English Version
This Site Is Available In English

برای رسیدن از نیروهای مثبت استفاده کنیم

برای رسیدن از نیروهای مثبت استفاده کنیم

جلسه چهارم از دوره اول سری کارگاه‌های آموزشی عمومی مسافران و همسفران کنگره۶۰ نمایندگی صالحی۲ به استادی دیده‌بان محترم همسفر خانم آنی کماندار و نگهبانی ایجنت محترم مسافر احسان و دبیری مسافر هاشم با دستور جلسه (هفته دیده بان) در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد. 

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان آنی هستم راهنمای یک همسفر، خوشحالم که امروز در خدمت شما هستم، هفته دیده‌بان است و من به خاطر همین در اینجا هستم، در مورد دستور جلسه هفته دیده‌بان، راجع به وظیفه دیده‌بانان خدمت‌تان عرض می‌کنم، خب زمانی که کنگره تأسیس شد آقای مهندس خودشان بودند بعد یواش یواش به علت این که شعبات کنگره زیاد شد و نیاز بود افرادی باشند که کار تقسیم شود  تا همه چیز به بهترین شکل ممکن انجام شود، نیاز به دیده بان های دیگر بود و آقای مهندس خودشان اولین دیده‌بان را انتخاب کردند و بعد نفر سوم و به ترتیب تا چهارده دیده بان انتخاب شدند ، خب دیده بان نان هر کدام قانون گذار کنگره هستند و هر کدام یک وظیفه به عهده دارند، اگر بخواهم نام ببرم، آقای مجدیان دیده‌بان انتخابات مرزبانی هستند، آقای سلامی دیده‌بان امور مالی هستند، آقای زرکش دیده‌بان لژیون سردار هستند، آقای ترابخانی دیده‌بان امور راهنمایان، آقای صدیقی دیده‌بان راهنمای تازه‌واردین، آقای اشکذری دیده‌بان ورزش، آقای حکیمی دیده‌بان مربوط به برگزاری مسابقات ورزشی و همینطور تقسیم کار شده و من دیده‌بان همسفران هستم مسئولیت امور همسفران را عهده دار هستم و چون تنهایی نمی‌توانم همه کارها را انجام بدهم حدود بیست و پنج نفر عزیزان اسیستانت هستند، که کارشان مشابه کارهای دیده‌بان قسمت آقایان است، ولی خب سمت و جایگاه‌شان پایین‌تر از دیده‌بان است و هر کدام یک کاری را انجام می دهند ، مثلاً اسیستانت امور راهنمایان داریم ، راهنمای تازه وارد داریم ، اسیستانت ورزش داریم ، اسیستانت برگزاری مسابقات داریم ، سایت ، ویلیام ، تغذیه ، آموزش .

 یک تعداد دیگر اسیستانت هستند که مشخصاً کارشان اسیستانت رابط است یعنی کارشان این است که بروند یک قسمت کشور که بومی هستند و هشت تا ده  نمایندگی زیر دستشان است که به آن ها می‌گویند اسیستانت رابط ، همسفران کارشان فقط بازدید از نمایندگی های آن شهر است، مثلا قسمت شمال کشور هفت، هشت نمایندگی را برسی می کنند قسمت ابهر، زنجان می روند و آن قسمت را سرکشی می‌کنند، یک نفر مخصوص جنوب کشور که اهواز، آبادان، شیراز، شوشتر اینجوری تقسیم کار صورت گرفته و افرادی گذاشته‌ایم بومی‌های منطقه هستند، که فاصله زمانی کمتر بتوانند به شعب رسیدگی کنند و خودشان هم آدم‌های با تجربه هستند و افرادی که اسیستانت می‌شوند در بخش همسفر آدم‌هایی هستند چهار سال دوره راهنمایی را طی کرده‌اند ، بعضی‌ها دوره دوم هم طی کرده‌اند، بعضی‌ها یک یا دو دوره ایجنت بودند مرزبان بودند و در قسمت‌های مختلف مسئولیت عهده دار بودند و این عزیزان اسیستانت می‌شوند که صفر تا صد کار دستشان باشد که بتوانند کارها را انجام بدهند و اسیستانت‌های رابط خودشان دستیار ندارند و اسیسانت‌هایی که مسئول یک قسمت هستند مثل سایت و سردار بستگی به نیاز نمایندگی‌ها و اینکه آن کار چقدر حجم دارد، حجم کار سنگین است مثل سایت نیاز به افراد بیشتری دارد یا آموزش از یک نفر تا دو نفر تا هفت نفر هم دستیار دارند اسیسانت هم خدمتش دو سال است می‌توانند یک دوره دیگر هم تمدید بشوند دستیار اسیستانت هم به همین ترتیب است، چرخشی است که بتوانند تغییر کنند و عزیزانی که دوست داشته باشند این جایگاه خدمتی را تجربه کنند بتوانند در این جایگاه‌ها قبول مسئولیت کنند این از دیده‌بان و اسیستانت.


