ز اندازه بیرون تشنهام ساقی بیار آن آب را
اول مرا سیراب کن وانگه بده اصحاب را
مقدار یار همنفس چون من نداند هیچ کس
ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را
سعدی چو جورش میبری نزدیک او دیگر مرو
ای بیبصر من میروم؟ او میکشد قلاب را
جانشین در کتاب عشق بیان میکند: محبت و عشق، آغاز و پایان مشخصی ندارد و ما همه در پی یکدیگر روان هستیم تا بدانیم آنچه نمیدانیم و گاهی هم ما در پی یکدیگر روان هستیم تا عشق گم کرده خود را دوباره بیابیم. آری روزی به عنوان یک مصرفکننده یا یک همسفر حال خراب پا به کنگره میگذاریم و فقط قصد درمان داریم؛ ولی چیزی بیشتر را پیدا میکنیم، حرکت که میکنیم باز چیز بیشتر و بیشتر و خوشا به حال آنان که عشق را پیدا کردند و همچون تمثیل سعدی در قلابش گرفتارند که حتی از رنجش و جورش هم لذت میبرند. دیدهبان مسافر احمد یکی از این انسانهای کارآزموده و رها هستند که به مناسبت هفته دیدهبان گفتگویی را با ایشان در شعبه پاکدشت انجام دادیم که نظر شما را به آن جلب میکنیم.
مسافر احمد با آنتیایکس مصرفی شیره و تریاک وارد کنگره۶۰ شدند. به مدت ۱۰ ماه به روش DST و داروی اپیوم به راهنمایی مهندس حسین دژاکام سفر کردند. در حال حاضر بیش از ۲۳ سال است که آزاد و رها هستند. رشته ورزشی ایشان تیراندازی با کمان است. مسافر احمد در تمام جایگاههای خدمتی بهجز دبیری روزهای چهارشنبه خدمت کردهاند و در حال حاضر در جایگاه دیدهبان در حال خدمت هستند.

آقای مهندس میفرمایند: «وقتی میبخشید، هیچ تمنایی نداشته باشید.»؛ چگونه این موضوع را در زندگی اجرایی کردید که در این جایگاه از وقت و مال و جوهره وجودیتان میبخشید؟
شما لطف دارید، اگر کاری انجام دادم وظیفه است، من سعی کردم که قدردان باشم و یادم نرود که چهقدر انسانهای قبل از من زحمت کشیدند و این بستر را آماده کردند تا من در آن قرار گرفتم و به رهایی رسیدم؛ پس من هم باید این کار را در واقع انجام بدهم، این به نظر دیگران خدمت و بخشش است؛ ولی به نظر خودم وظیفه است، این هست که اگر من این حرکت را انجام دادم قطعاً وظیفه خودم را انجام دادهام و چیزی که بهدست آوردهام واقعاً قابل قیاس با کاری که به نظر دیگران است نیست. اینقدر با عظمت است چیزی که خداوند به عنوان رحمت الهی، توسط آقای مهندس شامل حال ما کرده است و اصلاً عظمتش را انسان نمیتواند حس کند، در کل یعنی اینقدر این حرکت، حرکت عظیمی است و برهمه ما واجب است که هر قدمی را که میتوانیم برداریم؛ بنابراین من هم سعی کردم قدم کوچکی بردارم.
شما در جایگاه دیدهبان ورزش، مشغول به فعالیت هستید، ورزش تا چه اندازه میتواند در روحیه همسفران و همراهی کردن مسافرانشان تأثیر مثبت داشته باشد و اینکه آیا میتوانیم امیدوار باشیم که در بخش همسفران در پارک ولایت، ورزش تیراندازی با کمان را داشته باشیم؟
به زودی این هم راهاندازی خواهد شد و ورزش تیراندازی با کمان را هم در قسمت همسفران در پارک ولایت خواهیم داشت، من اعتقاد دارم همانطوری که اکسیژن، غذا، پوشش و سرپناه برای بدن نیاز است؛ بنابراین ورزش و آموزش هم برای بدن نیاز است؛ چون انسان یک فیزیکی دارد که باید خوب از آن نگهداری کند و کاری که به نگهداری آن کمک میکند ورزش است؛ پس بر همه ما واجب است که این کار را انجام دهیم.
