به نام قدرت مطلق الله
مصاحبه با دیده بان محترم مرزبانان مسافر علی مجدیان شنبه 20 اردیبهشت 1404 (هفته دیده بان) در نمایندگی ستارخان
+مسافر ماهان: با عرض سلام و ضمن عرض خوش آمد گویی خدمت شما هفته دیده بان را به شما تبریک می گوئیم. لطفا طبق رسم کنگره خودتان را معرفی کنید.
-سلام من علی هستم یک مسافر، آخرین آنتی ایکس مصرفی، تریاک، قرص و تزریق مرفین، سفر اولم ۱۳.۵ ماه به راهنمایی آقای ترابخانی، روش درمان DST، داروی درمان اپیوم، ورزش در کنگره دو، آزادی ۲۳ سال و یک ماه
(1).jpg)
+ با توجه به هفته دیده بان، لطفا از وظایف دیده بان مرزبانان، برای ما بفرمائید؟
-خوب فکر کنم شما در نمایندگی تان برگزاری انتخابات مرزبانی را دیدید. این ابتدای کار هست یعنی از زمانی که ۲ ماه مانده به اتمام دوره خدمتی مرزبانان که ۱۴ ماه هست. ما شرایط ثبت نام را اعلام می کنیم و فرم را پر می کنیم و به ایجنت نمایندگی تحویل می دهیم که آن را در قسمت نشریات و یا حالا در جایی نصب بکنند که رهجو ها ببینند و پیام را بدهند. کسانی که خواستار هستند می روند فرم های مربوطه را دریافت و پر می کنند، کسانی که شرایط را دارند، رهایی و نشان ویلیام و ۴۰ سی دی و فالو آپ جدید و مدارک مورد نیاز را تهیه می کنند و آن فرم را کامل می کنند و تحویل نشریات نمایندگی می دهند و زمان ثبت نام که تمام می شود ایجنت فرم ها را دریافت میکند و اطلاعات شان را تائید میکند و برای ما می فرستند. ما شرایط را دوباره کنترل می کنیم. این نکته هست که من همیشه عرض می کنم، ما صلاحیت رهجو ها را تائید نمی کنیم ما اصلا در جایگاهی نیستیم که بخواهیم صلاحیت تائید کنیم و یا رد کنیم. کسانی که شرایط را دارند میتوانند در انتخابات شرکت کنند، یعنی ما فقط این شرایط را کنترل می کنیم. صلاحیت منظور این هست که شما شرایط را داری ولی ما تشخیص می دهیم، صلاحیت ندارید. این کار اصلا در کنگره اتفاق نمی افتد؛ آن هایی که شرایط را دارند تائید می شوند و به ترتیب حروف الفبا، اسامی و عکس هایشان به نمایندگی اعلام می کنیم. نمایندگی بنر را چاپ می کند و یک هفته زودتر از انتخابات بنر را نصب می کنند؛ یکی از دستیاران من در روز انتخابات به همراه برگه های تعرفه و مهر و تشکیلات انتخابات به آن نمایندگی می رود و انتخابات مرزبانی را انجام می دهد و برگه های ثبت نام هم همراه دارند که دلیل اینکه اگر کسی شرایط نداشته است، علت آن در برگه توضیح داده شده است که مثلا رهایی شما کم بوده و یا نشان ویلیام و یا ... به عنوان کاندیدا انتخاب نشدند.
