جلسه سیزدهم از دوره دوم لژیونهای سردار همسفران آقا نمایندگی شفا مشهد با استادی پهلوان همسفر ابوالفضل، نگهبانی پهلوان همسفر قاسم و دبیری دنور همسفر مهدی با دستور جلسه "هفته دیدهبان"، شنبه 20 فروردین ماه ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۳۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان ابوالفضل هستم یک همسفر.
خداوند را سپاس که این توفیق را به من داد تا امروز در شعبه شفا مشهد باشم. از آقا قاسم و ایجنت محترم علی آقا متشکرم.
در مسیر، داشتم فکر میکردم که هفته دیدهبان با بخشش چه سنخیت و ارتباطی دارد و متوجه شدم که جایگاه دیدهبانی تماماً نماد بخشش است. اگر امروز ما در نقاط مختلف نمایندگی داریم، این به خاطر زحمتی است که دیدهبانها میکشند و رسالت کنگره را به جایگاههای دیگر میبرند و این رسالت دارد رشد میکند که نتیجهاش را امروز میبینیم. نتیجه آن تماماً بخشش است. جشنی که در طول هفته میگیریم به خاطر دیدهبان نیست؛ بلکه به دلیل رشد اطلاعات و آگاهی است که در سراسر جامعه پخش میشود. جناب مهندس این هفته را هفته دیدهبان اعلام کردند تا منِ ابوالفضل بتوانم سپاسگزاری کنم و صرفاً سپاسگزاری را یاد بگیرم. یعنی پاکت و رقم آن خیلی مهم نیست که بخواهد تغییری در زندگی دیدهبانها ایجاد بکند؛ اما من سعی میکنم دستم را بالا بگیرم و بگویم من سپاسگزار این قضیه هستم. یک روز در ساختمان سیمرغ بودم و یکی از همسفران خانم نزد آقای صداقت آمدند. پسر این خانم در یکی از نمایندگیهای تهران سفر میکرد و سفرش را دو سه بار خراب کرده بود. مادر این پسر اصرار داشت پسرش در همان نمایندگی بماند. آقای صداقت، دیدهبان لژیون انضباطی، صلاح دیده بودند که آن پسر در آن نمایندگی سفر نکند و به نمایندگی دیگری برود. این خانم چون خودشان در آن نمایندگی همسفر بودند، دوست داشتند پسرشان در آن نمایندگی بماند. آقای صداقت یک جملهای گفتند که من را خیلی تکان داد؛ گفتند: «من تعهد دادهام، پیمان بستهام که به کسی ظلم نکنم؛ اگر پسر شما در همان نمایندگی سفر کند، من دارم به شما و پسرتان ظلم میکنم.» دیدم منِ ابوالفضل هر روز که از خواب بیدار میشوم، بیایم پیمان و تعهد ببندم و ببینم تا آخر شب چقدر به آن پیمان متعهد بودهام. آنچه که من متوجه شدهام این است که اساساً انسان یک پیمانی بسته است که از یک جایی بیاید سفر کند و باز دوباره به همان جا برگردد. من گفتم «قالوا بلی»، حرفی زدهام و پیمانی بستهام تا بیایم و به یک تکاملی برسم و به آنجایی برسم که از آنجا انشعاب یافتهام. چیزی که من را به آن سر منزل مقصود میرساند بخشش است. من در جشن گلریزان عددی را اعلام کردهام. صور ظاهر این کار یک عدد است؛ بعد از چند وقت یک بخشی را پرداخت میکنم و بخش دیگرش باقی میماند. اگر من مبلغ تعهدی را پرداخت نکنم شاید در ظاهر اتفاقی نیفتد؛ اما چیزی که بر گردن من است، آن تعهد است. من بایستی آن تعهد را انجام بدهم. اگر من در هر ساختاری هستم باید با آن ساختار همنوا بشوم و در مسیرش باشم. ساختار کنگره بر اساس بخشش است.
.jpg)
اگر بخششی باشد نمایندگیای ایجاد میشود و بالعکس. کنگره سه ضلع دارد؛ یک ضلعش علم کنگره است که در اختیار جناب مهندس است. ضلع دیگرش نیروی انسانی است که همه دارند در آن خدمت میکنند. ضلع آخر آن، بخش مالی است. من فکر میکنم ضلع مالی خیلی قوی است. وقتی من خدمت میکنم در قبال آن خدمت حال خوش دریافت میکنم؛ در نتیجه تنها چیزی که من میتوانم ببخشم پول است. هر موقع کار کردم و پولش را بخشیدم آن حس بخشندگی را بیشتر داشتهام. آن موقع است که میتوانم بگویم دارم در سفر دوم حرکت میکنم و معنای آن را فهمیدهام. ما یک جهالت داریم؛ بعد از آن نادانی است؛ بعد از نادانی، دانایی و دانایی مؤثر است. من هنگامی میتوانم از جهالت به دانایی مؤثر برسم که بتوانم ببخشم. وقتی چهل سیدی را مینویسم و وارد سفر دوم میشوم یک سری مفاهیم را متوجه میشوم و دانایی کسب میکنم. هنگامی این دانایی من به دانایی مؤثر تبدیل میشود که در مسیر بخشش حرکت بکنم. عدد و رقمش هم اصلاً مهم نیست. مهم این است که من توان خودم را بازی کنم. اگر توانم 6 میلیون است 6 میلیون بازی کنم. اصلاً مهم نیست من 500 میلیون یا 600 میلیون بدهم، کنگره این را نمیخواهد، کنگره میخواهد من توان خودم را بازی کنم. من اگر توان خود را بازی کنم آنچه در درونم دست میزند، روح درون من است نه جن درون. منِ ابوالفضل اگر توانم 600 میلیون است و میآیم 60 میلیون میکشم و آن چیزی را که بوده بازی نکردهام، جلوی خودم شرمنده میشوم. امروز که کنگره به اینجا رسیده است به خاطر بحث مالی بوده است. جناب مهندس میگویند: دیدهبانها در کنگره قانونگذار هستند و قانونی برای آیندگان میگذارند. این قانون یک ساختار و سرپناهی میخواهد تا در آن شکل بگیرد. عدهای باید باشند تا آن قوانین شکل بگیرند و قابل اجرا باشند. هر نمایندگی که یک قانونی دارد، یک سری ساکنین هم دارد که این ساکنین بستر میخواهند و ضلع مالی کنگره دارد این بستر را شکل میدهد تا افراد بتوانند بیایند در این سر پناه و قانون شکل بگیرد. امروزه محصول کنگره را میبینیم. من اول برای درمان مسافرم به کنگره آمدم و بعد متوجه شدم که بازی فرق دارد. اصلاً بازی اعتیاد نیست. این مسئله 27 سال پیش حل شده است. در سفر دوم من باید خودم را بشناسم و لازمه حرکت در این سفر بخشش است. ممنونم که با سکوت خودتان به صحبتهای بنده گوش دادید.

برگزاری انتخابات نگهبانی، دبیری و خزانهداری لژیون سردار
.jpg)

تهیه و گزارش:
مرزبان خبری: همسفر امین
تایپ: همسفر محمدصدرا (لژیون دوم)
ویراستاری و ارسال خبر: همسفر جمال (لژیون اول)
سایت همسفران آقا نمایندگی شفا مشهد
- تعداد بازدید از این مطلب :
55