شعبه پاکدشت را در یک نگاه کلی چگونه دیدید و برای خدمتگزاران نمایندگی چه پیشنهادی دارید؟
شعبه پاکدشت نسبت به قدمت راهاندازی که دارد واقعاً در سطح معقولی است؛ ولی هنوز کار برای پیشرفت بیشتر، انسجام بیشتر و نظم بیشتر وجود دارد و از قسمت همسفران هم قطعاً راضی هستیم.
کنگره60 امروزه با مجامع داخلی، خارجی و حتی مجامع بینالمللی علمی در ارتباط است و ارائه مقالات متعدد علمی و تحقیقاتی نظیر بیماریهای خاص و تأثیرات D.sap که آقای مهندس روی شاخههای مختلف انجام میدهند برای کنگره یک پشتوانه است؛ بنابراین آیا این پیشرفت میتواند جایگاه دیدهبانی را در سطح بینالملل پیش رو داشته باشد؟
قطعاً جایگاه دیدهبانی در سطح بینالملل پیشرفت دارد و همینطور است، وقتی رشد و توسعه صورت میگیرد انشاءالله این مسیر، راه خودش را مثل یک رودخانه باز کرده است و از مرزها عبور میکند؛ قطعاً وقتی به این موقعیتها و به این شرایط برسد خود آن شرایط اعلام میکند که من چه چیزی نیاز دارم و کنگره هم بلافاصله آن نیاز را برطرف میکند.
در حالحاضر اجرای برنامه هوش مصنوعی و آشنایی افراد کنگره۶۰ یکی از کارهای مدنظر آقای مهندس است، آیا میتوانیم امیدوار باشیم که در کنگره هم بخشی با این موضوع تشکیل شود و آموزشی برای اعضاء کنگره باشد؟
فعلاً علیالحساب آقای مهندس میفرمایند که با هوش مصنوعی کار کنیم و آشنا شویم؛ بنابراین اگر فردی بخواهد بیشتر در رابطه با این قضیه کار کند، دیگر باید بهصورت خصوصی و در بیرون از کنگره اقدام کند.
شما با آموزشهای کنگره و درسهای آقای مهندس به مرحلهای رسیدهاید که نیازهای واقعی اطرافیانتان را تشخیص میدهید و در صورت نیازهای واقعی و حیاتی به آن پاسخ میدهید؛ وقتی برای سرکشی و نظارت شعبهای مراجعه میکنید، این حس چه کمکی در اجرایی کردن وظایفتان به شما میکند؟
ببینید خب تجربه به انسان یک حسی میدهد اینطور بیان میکنم؛ شما وقتی وارد گلخانهای میشوید گلهایی که داخل گلخانه هستند هر کدام از آنها یک تراوشی دارند و فردی که وارد میشود، اگر مشامش خوب کار کند اتمسفر آن گلخانه را کاملاً احساس میکند که چه خبر است؛ بنابراین ما هم وقتی وارد شعبهای میشویم همانطور که نفس میکشیم از انرژی که درونش است و از نگاه به افراد، کاملاً متوجه میشویم و درواقع اگر چیزی را هم به ما نگویند، ما اگر عدم تعادلی باشد یا نباشد بخش اعظمی از آن را متوجه میشویم.

