پیام از استاد رعد:
ما خوب هستیم و در عالم خویشیم، امید است که شما در جهان خود به آنچه میدانید، وفای عهد نمائید.
در پی سفرهای خود یا خوابهای خود، به دنیایی یا به عبارتی به دنیاهایی قدم گذاشتهاید که خوب میدانید؛ وارد شدن بطور دائم به آن جهانها، مقدمهاش همه در جهان شما مهیا میگردد، پس مشاهده و عمل هر انسانی، در هر بعدی، نشانه پرونده اوست که در عروج هم، برای عروج خوب و با محتوای قابل موثر میباشد.
گروه سایت همسفران نمایندگی اروند آبادان با راهنما همسفر زینب و مسافرشان عبدالله مصاحبهای پر از آموزش، حال خوب و تجربه انجام داده است، تا این عزیزان ازتجربیات خود برای ما سخن بگویند.
شما را به خواندن این مصاحبه زیبا دعوت میکنیم.
همسفر زینب و مسافرشان عبدالله با تخریب 7سال، با آخرین آنتیایکس شیره و تریاک وارد کنگره شدند و به مدت 10ماه و 18روز به روش دیاستی و داروی اوتی با راهنمایی راهنما مسافر محسن و راهنما همسفر عصمت سفر کردند.
و هم اکنون 5سال و 4ماه و 15روز است که با دستان پر توان آقای مهندس از بند اعتیاد آزاد و رها شدند.
همسفر زینب با الطاف الهی جایگاههای خدمتی؛ دبیر، نگهبان، ورزشبان والیبال، مسئول ورزش، ویراستار سایت، مسئول سایت، دبیر و خزانهدار و نگهبان لژیون سردار، مرزبان را گذراندهاند و در حال حاضر در جایگاههای خدمتی؛ راهنما، ایجنت شعبه اروند در شعبه حضور دارند، همچنین مسافر عبدالله جایگاههای خدمتی؛ دبیر، نگهبان، مرزبان، فالوآپ، مسئول اوتی، مبصری کلینیک، مسئول سایت را گذراندهاند و در حال حاضر در جایگاه خدمت راهنما قبول شدهاند.
.jpg)
برای ما بفرمایید چطور با کنگره60 آشنا شدهاید؟
راهنما همسفر زینب:
دوستِ صمیمی همسرم مسافر دانیال که البته بعد از ورود من و مسافرم ایشان هم به کنگره راه پیدا کردهاند.
مسافر عبدالله:
توسط یکی از دوستانم به اسم دانیال با کنگره آشنا شدم و در اولین جلسه مشاوره متوجه شدم داداشم همراه با همسرش در کنگره حضور دارند که باعث شد من بیشتر با کنگره آشنا بشوم.
بفرمایید خدمتها و آموزشهایی که در کنگره گرفتهاید چه تاثیری در زندگی شخصی شما داشته است؟
راهنما همسفر زینب:
قدر مسلم تاثیر خدمتهای کنگره در زندگی غیر قابل انکار است، برای من هم همین طور بوده است، خدمت ظرفیت انسان را گستردهتر میکند؛ من زمانی که وارد گود خدمت شدم، باید آموزشها را عملی میکردم، باید با نظم و برنامهریزی کارها را مدیریت میکردم، باید با توجه به شرایط و قوانین و رعایت حد و حدود کنگره با اعضای کنگره ارتباط برقرار میکردم و همه اینها مستلزم؛ اول خواستن بود و بعد اینکه آموزشهایم را عملی کنم، خدمت به نظرم نوعی تمرین برای عملیکردن آموزشهاست، میتوان گفت؛ خدمت به نوعی نقطه تحملم را در انجامِ چندین و چند کار را بسیار و بسیار بالاتر از قبل برد، باعث میشد برای مسائل و مشکلات خودم دنبالِ راهحل باشم، چون مدام به خودم میگفتم شما فلان خدمت را دارید اگر نتوانید مشکل خود را حل کنید؛ چگونه میخواهید صلاحیت راهنمایی کردنِ دیگران را داشته باشید، با مدیریت و هماهنگی چندین موضوع در کنگره، رفت و آمدهایم به تهران بابتِ تمامِ موضوعات چه ورزشی، چه کاری و تمامِ خدمات و آموزشهای کنگره بنظرِ من تاثیر بسزایی در زینبِ اکنون داشتند.
