دیگران برخورد کردن، جهانبینی یعنی دشمن را به دوست تبدیل کردن، یعنی در انتخابها چهکار کنیم، من جزوه جهانبینی را درس داده بودم؛ ولی عملاً کاربردی نکرده بودم و وقتی عمل کردم به عمق آن پی بردم، اگر انسان علم زندگی را یاد گرفت و گذشت کرد، رستگار میشود و شرایط خوبی را پیدا میکند.
منبع: سیدی علم زندگی
تایپ: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون هجدهم)
عکاس: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون نهم)
تنظیم و ارسال: همسفر فریبا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون نهم) دبیر سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
293