اولین جلسه از دور سوم از سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی لامرد با استادی مسافر علیرضا نگهبانی مسافر اسماعیل و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه «هفته دیدهبان» روز دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۱۶ برگزار شد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان علیرضا هستم یک مسافر. خداوند را شکر میکنم، اما شکرگزاری فقط به کلام نیست. دستور جلسه هفته دیدهبان است که جشن نمایندگی لامرد ادغام شده با شعبه بوشهر که در تاریخ سهشنبه ۳۰ اردیبهشت در نمایندگی بوشهر برگزار میشود.
دیدهبانها به گفته آقای مهندس ستونهای کنگره هستند. من تجربه دیدهبانی نداشتهام، ولی دوست داشتم بدانم که چگونه فکر میکنند و چگونه یک شخص ۲۰ سال در کنگره میماند؟ چه اتفاقی افتاده است که افرادی مانند آقای حکیمی و آقای خدامی و دیگر دیدهبانها بعد از رها شدن هر هفته به شهرهای مختلف سفر میکنند تا شعبهای را راهاندازی کنند؟ این برای من خیلی جالب است و من خواستم که بدانم و حتماً کسان دیگری هم هستند که میخواهند بدانند که در ادامه چه اتفاقی در ازای خدمتی که انجام میدهند برایشان میافتد.
به نظر من کسی که میآید و در کنگره درمان میشود، هیچ راهی جز زندگی سالم برایش وجود ندارد. یعنی آخرین معلمی که خداوند در اختیار ما قرار میدهد به واسطه طلبی که در طول این سالهای عاجزی و اشکهایی که ریختیم به سختی صدای ما شنیده شده و خداوند معلمی در اختیار ما قرار داده و ما باید قدرش را بدانیم. دیدهبانها معلمهای ما هستند، کسانی که پروژههای سخت را پشت سر میگذارند. یک موقع ما فکر میکنیم این اشخاص، اشخاص خاصی هستند که بدون هیچ چالشی انتخاب شدهاند در جایگاه دیدهبانی، ولی اصلاً اینجوری نیست.
یکی از اساتید میگوید: «درود بر انسانهایی که جمع شدهاند تا محبت خویش را نشانی از محبت بیکران بدانند». من خیلی این پیام را دوست دارم. محبت بیکران محبتی است که در لغت اسمش میگذاریم الله یا خداوند، ولی او را که نمیتوانیم ببینیم، فقط ما میتوانیم به واسطه لمس محبت انسانهایی که به ما محبت میکنند، مثل دیدهبانها، راهنماها و ایجنتها، این را درک کنیم. و این خیلی احساس خوبی است که ما بدانیم جایی میرویم که به همدیگر محبت میکنیم و این محبت ما نشانی از محبت بیکران است.
این دیدهبانی که بیست سال با چالشهای مختلف دارد میآید و به ما خدمت میکند، چه نیرویی پشت سرش قرار دارد. میشود روی اینها حساب کرد و چقدر خوب است که انسان دوستانی داشته باشد که هر ساعتی از شبانهروز بتواند روی آنها حساب کند و اینها همه از لطف کنگره است که روی من حساب میکنند و به من جایگاه میدهند و این چقدر ارزشمند است. آن کسی که از بیرون آمده و نمیداند که تو دیدهبان یا مرزبان هستی، او محبت تو را میبیند که او را در آغوش میگیری و هیچ چیز ارزشمندتر از این محبتی که ما نسبت به هم داریم نیست و یادمان باشد که این از هم دریغ نکنیم.
اگر من دو ماه است که رها شدهام، باید به کسی که تازه میآید به کنگره محبت کنم. ممکن است در سفر دوم چالشهایی بوجود بیاید که بیشتر از سفر اول باشد، همانطور که برای من پیش آمد و ما تعارف نداریم. همانطور که استاد امین از چالشهای خودش میگوید، ما هم از گفتن آن ابایی نداریم و من آنها را پشت سر گذاشتم چون در کنگره آموزش دیده بودم و امروز هم که میآیم اینجا قدردان آن هستم که به سمت آن بند میآیم و به ریسمان الهی چنگ میزنم و درست عمل میکنم.
این صحبتهایی که میشود، کلماتی هستند که برای ابراز احساسات به کار گرفته میشوند. اگر من حس خوبی نداشته باشم و تلاش نکنم، هیچ وقت این جایگاه را قبول نمیکنم.
از همه شما سپاسگزارم.

نگارش: مسافر محمد (لژیون یکم)
ثبت: مسافر اسماعیل
- تعداد بازدید از این مطلب :
152