مسافر عبدالله:
خب هر خدمتی در کنگره یک نوع آموزش و یک نوع مرحلهایی در زندگی مصرفکننده است که قبلا با آن اصلا آشنایی نداشته است مواجه میشود که بتواند رفتار مناسب و سالمی را فرا بگیرد و این نوع آموزشها بسیار جالب و تاثیرپذیری دارد که مشتاقانه برای بهبود رابطهی زندگی به کار میگیرد و من هم جهت بهبود زندگی شخصی به آنها نیاز داشتهام و کماکان در حال آموزش و خدمت کردن هستم.
از تاثیراتی که سیدی نوشتن در آموزشهای شما داشته است بفرمایید؟
راهنما همسفر زینب:
بدونِ ذرهای مکث و فکر باید بگویم؛ سیدی نوشتن یکی از بهترین، مهمترین و تاثیرگزارترین آموزشهایش برای من این بوده است که یاد گرفتهام خود را قضاوت نِمایم، اگر قضاوتی هم هست و به نقاط قوت و ضعفم توجه کنم، رسیدگی و تلاش کنم در هر گام و هر لحظه از زندگی تا آنجا که در توانم هست از سیدیها برای عملی کردنشان بهره ببرم به نظرِ خودم این یک عملِ بسیار مهم، قابل تحسین و خوشایند است که با نوشتن سیدیها برایم اتفاق افتاد، در اصل تلاش میکنم سیدیها را تا جای ممکن زندگی کنم؛ وَلو اینکه حتی شده به اندازه یک خط.
مسافر عبدالله:
سیدی نوشتن در کنگره تاثیر خیلی زیادی در آموزشها دارد، که مهمترین آنها همیشه راه و مسیر درست را به ما نشان میدهد که کجا چه رفتاری مناسبی داشته باشیم و چه حرف مناسبی بزنیم و در قدم برداشتن و رسیدن خود کمک میکند تا به جایگاه اصلی شخصیتی خود برسم.
همسفر زینب عزیز شما با وجود بردیایِ عزیز با اینکه شاغل هستید چطور به کارهای شخصی و همچنین کنگره میپردازید؟
راهنما همسفر زینب:
خب مسلما کمی سخت و چالش برانگیز است؛ اما رفتهرفته که با کنگره پیش آمدم، یاد گرفتهام چطور زندگیام را اولویتبندی کنم، گاهی حتی تاریخِ 1سال را کامل بررسی میکنم تا بدانم در چه تاریخ و زمانی از کدام فرصت استفادهای میتوانم بکنم! زمانی که بخواهی کاری را انجام بدهی و آن کار در مسیر درستی باشد، خداوند توان میدهد که بتوانی آن را به سرانجام برسانی، روزهای کنگره و خدمتهای کنگره تقریبا مشخص است و من سعی میکنم شرایط شغلی و کارهای منزل و خانواده را در روزهایی غیر از روزهای کنگره تقسیمبندی میکنم، تا به ساعتهای کنگرهام آسیب نرسد، قطعا اکثر اعضای خدمتگزار همین شرایط را دارند، اما بردیا جان؛ خب در کنار بردیای عزیز روزها و لحظاتی را میگذرانم که دوران نوزادی، نوپایی و کودکیاش است و هرگز برایم تکرار نمیشود بنابراین؛ هر چقدر هم که از محیط کار یا کنگره یا خانه مشغله داشته باشم تایمی را که در کنارِ بردیا هستم تمامِ تلاشم را میکنم به بهترین شکل بگذرانم، چرا که تمام این مشغلهها نعمتِ بزرگِ خداوند و وفور نعمتش در زندگیام را نشان میدهد.
نظرتان را راجبِ وادی سیزدهم بفرمایید؟
راهنما همسفر زینب:
وادی سیزدهم؛ یکی از وادیهای مورد علاقه من است، این وادی یکی از دست آویزهایِ امید و ایمان من به ادامه دادن است، من وادی 1، 10و 13 را به طرز عجیبی دوست دارم و سر لوحهی کارم قرار میدهم؛ یعنی تلاش میکنم که این طور باشد، وادی13 به انسان میگوید هر شروعی یک پایانی دارد و هر پایانی شروعی دیگر، همه چیز، همه هستی در جریان است و این مهم انتها ندارد، من از زمانی که تلاش کردم این وادی را درک کنم، سعی کنم تغییرات را در جهت مثبت بدونِ نگرانی از این که روزی فرصتم تمام میشود انجام دهم؛ همه چیز در حرکت و تغییر است و بزرگترین آوردهای که این وادی برای من داشته است همین امید بیانتهایی است که به زندگیام بخشیده است.