دستیار من از کاندیدا برای برگزاری انتخابات و تعداد رای ها و لیست اموال امضا می گیرد. با تعرفه های رای بر میگردد و باز ما رای ها را می شماریم و با پرتال که در کامپیوتر ثبت شده است در روز انتخابات، مطابقت می دهیم و کنترل می کنیم. و تا مدتی هم باز برگه های تعرفه را نگه می داریم. تا در صورت نیاز ارائه کنیم؛ بعد یک تاریخ مشخص می کنیم که قبول شدگان بیایند و امتحان شرح وظایف بدهند. در امتحان اگر قبول بشوند، پیمان برای شان چاپ می شود و به اضافه، شال تحویل شان می شود و پیمان مرزبان های دوره قبل و با تقدیرنامه ها یشان همه را تحویل مرزبان های جدید می دهیم که به نمایندگی ببرند و یک دیده بان را هماهنگ می کنیم که بروند در تاریخی در نمایندگی و زحمت بستن پیمان مرزبانان جدید را بکشند و دوباره پیمان ها را بر می گردانند. تا این جا یک پروسه کامل باید کنترل بشود که چیزی از قلم نیافتد و اشتباهی نشود و حقی از کسی ضایع نشود. در نهایت اون مرزبان رسمی پیمان می بندد و معرفی می شود؛ لیست اموال که از مرزبان های قبلی امضا گرفته بودیم را چک می کنیم و تحویل مرزبان جدید داده می شود و در صورتی که جنسی از بین رفته باشد، شکسته باشد، به سرقت رفته باشد، فروخته شده باشد، مستهلک شده باشد، جنس جدیدی خریداری شده باشد برچسب اموال زده می شود و باز لیست اموال به روز می شود و امضا گرفته می شود و یک نسخه در نمایندگی نگهداری می شود و یک نسخه هم در امور مالی در دفتر مرکزی نگهداری می گردد؛ در طول مرزبانی به صورت منظم به کار مرزبان ها رسیدگی می کنیم و باز یکسری عزیزان هستند که البته چند ماهی هست این کار را شروع کردیم که به جز اینکه در نمایندگی ها سی دی کنترل می کنند. موارد ایمنی را نیز کنترل میکنند که یک برگه چک لیست هست که یک سری آیتم در آن به صورت استاندارد هست ما سوال کردیم برای مکان هایی هست که جمعیت در آن زیاد هست کنترل می شود مثل جعبه ابزار و جعبه کمک های اولیه و وسایل و آیتم های در آن که باید باشد، یا مثلا سیم کشی برق، لوله کشی گاز و شیرها درست نصب شده باشند، تمام موارد ایمنی، کپسول های آتش نشانی و ... که به صورت دوره ای کار مرزبان ها و نمایندگی ها را نظارت و کنترل می کنیم؛ مورد دیگر این که به هر دلیل قرار باشد مرزبانی انتصاب بشود و یا عزل شود از مرزبانی، من باید این کار را انجام بدهم که هیچ کدام از آن به فرمان آقای مهندس دلیل نمی خواهد و توضیح نمی خواهد. این از اول هر جایگاه خدمتی که داده می شود، طی می شود که دیده بان مربوطه و آقای مهندس می توانند این کار را انجام بدهند و قانون گذار (کنگره دیده بانان) این مسئله را ار قبل دیده است. دیده بان رابط میتواند آن مرزبان را به صورت موقت از کارش معلق کند تا دیده بان مربوطه در آن مورد تصمیم گیری کند. این تقریبا شرح مختصری از کار دیده بان و دستیاران دیده بان مرزبانان است.
+ به نظر شما چگونه می توان در کنگره خدمت کرد و بین خانواده و کار و کنگره تعادل ایجاد کرد؟
-این موضوع خیلی به گفتن نیست چون یک زمانی هم به من می گفتند و من می گفتم، آقا چه جوری می شود این کار را کرد. می گفتند اگر بخواهی می شود و من هر چی با خودم دو دوتای دنیایی می کردم، جور در نمی آمد. خوب می گفتم من ۸ ساعت نیاز به استراحت دارم، ۸ ساعت هم که باید کار بکنم، خوب خانواده ام هست، کنگره هست، تفریح هم هست. همه این ها می ماند برای ۸ ساعت بعدی خوب نمی شود که، ولی واقعا می شود، اگر واقعا بخواهیم می شود.
( به آنچه هست پی بردن // تمنای دل می خواهد )
اگر ما آن تمنای دل را داشته باشیم خداوند کمک می کند و این اتفاق می افتد. اون روزی که این را به من می گفتند، من در دل خودم می خندیدم و یا فکر می کردم که حالا این جواب را به من می دهند که من را از سرشان باز کنند، می گفتم نمی شود. الان هم که خودم این را می گویم به دیگران، احساس می کنم در دل شان و یا از نگاه شان می بینم که همین جواب را می دهند ولی آن ها هم انشالله به این نقطه برسند، این اتفاق می افتد. وعده خداوند دروغ نیست. آقای مهندس بارها گفتند: اگر ما بخواهیم در مسیر درست حرکت کنیم قطعا نیرو های مثبت به ما کمک می کنند از جاهایی که ما اصلا فکرشم نمی کنیم.
