ششمین جلسه از دوره پنجم کارگاههای آموزشی خصوصی مسافران نمایندگی آبیک با استادی مسافر علیرضا، نگهبانی مسافر داریوش و دبیری مسافر بهمن با دستور جلسه «جهان بینی1و2 » در روز یکشنبه 14 اردیبهشت ۱۴۰4ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد: سلام دوستان علیرضا هستم یک مسافر خیلی ممنونم از مسافر داریوش نگهبان جلسه که این فرصت را به من دادند که خدمت کنم و در این جایگاه حال خوش را دریافت کنم این دستور جلسه یک دستور جلسه بسیار زیبا میباشد و از آن دستور جلسههایی است که من خیلی دوست دارم، حال هر دستور جلسهای در جایگاه خود شیرینی خاص خود را دارد اما من این دستور جلسه را بسیار دوست دارم چون بسیار مفید و کاربردی است ، روزی که به کنگره آمدم تنها چیزی که من از کنگره تصور میکردم این بود که به درمان برسم یا همان ترک کنم،من فرق این دو را نمیدانستم و تفاوت این دو را نمیدانستم، گفتم برم ترک کنم و مواد را کنار بگذارم.
وقتی که به کنگره آمدم به من گفته شد که اگر میخواهی به درمان برسی باید سه ضلع را رعایت بکنی و در این سه ضلع همزمان رشد بکنید جسم روان و جهان بینی و این سه را در کنار هم رشد دهید تا بتوانی به آن رهایی که مد نظرتان است برسید و برای من تجربه شده است که هر کدام از این سه ضلع درست اجرا نشود به رهایی خوب نخواهی رسید علاوه بر این که بارها و بارها و به کرار در اطراف خود دیده ام من بار دیگر هم این مثال را زدهام که شخصی را دیدهام که به روش دی اس دی خارج از کنگره ۶۰ آمده اما به درمان نرسیده است من آن موقع فکر میکردم که قطع مصرف کرده است اما حال متوجه شدهام که دوباره مصرف هم میکند.
بچههای دیگر که آمدند به رهایی رسیدهاند و جهانبینی آنها کامل نیست، حالشان خوب نیست و آن حال زیبا را ندارند یا نمره رهایی آنها ۲۰ نیست ۱۶ ،۱۷ ،۱۸ است خوب جسم و روان که جایگاه خود را دارد اما این جلسه راجع به جهانبینی میباشد دست آوردی که بعد از رهایی برای خودم و خانوادهام حتی ارزشش از رهایی بیشتر بود این بود که نوع زندگی کردن من و نوع برخورد من با اتفاقات اطرافم تغییر کرده بود توی خانوادهام دوستانم درون خودم رفتارم کاملاً تغییر کرده بود و جهان بینی همانطور که از روی کلمهاش مشخص است دیدن جهان که جهان درون خود و جهان برون خود میباشد که ما در دینی کلاس سوم اولین بار با این کلمه آشنا شدیم.
اما وقتی به کنگره آمدیم دیدهایم که چقدر فرق میکند من با خود فکر میکردم که چه مثالی بزنم ،خواهش کردم یک خودکار بیک به من بدهند ما اگر خودکار را نشناسیم من اگر این خودکار را به اضلاع مختلف به شما نشان بدهم اگر پشت خودکار را نشان دهم شما میگویید که یک دکمه آبی است اگر این گونه خودکار را نشان دهم شما میگویید یک استوانه شفاف است که یک خط مشکی درون اوست اگر قسمت دیگر را نشان دهم میگویید یک مخلوطی است که درونش آبی است و همه درست میگویند اما کسی که خودکار را بشناسد میگوید این یک خودکار است و میشود با این نوشت که این میشود جهانبینی بالاتر و اگر کسی کاملاً خودکار را بشناسد میگوید این یک خودکار است داخلش این گونه است بیرونش آنگونه است و غیره و این همان جهانبینی است.
ما وقتی جهانبینیمان بالا برود به اتفاقات واطرافمان طور دیگری نگاه میکنیم من زمان گذشته وقتی مشکلی برایم پیش میآمد به دو صورت اقدام میکردم یا با خانوادهام بگو مگو میکردم یا دعوا میکردم و با خود میگفتم که من خسته شدهام و اتفاقاتی برایم افتاده و همه باید تاوانش را بدهند و به درون خود نگاه نمیکردم، جهانبینی درون خود را بلد نبودم و همه را مقصر میدانستم به جز خودم و یک نکته دیگر هم که داشت به ذات آن مشکل پی نبرده بودم، وقتی با کنگره آشنا شدم دیدم که هر معلولی که به وجود میآید فقط یک منشا دارد و آن فقط خود من هستم حالا چه کارهایی که در این حیاط کردم و چه کارهایی که در گذشته کردهام و تبعاتش امروز میرسد .

من بودم که باعث شدم این زندگی اتفاق بیفتد من بودم که باعث شدم فرزندم اینجوری بشود و همه چی به خود من بستگی داشت و این گفتمان در حد یک شعار است پس وقتی جهانبینی آدم نسبت به جهان اطراف و آدم و جهان ماورای ما آموزش گرفته میشود نگاه ما نسبت به اطرافمان کاملاً تغییر خواهد کرد و همه چیز خیلی راحت حل خواهد شد و وقتی این سوالات حل شد خیلی راحت میتوانیم تصمیم گیری کنیم و حالمان هم خوب است و با کوچکترین اتفاقی حال ما به هم نخواهد ریخت و نحوه عملکردمان هم فرق خواهد کرد من امروز یک خبطی کردم که به این نتیجه رسیدم که جهانبینی من هنوز بعد از یک سال و ۶ ماه رهایی کامل نشده است و نیاز دارم مطالعه کنم، نیاز دارم که در لژیون شرکت کنم، نیاز دارم آموزش بگیرم و نیاز دارم در این فضا باشم .
وقتی در آن شرایط قرار گرفتم درست تصمیم گیری کنم، این را بدانم که چه بگویم و چه نگویم یا کجا حرف بزنم کجا حرف نزنم، این را بدانم که اگر غیبت کنم چه اتفاقی میافتد اگر تجسس کنم چه اتفاقی میافتد اگر مال حرام بیارم چه اتفاقی میافتد و جمع اینها میشود همان جهان بینی که ما نسبت به اطرافمان داریم و بحث عمدهاش همان جهانبینی است و این در سفر دوم است که نمود پیدا خواهد کرد نه اینکه بگویم در سفر اول هیچ تغییری نمیکنیم همان دو ماه اول تغییر را در خود احساس خواهیم کرد و انتظار خانواده از ما تغییر خواهد کرد و این باعث میشود که شب هم خواب راحتی داشته باشیم و جناب مهندس در سی دی هفته قبل خود نکته جالبی را اشاره کردند گفتند ما جهانبینی را برای چه میخواهیم برای زیباتر زندگی کردن اصل حیات خود حیات است و ما آمدهایم چه کار کنیم که زیبا زندگی کنیم برای قشنگ زندگی کردن یک سری ابزار نیاز است که پی آن ابزار همان جهانبینی است من زیاد صحبت کردم خیلی ممنون که به صحبتهای من گوش دادید ممنونم.
تایپ:مسافر علیرضا لژیون اول
ویراستاری وارسال:مسافر علی لژیون اول
- تعداد بازدید از این مطلب :
23