مسافر عبدالله:
تمام وادیها چراغ راه زندگی هستند که بستگی به ما دارد چقدر بتوانیم از آنها استفاده کنیم و آنها را کاربردی کنیم ولی وادی سیزدهم یک وادی هست که این پیام را میدهد هیچ چیزی در هستی پایانی ندارد در پایان هر چیزی که ما تصور میکنیم شروع مجدد است و یک صفحه دیگری هست برای آغاز دوباره.
آیا تا به الان که در کنگره حضور دارید، پیش آمده است یک جایی به خودتان بگویید دیگر حضور در کنگره کافی است؟
راهنما همسفر زینب:
اینکه تصمیم به رفتن بگیرم؛ خیر پیش نیامده است، اما با توجه به تمامِ مشغلههایی که بنده داشتهام و دارم ازابتدای ورودم تا در حالِ حاضر؛ گاهی از فشار و حجم کارهایی که باید انجام میشده است، از لحاظ جسمی و روحی احساس کردهام الان و در این لحظه خاص توانایی ادامهی هیچ یک از کارها را ندارم، حتی اگر مهم هستند و لازم است، ابتدا ذهنم را آرام کنم تا بتوانم مجددا به امور بپردازم، زیرا با سلیقه، خواست شخصی خودم و با دلم اینجا حضور دارم و به این باور رسیدهام که در جهان مهمترین امر، خدمت کردن است، تمامِ کائنات، هستی و مخلوقات خداوند در حالِ خدمت کردن هستند، انسان که اشرفِ مخلوقات است و مقدمتر بر تمامِ موجودات، باور کردهام که خدمت رسالتِ مرا روی زمین کامل میکند؛ اگر بنا به فرمایشِ جناب مهندس باور را عملی نکنم ارزشمند نیست؛ من با خدمت کردن حالِ دل و قلبم خوب است و احساس میکنم این باور، باورِ ارزشمندی است.
مسافر عبدالله:
بله در اوایل سفر و 1یا 2ماه بعد از رهایی چند مرتبه این تصمیم را گرفتم که نیازی به کنگره ندارم خودم میتوانم راه درست را انتخاب کنم و بعضی وقتها مقاومت شدیدی انجام میدادم که حضور پیدا نکنم و نیازی به این آموزشها ندارم که همسفرم باعث شد کماکان هنوز در اینجا باشم و مشتاقانه خدمت کنم.
برای ما یکی از مهمترین آموزشهایی که در کنگره گرفتهاید را بفرمایید که چه بوده است؟
راهنما همسفر زینب:
آموزشِ مهم در کنگره بسیار گرفتهام و از کنگره بسیار آموختهام؛ اما چیزی که در حالِ حاضر به ذهنم خطور میکند با گذری سریع از این 6سال و اندی، فکر میکنم صبر؛ صبر را به زیباترین سبک، جناب مهندس در وادی پنجم به من آموختهاند؛ من در خانواده به انسانِ صبور معروف بودم و هستم، اما این که کاربردی صبوری کنید، امیدوارانه و آگاهانه صبوری کنید، با تفکرِ صحیح و در مسیر اصلاح و با هدفمندی صبوری کنید؛ هنری بود که از کنگره آموختهام.
مسافر عبدالله:
یکی از مهمترین آموزشهایی که در کنگره یاد گرفتم فرمانبرداری و اموزش گرفتن از معلم یا راهنما یا مربی.
.jpg)
بفرمایید با رهجویی که فرمانبردار خوبی نیست چگونه برخورد میکنید؟
راهنما همسفر زینب:
با توجه به خلق و خو و شرایط رهجو قاعدتا رفتار و عملکرد متفاوتی دارم؛ تلاش اولیهام سعی در جهت شناخت روحیاتِ رهجوست، اولین و مهمترین عقیدهی من برای این موضوع و برای تربیت رهجو این است که خودم فرمانبردار خوبی باشم، تا اگر جایی صلاح بود اقدامی انجام دهم، رهجو حرف شنوی داشته باشد، سپس با توجه به روحیات هر فرد رفتار متفاوتی خواهم داشت، حرمت را مرتبا هر چند وقت یک بار کار میکنم، گاهی با ملایمت و حتی گاهی با نشان دادنِ نا رضایتیام از موضوع با رهجو صحبت میکنم، اکثر موارد تذکرات لازم را جداگانه به شخص میدهم و گاهی هم کلی در جمع با همه صحبت کردهام و یادآور میشوم اگر هر کدام از ما پذیرفتهایم که در این مکان حضور داشته باشیم، به این معنی است که شرایط را هم پذیرفتهایم و این ما هستیم که باید خودمان را وِقف بدهیم.