+ با توجه به شرح وظایف مرزبان، مرزبان حافظ اصول و قوانین و حرمت کنگره ۶۰ می باشد، چگونه مرزبانان با جدیت قوانین را اجرا کنند و در عین حال اصل جاذبه را نیز لحاظ کنند؟
-ما تمام جایگاه های خدمتی کنگره مان تشکیل شده است از همین تناقض، در واقع مثل نیروهای مکمل، مثل سیاه و سفید، مثلا راهنما، نمونه بارز این مسئله هست که می گوئیم باید به طور مثال قهر یا قدرت یا حاکمیت یا هر اسمی که بگذاریم، می گوئیم راهنما قهر پدری باید داشته باشد و در این حال مهر مادری را هم داشته باشد. یعنی همان طور که یک فرزند از پدرش حساب می برد و همین طور عاشقانه مادرش را دوست دارد. این دوتا مجموعه، در یک نفر به عنوان راهنما جمع شده باشد. نمونه بارز آن هم خود آقای مهندس هستند، بارها دیدیم خیلی ها را تنبیه می کنند ولی آن آدم ها عاشقانه آقای مهندس را دوست دارند و خود آقای مهندس هم آن ها را دوست دارند. در تمام جایگاه های خدمتی این مسئله هست، خوب در مرزبانی هم هست. من مثالی که بعضی اوقات می زنم این هست که تصور کنید شما وقتی که یک تخلفی می کنید، افسر راهنمایی سر چهار راه می خواهد شما را به عنوان راننده جریمه بکند. میتواند جریمه بکند ولی نمی تواند توهین بکند، بی احترامی نمی تواند بکند، میتواند سنگین ترین جریمه را بکند و در عین احترام، می تواند سبک ترین جریمه را بکند ولی یک بی احترامی بکند و یا ممکن هست با یک لحن از بالا به پایین صحبت کند و یا ممکن هست خدای نکرده تمسخری بکند که شما تا آخر عمر هر وقت از آن جا رد می شوید، بگویید خدا لعنتت بکند و اون تخلف را باز هم انجام بدهید، می گوید حالا که تو نیستی باز من از این چراغ قرمز رد می شوم، با این که به ضرر خودمان هست ولی به خاطر رفتار اشتباه اون افسر پلیس بوده است، ولی یک موقع هم ممکن هست آدم را جریمه بکنند و هر وقت رد می شوید، می گوید خدا پدرت را بیامرزد، اون رفتار صحیح و مناسب تو باعث می شود که من این کار را انجام ندهم.
+ لطفا درباره ظرفیت و مسئولیت هم کمی برای ما صحبت کنید؟
-در مورد بعضی از سوال ها بخواهیم صحبت کنیم. روز ها هم صحبت شود، شاید واقعا حق مطلب ادا نشود. یک اصل کلی در کنگره هست که شما تا ظرفیت چیزی یا کاری را پیدا نکنی به شما مسئولیتی داده نمی شود. این یک؛ در طرف مقابل تا مسئولیتی هم بهت داده نشود، ممکن هست اون ظرفیت لازم را پیدا نکنید. یعنی من لازم هست چون روی پله پایین تری هستم و به جهت این که به پله بالاتری برسم، باید توانم را تقویت کنم تا به آن جایگاه بالاتر برسم، ولی به محض اینکه به آن جایگاه بالاتر می رسم، شروع می کنم یک سری آموزش های این جایگاه را دیدن تا دوباره آماده بشوم. یعنی این آموزش باعث می شود تا من دوباره به پله بالا تر بروم. یعنی اون مسئولیت پذیری و خدمت کردن، در واقع دارد همدیگر را کامل می کند. (ما مسئولیت را میپذیریم که خدمت کنیم و خدمت می کنیم تا مسئولیت پذیرتر بشویم) در مسیر کنگره ما هر چه قدر پافشاری بیشتری کنیم و بمانیم، به هر شکلی که هست فقط بمانیم و طلب کار نباشیم. اون اتفاقی که باید بیفتد خود به خود می افتد. ببینید، این مثل یک میدان مغناطیسی هست. این یک میدان مغناطیسی هست که الان در این اتاق هست، این که الان من و شما جذب آن بشویم، لازمه آن تغییر میدان مغناطیسی نیست، لازمه آن این هست که فلز ما جوری باشد، که اون ما را جذب بکند. پس من باید تغییر بکنم و آن چیزی هست که خدمت کردن به ما می دهد.
+ از اینکه وقت گذاشتید و مصاحبه را پذیرفتید،سپاسگزارم. لطفا در انتها اگر توصیه ای برای مرزبانان دارید، بفرمائید؟
-خواهش می کنم ، سلامت باشید، سپاس از دعوت شما. حقیقت در کنگره ما چیزی به عنوان توصیه نداریم. راهنمای من زمانی که لژیون برگزار می کردند، خودشان صندلی شان را بر می داشتند و کارها را انجام می دادند. در واقع با انجام کارها و اعمال سالم، الگوی ما بودند و ما هم در کنگره می بینیم، آموزش و الگو می گیریم و با لحن و رفتار مناسب به وظایف مان عمل می کنیم.
باتشکر از دیده بان محترم آقای مجدیان
تایپ و انتشار: مسافر ماهان
مرزبان خبری: مسافر امیر
- تعداد بازدید از این مطلب :
236