 

راجع به قسمت درمان اعتیاد بخواهم صحبت کنم، ما اینجا هستیم به خاطر اینکه همگی یک هدف مشخص داریم و آن بیماری اعتیاد خودمان و عزیزان مان است، هدفمان در مرحله اول این است، بیماری خودمان و عزیزان مان درمان شود، خب این یک پلن که وارد سیستم کنگره و درمان می‌شود و از کنگره می‌روند، یک هدف دیگر هم بعضی از افراد دارند این است که بعد از اینکه خودشان درمان شدند بتوانند به انسان‌های دیگر هم خدمت کنند، حالا چه با علم و دانش شان ، چه با مالشان، چه با اینکه وقت و انرژی‌شان را برای کنگره بگذارند، به یک ترتیبی می‌مانند در کنگره و خدمت می‌کنند، پس مرحله اول هدف درمان خودشان ، مرحله دوم کسانی هستند که دوست دارند به بقیه انسان‌ها کمک کنند و هدفشان کمک به دیگر اعضا است خب در این مرحله عزیزان شروع می‌کنند به آموزش گرفتن و آموزش دادن به انسان‌ها، یک راهنما مسائل و مشکلات یک رهجو را می‌شنود و سعی می‌کند بگردد و آن راهکار را پیدا کند که کمک کند به رهجو، هم به رهجو کمک می‌کند که درمان شود و در ادامه باعث ارتقای خودش می شود، با حل کردن مشکلات و گره‌های مسائل رهجو یواش یواش به خودش هم رسیده می‌شود یعنی یک ارتقای دو طرفه است، هم رهجو درمان می‌شود و خودش هم از نظر درمانی به آرامش بیشتری می‌رسد. در نوشتارها می‌خوانیم که می‌گوید سفر دوم به مراتب هم سخت و هم سهل است.

 اینکه در سفر اول مشخص است تمرکز در درمان بیماری اعتیاد است وقتی شخص می آید می گوید من فقط از این بیماری رها بشوم یا همسفر می گوید همسفر من فرزند من برادر من از این بیماری رها بشود و مشخص است در مرحله دوم از سفر که به مراتب هم سخت و هم سهل است چرا می‌گویند هم سخت و هم سهل است؟ چون وقتی انسان درمان می‌شود و یکسری از حس‌هایش بیدار می‌شود به یک آگاهی دست پیدا می‌کند، به خودش می‌گوید چقدر زمونه تغییر کرده و زندگیش عقب افتاده است مثلاً درمان می‌شود و می‌بیند چقدر می‌توانسته پول در بیاورد و پول در نیاورده چقدر می‌توانسته تحصیلات عالیه کند و جایگاه اجتماعیش تغییر کند همه این‌ها ممکنه برایش مشکلاتی ایجاد کند یا برای همسفر که ما عقب ماندیم بقیه رفتن جلو  حالا چیکار کنیم وقتی می‌گویند سفر دوم به مراتب هم سخت و هم سهل است یعنی اینجا حالا ما می‌آییم از آن آموزش‌ها و جهان بینی‌ها استفاده کنیم و یواش یواش گره‌های زندگی را باز کنیم.