برای ما بفرمایید کنگره را برای کسانی که میخواهند احیا شوند چگونه معرفی مینمایید؟
راهنما همسفر زینب:
به گمانم کمی سخت باشد، با توجه به باورهای جامعه و اجتماع؛ ولی اگر کسی عمیقا خواهان رهایی باشد به نظرِ شخصیِ من امنترین، قطعیترین و بهترین مکان برای احیا؛ همین کنگره میباشد، کنگره با علمی که ثابت شده است و الگوهای فراوانی که دارد میتواند این اطمینان را به شخص بدهد که برای اولین بار درمان قطعی به واسطه علم کنگره اتفاق خواهد افتاد،،، انشاالله.
مسافر عبدالله:
قبل از اینکه من بخواهم کنگره را برای دیگران معرفی کنم بایستی خودم یک الگو باشم که حرفم با عملم یکی باشد، رفتارم با کردارم یکی باشد وقتی توانستم این کار را انجام بدهم ۹۹درصد من کنگره را معرفی کردهام، فقط بحث اشارهدادن میماند که شخص در حد یک اشارهدادن میدهم.
چه صحبتی برای سفر اولیها و حتی سفر دومیها دارید؟
راهنما همسفر زینب:
تجربهای که داشتهام و ثمربخش بود این است که هر چقدر هم که انسان مشغول و پر مشغلهای هستم باز هم تا زمانی که مشکلی چون اعتیاد در زندگیام دارم، دغدغههای ذهنم و ناآرامیام تمامی ندارد، اگر اولویت را به کنگره و آموزشهایش بدهم، کار، پول، تحصیل و .... همه و همه را در پرتو آموزشهای کنگره میتوانم داشته باشم، در کنگره آموزشِ توام با عمل است که باعث میشود تغییر را در خود حس کنم و این تغییر دقیقا مستلزم ِ خدمت گرفتن و واردِ بازی شدن و نقش آفرینی کردن است، خدمت کردن روح را جلا میدهد، به قلب آرامش خاطر و حسِ مفید بودن میدهد، باعث میشود انسان خودش را دوست داشته باشد، فکر میکنم اگر یک سفر اولی وارد کنگره میشود میارزد اگر حدود 10ماه تا 1سال را فقط گوش به فرمان کنگره و آموزشهای کنگره باشد و برگشتن ورقِ زندگیاش را نظارهگر باشد، میارزد اگر برای بهتر زندگی کردن در بیرون از محیط کنگره، در خودِ کنگره واردِ وادی خدمت و ارتباط بیشتر با اعضا شود، سفر دوم، سفرِ به چالش کشیدنِ دانستههاست... در اینجاست که من به عنوان همسفر میتوانم به واسطهی کلیدهایی که در این مدت ساختهام، شروع به باز کردن قفلهای زندگیام بکنم.
مسافر عبدالله:
درسی که درسفر اول از راهنمای خوبم مسافر محسن گرفتهام این بوده است، که هیچ وقت در سفر کردن با سر خودت حرکت نکن سر خودت را با راهنما عوض کن و هرچه راهنما فرمود، آن را انجام بده تا سالم و با عیار بالا و یک خدمتگزار رها بشوی این حرفِ من به سفر اولیهاست و برای سفر دومیها باز هم راهنمای خوبم این را به ما یاد دادند دیگران کاشتند ما برداشت کردیم ما هم بایستی بکاریم و بابت نعمتی که در زندگی ما بعد از رهایی بدست آوردیم همیشه شکرگزار باشیم فراموش نکنیم یک روزی در چه دنیای تاریکی بودهایم.
شما هر دو عزیز خدمتگزار هستید لطفا از حس و حالتان برای ما بفرمایید؟
راهنما همسفر زینب:
خدمت بسیار لذتبخش و پر آموزش است، نقطه تحمل را بالا میبرد، حل کردن مشکلات را یاد میدهد، انسان را در برابر آزمونهای گوناگون قرار میدهد، امید را یادآوری میکند و خیلی چیزهای دیگر... وقتی مسافر و همسفر هر دو خدمتگزار باشند درکِ متقابل بهتری نسبت به مسائل و مسئولیتهای یکدیگر پیدا میکنند که برای انجام خدمتهای کنگره، رفت و آمدهای مربوطه و غیره کمک کننده است، وقتی در کنگره خدمت میکنید یا مسیری که کنگره در آن، در حالِ حرکت است هم نوا میشوید و در جریان هستید، مثل رودی که در جریان است و شما هم قطرهای که در این مسیر در حرکت رو به جلو هستی و پیش میروید.
مسافر عبدالله:
یک واقعیت وجود دارد که وقتی با همسفر در کنگره خدمتگزار باشید، یک احساس دوستی و صمیمیتی به وجود میآید که لازم به یک زندگی لذت بخش است.
همسفر زینب عزیز شما بعنوان یک کمک راهنما، زمانی که یک رهجو از مشکلش برای شما بگوید، چگونه او را راهنمایی میفرمایید؟
راهنما همسفر زینب:
بیشتر تلاشم این است با توجه به حس و حال، نوع مشکلش به طرف، سیدی که میتواند در این باره کمکش کند هدایتش نمایم، از آموزشهایی که از سیدیهای مختلف گرفتهام به نقل از جناب مهندس و استاد امین مطالب را مطرح کنم یا از تجربهی مشابهی که داشتهام سخن بگویم تا رهجو با کنارِ هم قراردادنِ همهی آیتمها و به واسطه تفکر و چارهاندیشی بتواند راه خود را پیدا کند.
همسفر زینب عزیز بابتِ جایگاه خدمتی ایجنت، خدمتِ شما تبریک عرض میکنم دوست دارم برای ما بفرمایید در سفر اول فکر میکردید که تا به اینجا ادامه بدهید؟
راهنما همسفر زینب:
با تشکر از شما؛ خب مطمئنا بله؛ نه به خاطرِ جایگاه، به این خاطر عرض میکنم که من از زمانی که برایم؛ حضورم در کنگره و خدمت کردن مهم شد، از همان زمان در ذهنم پلهپله جایگاههای خدمتی را تصور میکردم و عمیقا خواستِ قلبی داشتم، که جایگاههای مختلف را تجربه کنم، هر خدمتی در هر موقعیت و جایگاهی یک سری مسئولیتها با خود به همراه میآورد که تا زمانی که عهدهدار آن مسئولیت هستید، بار آن مسئولیت هم بر رویِ شانهات به دوش میکشی و باید به طرزِ صحیحی که پاسخگو باشید، جا دارد بعد از خانواده محترم جناب مهندس و راهنمایِ عزیز خودم، از همسفر شهلا عزیز اسیستانت همسفران بابتِ اعتمادشان تشکر ویژه کنم و یک خدا قوتِ جانانه خدمت همسفر سمیه عزیز عرض میکنم بابتِ تمامی زحماتی که در تکتکِ لحظات ایجنتی شعبه اروند کشیدهاند و برایشان از خداوند متعال توفیق روز افزون بخواهم.
سخن از دوست شنیدن خوش است و حال کلام آخر:
راهنما همسفر زینب:
کلام آخر! چه باشد که منظور را به قدری که حق باشد برساند! اول از خدایِ خوب و مهربان بابتِ تمامِ روزهای زندگیام سپاسگزارم قطعا بهترین کسی که همیشه برایم بهترین را میخواهد خداست، از جناب مهندس، خانواده محترمشان و تکتک خدمتگزاران و اعضای کنگره60 از تازه وارد تا دیده بانهای محترم ممنون و سپاسگزارم، چرا که هر کدام به نحوی تاثیری در مسیرِ زینب تا به اینجا داشتهاند، امیدوارم با یاری خداوند و همکاری تمام راهنمایان عزیز و خدمتگزاران شعبه اروند، شانه به شانه، یکدل و یکدست در مسیر اهداف کنگره و برای بهتر شدن زندگی خودم و دیگران حرکت کنم و برای پیشبرد شعبه در قسمت همسفران آنچه به عهده من گذاشته شده است بتوانم به نحواحسن تمام کنم، حضور و خدمت در کنگره موهبتی است که تلاش میکنم با سری افتاده همیشه قدردانش باشم و هر لحظه بدانم که فقط و فقط قرار است آموزش بگیرم، در پناهِ خدای بزرگ سالم و تندرست باشید؛ حال دلتان خوب....
مسافر عبدالله:
با تشکر از جناب مهندس و خانواده محترمشان، از اینکه به صحبتهای من گوش کردید متشکرم و بابت تدارک این مصاحبه خیلی سپاسگزارم انشاالله همیشه مستدام و موفق باشید.
طراح سوالات و مصاحبهگر: همسفر آرزو رهجوی راهنما همسفر مولود (لژیون یازدهم)
عکاس: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر بدریه (لژیون چهارم)
تنظیم و ارسال: همسفر آرزو رهجوی راهنما همسفر مولود (لژیون یازدهم) دبیرسایت
همسفران نمایندگی اروند آبادان
- تعداد بازدید از این مطلب :
99