ششمین جلسه از دوره اول کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی امیرکبیر، به استادی راهنمای محترم مسافرسبحان، نگهبانی مسافر قاسم و دبیری مسافر بهروز با دستور جلسه: «جهانبینی 1 و 2» دوشنبه 15 اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
از این که امروز این توفیق حاصل شد تا در این جایگاه بتوانم خدمت کنم خداوند را شاکرم. جزوه جهانبینی 1و2 بر پایه کتاب عشق نوشته شده است و این جزوه بسیار کامل است.جهانبینی انتها ندارد و خیلی عمیق است؛ اما در کنگره بسیار ساده بیان میشود و گاهی اوقات آنقدر این پیام ساده به من داده میشود من متوجه مهم بودن این پیام نمیشوم.
جهانبینی در غالب علم زیستن در کنگره به من آموزش داده میشود این مسئله باعث میشود در طول زمان به یک انسان متفاوت تبدیل شوم. اکثر افرادی که وارد کنگره میشوند این تغییر برای آنها اتفاق میافتد. این جزوه شاید به طور اتفاقی در اختیار خیلیها قرار بگیرد و آنها نیز این جزوه را بخوانند؛ اما آیا تغییری که در کنگره برای شخص رقم میخورد برای این افراد نیز رقم خواهد خورد؟ طبیعتاً خیر.
حتی سیدیهای کنگره را نیز خیلیها گوش میکنند؛ اما اتفاقی که در کنگره برای افراد میافتد برای آنها هم میافتد؟ شاید خیلیها بدانند اگر اشتباهی کنند وارد تاریکیها میشوند و اگر وارد روشنایی شوند برای پیبردن به عظمت روشناییها است و برای این که از تاریکی خارج شود باید از گردنههای سخت عبور کند و اگر عبور کند انسان کارآزموده و رهایی میشود؛ اما حقیقت این است که با دانستن این مطالب چه کسانی به عمق مطالب پی خواهند برد؟
ذهن افراد در کنگره مدام تغییر میکند و هر بار که جهانبینی را مطالعه میکنیم اتفاق جدیدی را تجربه میکنیم. واردشدن به تاریکی به قیمت یکعمر است. انسان زمانی که وارد تاریکیها میشود در ابتدا قبول نمیکند و فکر میکنیم برنده هستیم؛ اما در هر شرایطی عذاب وجدان داریم؛ اما باز هم به طور کامل نمیشود بگوییم که صددرصد در نفس اماره هستیم.
اما اکنون میدانیم که ذرهای نیز در نفس لوامه قرار گرفتهایم، اما درهرصورت قبل از خواب لحظهای باوجدان خود تنها هستیم. حتی زمانی هم بوده که اگر کار اشتباهی انجام داده باشم باحال بسیار بد خوابیدهام. در اوایل ورود به تاریکیها به ضدارزشها افتخار میکنیم و هرکسی که مصرف نمیکرد را مسخره میکردیم و اصلاً افرادی که مصرف نمیکردند را نمیتوانستیم درک کنیم.
اما زمانی میرسد که تمام حسها بسته میشود و توانایی انجام هیچ کاری را نداریم، همان جایی که قبول میکنیم که ساختار به طور کامل ویران شده است در همان جا تازه ساختار جهانبینی آغاز میشود.
دانستن این که چیزی را که نمیدانیم، بدانیم بسیار سخت است. انسان زمانی که در تاریکیها حضور دارد به نادانی خود اعتراف نمیکند. کسی که در تاریکیها زندگی میکند تاریکی خود را قبول نمیکند و به هر نحوی آن را رد میکند و قبول ندارد. زمان زیادی لازم است تا شخص متوجه شود که تاریکی با زندگی او چه کرده است.
انسان زمانی که به عمق تاریکیهای خود پی میبرد در همان جا منیت شخص شکسته میشود. جایی که منیت من شکسته شود تازه می توانم جهانبینی را یاد بگیرم. فرق انسان هایی که در بیرون از کنگره جهانبینی را کار می کنند با انسان هایی که در کنگره جهانبینی کار می کنند همین است و این که افراد در کنگره روی منیت خود کار می کنند.
.jpeg)
با فراگرفتن جهانبینی شخص تغییر می کند. انسان هر کاری در هستی انجام می دهد باید بهای آن را بپردازد. کسی که این موضوع را می داند در رفتار و کردار خود بسیار دقت می کند و این موضوع هیچ فرقی ندارد. جهانبینی در بستر زمان روی انسان تاثیر می گذارد. برای رسیدن به ثبات و تعادل زمان لازم است.
کسانی که سالم زندگی می کنند عاقل هستند، اما کسانی که مصرف کننده هستند خیال می کنند این افراد لذتی از زندگی نمی برند.
تایپ و پیاده سازی و انتشار: مسافر سعید
- تعداد بازدید از این مطلب :
32