یک چیز که خیلی مهم هست ساده‌اش کنم به نظرم در انجام هر کاری خیلی مهم هست که انسان با خودش صادق باشد و ببیند که از چه حسی تبعیت می‌کند برای رسیدن به خواسته‌هایش اگر که انسان با حس تنفر خشم یا انتقام حرکت کند و خیلی هم تلاش کند موفق هم می‌شود در زندگی پیشرفت کند یا خودی نشان بدهد واقعا در زندگیش تلاش کند جلو می رود ولی مسئله این است  آیا قلبت آروم می شود؟ شاید اولش فکر کند آروم می‌شود ولی نه وقتی انسان از نیروهای تاریکی استفاده می‌کند برای رشد کردن رشد پیدا می کند، ولی مثل یک سیاه چاله می‌شود. سیاه چاله‌ها چجوری هستند؟ هرچیزی اجزای آسمانی در خودشان می‌برند و سیری ناپذیرند هرچقدر طرف می‌رود جلو و به دست می‌آورد باز انگار درونش خالی است و هیچ وقت به آن آرامش نمی‌رسد چون در هستی همیشه دست بالای دست بسیار است شما هر چقدر هم مال به دست بیاورید جایگاه به دست بیاورید همیشه یکی است که از شما بالاتر است به خاطر همین خوشحالی انسان می‌شود یک لحظه.

چون وقتی می‌بینید یکی از آن جلوتر است در آن لحظه خوشحالی اش تبدیل می‌شود به ناراحتی بعد چیزی که فهمیدم این است که من سعی کنم در زندگیم تلاش کنم برای رسیدن به خواسته ، واقعا ولی سعی کنم با خودم صادق باشم و از نیروی مثبت استفاده کنم برای حرکت کردن خب سخته بعضی وقت‌ها انسان تو زندگیش یک سری محرومیت‌ها دارد که می‌تواند محرومیت عاطفی باشد محرومیت مالی باشد ممکنه برای انسان آن محرومیت درد آور باشد ولی اگر انسان برای انسان‌های دیگر خواسته داشته باشد که انسان‌های دیگر موفق باشند و خیر خواه دیگران باشد خوشحال شود از موفقیت و پیشرفت دیگران و خداوند هم درهای آسمانی را به سوی آن باز می کند و خودش هم می تواند برخوردار باشد و بهره مند شود و چیزی که مثل سنگ محکمی مانع پیشرفت انسان ها می شود ، در مرحله اول پذیرش است که وقتی انسان وارد کنگره می شود اولین حرفی که راهنما به رهجو می زند این است که یک رهجو باید پذیرش داشته باشد یعنی باید بداند که نمی داند ندانی را بداند تا بتواند فرا بگیرد.

مرحله اول پذیرش است و اینکه انسان منیت نداشته باشد برای اینکه یاد بگیرد چون انسان وقتی می‌خواهد تغییر کند باید آموزش بگیرد یاد بگیرند و چیزی که یک سد محکم جلوی آموزش انسان رو می‌گیرید منیت است چون وقتی انسان منیت داشته باشد به قول استاد امین منیت یعنی آن شخص جایگاه خودش را بالاتر از آن چیزی که است در نظر بگیرد خب وقتی انسان جایگاه خودش را بالاتر از اینی که است در نظر بگیرد یعنی مبدا درست را ندارد برای رسیدن به خواسته‌اش یا برای رسیدن به هدفش یا هرچیزی که باشد باید یک مبدا درستی داشته باشد که انسان بتواند به آن هدف برسد شما هدف‌تان این است که اینجا هستید می‌خواهید بروید شمال باید به سمت شمال حرکت کنید اگر هدف‌تان این است که بروید به سمت جنوب کشور باید به سمت جنوب کشور حرکت کنید وقتی انسان جایگاه خودش را بالاتر از آن چیزی که در نظر می‌گیرد یعنی مبدأ درست را ندارد وقتی مبدأ درست را ندارد برای رسیدن به هدفش سخته پایه را کجا باید بگذارد تا بتواند به آن هدف برسد و این چیز خیلی مهم به نظر من که انسان سعی کند که آن منیت را نداشته باشد چون در انسان بودن درست است که آیا بینا با نابینا برابر نیست در کلام الله می‌گوید یا انسانی که درست کار است با انسانی که درست کار نیست اینها با هم برابر نیستند ولی واقعا نگاه کنیم همه ما در انسان بودن با هم برابر هستیم یعنی در ماهیت ما انسان‌ها با هم تفاوت چندانی نداریم و درست است که با توجه به تلاشی که می‌کنیم حرکت می‌کنیم جایگاه‌مان در زندگی تغییر می‌کند ولی در ماهیت انسان‌ها با هم تفاوت زیادی ندارن خیلی متشکرم از اینکه به صحبت های من گوش دادید.

 

 

تایپ: مسافر مهدی 

عکاس: مسافر وحید 

تنظیم: مسافر محمدحسین 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .