پنجمین جلسه از دوره شصت و هشتم کارگاههای آموزشی وخصوصی کنگره ۶۰،به نمایندگی ابنسینا به استادی راهنمای محترم مسافر موسی ،نگهبانی مسافر بهروز و دبیری مسافر عباس با دستورجلسه(دستور جلسه وادی دوم و تاثیرات این وادی روی من) در روز دوشنبه 8 اردیبهشت ۱۴۰۴ در ساعت ۱۷ آغاز بکار نمود.
و اما در مورد دستور جلسه وادی دوم و تاثیرات این وادی روی من
من هیچ موقع یادم نمیره زمانی که مصرف کننده شدم همیشه منفی گرا بودم همیشه به مسائل بد فکر میکردم به ناامیدی فکر میکردم حتی کسانی هم که میخواستند کاری انجام دهند و چیزی از من میپرسیدند اول به چیزهای بد آن فکر میکردم و به ایشان میگفتم یعنی کاری میکردم که طرف از کاری که میخواست انجام دهد نا امید میشد خب اون هم طبیعی بود چون در زمان مصرفم در اوج نا امیدی ها بودم مصرف یک طرف قضیه است یه طرف قضیه آن افکار پلید و ناسالمی بود که من خودم داشتم . هیچ موقع یادم نمیرود یک حرف دروغ را جوری میگفتم که خودم هم باورم میشد یه موقعی الان یادم میافتد به گذشته فکر میکنم و درس میگیرم یه موقعی به گذشته فکر میکنم یادم میافتد که چه کارهایی که انجام نداده ام چه دروغ هایی که نگفته ام خانواده را به خاطر همین دروغ ها و منفی بافی ها و این که هیچی در درونم نبود آزار میدادم و همیشه ترسم این بود که اگر یه روزی بخواهم ترک کنم چطوری باید انجام دهم چطوری باید درمان بشوم از این واقعا واهمه داشتم و میترسیدم در کتاب شصت درجه لنگر کشتی رابکشید یک جایی پیام هست که بالای قایق آن پرنده ای که بالای قایق نشسته و در دریا حرکت میکند فقط دریا را میبیند و جلوتر رو نمیبیند آن جزیره را نمیبیند ساحل را نمیبیند و فقط آن دور و اطراف را میبیند و فقط آبها را میبیند و من هم فقط تاریکی را میدیدم اصلا فکرم نمیرفت که یک روشنایی هم هست فکر میکردم همیشه باید مصرف کنم چون وضع مالیم خوب بود مشکلی ندارم و میتونم بخرم وبکشم و هیچ مشکلی ندارم خانواده هم اگه یه زمانی ناراحت شدند میتونم بهشون پول بدم و مشکل خودم رو حل کنم این فکری که داشتم خیلی منو عذاب میداد ولی خب خدا رو شکر یه روشنایی و روزنه ای نمیدانم چطور اتفاق افتاد کنگره شصت ، من همیشه دعا میکنم آن شخصی که پیام کنگره رو به من داد و من اومدم الان خدمت گزار هستم هشت ساله ، کار ندارم شاید اون فرد الان خودش توی ظلمت و تاریکی در حال غوطه خوردن است و من هم اگر ببینم الان به او پیام می دهم همیشه من دعاش میکنم در کنگره یاد گرفتیم یعنی اون جهان بینی به ما یاد میدهد ، سه تا سی دی قبل چالش اول بود که میگفت در حال زندگی کن به گذشته فکر نکن واقعا بعضی وقتا گذشته حال آدم رو خراب میکنه و مایوس میکنه و نا امید میکنه از یه سری پیشرفت هایی که انسان قرار است در آینده انجام دهد من نمیگویم صد درصد خیلی بلدم ولی خب از این سی دی ها یاد میگیرم از هر چیزی که می آید یک کلمه یاد بگیرم ودر زندگیم به کار ببندم بسته برای من و حد اقل آن آرامش و آسایش را می توانم بر گردانم و درست زندگی کنم با این آموزشی که درست میگیرم یه موقع هایی هست که فکر میکنم یه کاری رو نمیتونم انجام دهم خب همیشه این نیروهای منفی هست شاید در سفر دوم این نیروها بیشتر سراغ آدم میآیند و بیشتر دور وبر ما هستندو همیشه انسان رااز حرکت باز میدارند خب باید جنگید همان طور که استاد امین میگوید باید در دل تاریکی رفت و اون مشکل رو حل کرد ،چند وقته من میخوام یه کاری رو انجام بدم و واقعا میترسیدم از آیندش میترسیدم همین چالش یک و دو که اومد واقعا حرکت کردم ودیدم آدم مسیرش رو که پیدا میکنه یه سفر اولی که در سفر میآفتد و سفرش را شروع میکند اصلا آرام آرام خودش هم نمی داند ، مهندس میگوید بعضی وقتا الکی خوش باش حالا شما بعضی وقتا الکی بیا شما یه ماه دو ماه الکی بیا ببین چه تغییراتی در زندگیت اتفاق میافته ببین چه اتفاقاتی در زندگیت میآفته همون دو ماه اول تغییرات رو کل زندگیت فامیل ،پدر و مادر همه میدونند ما باید فکر کنیم که تنها نیستیم شاید یکی پدر و مادر دارد یکی زن وبچه دارد ،خواهر و برادر خب شاید خیلی ها هستند که ما رو قبول دارند مهندس هم اینو چهار شنبه میگفت که من تنها نیستم منم میگویم موسی تو تنها نیستی و باید فکر بقیه رو بکنی اگه تو خودتو قبول نداری حد اقل خانواده ات قبولت دارند بزرگترین الگوی یه پسر پدرشه باید من یه الگوی خوبی برای پسرم باشم و از این منجلاب خودمو بکشم بیرون توی وظایف رهجو رهجو مهندس صحبت میکند میگوید کسانی که میروند گریز میزنند انسان های نادانی هستند آگاه نیستند نادان را بد برداشت نکنید چون جهان بینی ندارند و فکر نمیکنند در آن موضوع اگه من بدانم که با زدن اگر مشکل من حل میشود یا با دود یا با سیگار کشیدن حل میشود اصلا این فکر یه فکر منفی است امیدوارم خود من توی راستای کنگره خدمت کنم و من دارم روز به روز آموزش میبینم ومن میدونم که بعد از هشت سال رهایی واقعا احتیاج دارم به راهنما احتیاج دارم من خیلی وقت ها مشکلات رو از راهنما میپرسم همیشه برای مرد مشکل هست نباید مایوس باشم و باید به سمت روشنایی حرکت کنم تا به اون مقصدی که کنگره شصت میخواد و اون آسایش و آرامشی که توی زندگیم میخوام ایجاد کنم و اون حال خوبی که میخوام بهش برسم به افتخار خودتون دست بزنید
تنظیم وتایپ :مسافر احسان لژیون بیست و یکم
عکس :مرزبان خبری
نگارنده:مسافر محسن لژیون شانزدهم
- تعداد بازدید از این مطلب :
102