تفاوت انسانها در خلوص محبتشان است؛ یعنی هر چهقدر که محبتشان بیشتر میشود، درصد منفعتطلبی و خودخواهیشان کمتر میشود، این خلوص نیت به چه اندازه در بین اعضاء C14 موج میزند؟
ببینید واقعاً یک اتفاقاتی برای من افتاد من این طوری نبودم، من انسان بسیار متوقعی بودم؛ حتی در کنگره مسئولیت داشتم و توقع داشتم که سیستم مرا ببیند و از من تشکر کند، این راههایی که میروم و کارهایی که انجام میدهم؛ ولی وقتی در یک شرایطی قرار گرفتم که دیدم به من هم، مثل یک آدم معمولی نگاه میشود و میخواهد یک خدمتی بدهد یا درواقع خدمتی که دارم فقط منتقل شود؛ من به شعبه آکادمی منتقل شدم. آقای مهندس برگشتند و به من گفتند: برو مرزبانی یک نامه بنویس و از مرزبانها خواهش کن تا اجازه لژیون به تو بدهند و کارت را شروع کن. خیلی به من برخورد و گفتم: من که این همه خدمت کردم، این همه شهرستان رفتم و آمدم، شما اصلاً بدون اینکه من بگویم؛ باید به من لژیون بدهید. خب این درس یک استاد است، یک معلم که یاد میدهد؛ ای انسان هر کاری که در کنگره۶۰ انجام میدهید تو مزدت را قبلاً گرفتهای و آن مزدت چیست؟ رهاییات است، شرایطی که الآن در آن قرار گرفتهای؛ انسانهای دیگر کار کردند، خدمت کردند تا شما آمدید و در این بستر رها شدید و طلبکار هم هستید. آنجا این درس را به من داد و وقتی متوجه شدم، شروع کردم به کار کردن بدون توقع، نهتنها در کنگره بلکه در همه جا که هیچ توقعی از هیچکس نباید داشته باشید که اگر هر انسانی به من خدمت کرد، لطف و محبت کرد؛ من باید پاسخ محبتش را بدهم، تشکر کنم و قدردان باشم و اگر کسی هم پاسخ محبت مرا نداد؛ من نباید از آن دلخوری داشته باشم؛ چون انسان متوقع انسانی ناتوان است. یک موقع هست که نیاز به کمک دارید؛ ولی کسی کمکت نمیکند، آنجا باید شرایط را برای خودتان عوض کنید نه اینکه توقع داشته باشید که چرا تو به کمک من نیامدی و چرا این کار را برای من انجام ندادی؟ وقتی که توقع دارید و دیگر انسانها انجام نمیدهند، یواشیواش دلخوری میآورد و یواشیواش تبدیل به کینه، نفرت و تبدیل به خشم میشود و بروز میدهد که منشأ همه اینها از توقع میآید و توقع هم از منیت و از ناتوانی میآید.
استاد امین در صحبتهایشان عرض کردند: «انسانهای دانا قدرت را بهدست میگیرند و مسئولیتها را میپذیرند؛ اما بعد آن را واگذار میکنند و گذشت از قدرت، کلید مسئله است.» شما این قدرت را برای جایگاه دیدهبانی یا حتی ترک آن چگونه تعریف میکنید؟
من تا حالا جایی این را مطرح نکردهام. چندینبار آقای مهندس اعلام کردند که ما میخواهیم دیدهبانها را عوض کنیم، من اعلام آمادگی کردم که من حاضرم؛ اگر شما به عنوان نگهبان و بنیان کنگره صلاح میدانید من جایگاهم را تحویل بدهم و ابایی ندارم؛ ولی با اینحال من آمادگیاش را دارم و حاضرم جایگاهم را تحویل بدهم؛ اصلاً آن جایگاه مال من نیست، من نرفتم به دستش بیاورم، این جایگاه را به من دادهاند؛ وقتی فردی فرمانبردار باشد و به او بگویند که این جایگاه به شما داده شده حالا شما این جایگاه را تحویل بدهید، میگوید: چشم.
چرا آغازنامهها بر روی سایت قابل دسترسی نیستند؟
آغازنامههایی که هست، حجمش بالاست؛ ولی حالا دارد ساختارش عوض میشود که در آینده شکل دیگری بگیرد و فعلاً همین در دسترس هست که باید بهدستش بیاورید.
کلام آخر:
انشاءالله همه ما قدر داشتههایمان را بدانیم، ما خیلی چیزها داریم که قدرش را نمیدانیم.
طراح سؤالات: همسفر معصومه (ت) رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون ششم)
تایپیست: همسفران معصومه رهجویان راهنما همسفر مریم (لژیون ششم)
عکاس: همسفر یاسمن رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دهم) دبیر سایت
ویرایش و ارسال: هسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دهم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پاکدشت
- تعداد بازدید از این مطلب :
590