در مسائل حیاتی، یعنی در مسائل زندگی، مسئولیت دادن به خداوند یعنی سلب مسئولیت از خویش.
ما سه وادی را پشت سر گذاشتیم. در وادی اول متوجه شدم اشکالات زیادی دارم و ناامید شدم، ولی وادی دوم آمد و گفت: «تو بیهوده آفریده نشدهای؛ باید بدانی برای آفرینش تو حتماً دلیلی بوده است.»
و در وادی سوم یاد گرفتم که باید دانست هیچ موجودی به میزان خودِ انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند؛ یعنی تنها من هستم که میتوانم به خودم فکر کنم، و برای اینکه بتوانم وضعیت خودم را تغییر بدهم، باید به فکر خودم باشم.
و در وادی چهارم آموختم که نمیتوانم حالا که یکسری مسئولیت دارم، یک گریزگاه پیدا کنم و مسئولیتهایم را به خداوند واگذار کنم و فکر کنم کار درستی انجام میدهم؛ در صورتی که در مسائل زندگی، من باید مسئولیت کارهای خودم را به عهده بگیرم.
و این یعنی اینکه من باید به خودم کمک کنم، خودم را ببینم، اشکالات خودم را بپذیرم و بدانم بهخاطر اختیاری که داشتم، باعث شدم خودم را به پایینترین نقطه بکشانم. وقتی این وادیها را یاد میگیرم، میخواهم از این چاه خارج شوم.
در وادی چهارم، من فکر میکنم هرچه بخواهم، میتوانم از خداوند توقع داشته باشم؛ ولی در واقع، من تنها در صورتی میتوانم از خداوند و نیروهای ماورایی توقع کمک داشته باشم که خودم درست حرکت کنم و تمام وظایف و مسئولیتهای خود را بهدرستی انجام دهم.
چون در این وادی گفته شده: «لَیسَ لِلإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى»؛ انسان چیزی نیست جز سعی و تلاشی که میکند.
و هرچه بیشتر سعی و تلاش کنم، قطعاً با توجه به تلاشی که میکنم و اذنی که خداوند میدهد، در ادامه به آن چیزی که میخواهم خواهم رسید.
امیدوارم با یاد گرفتن وادی چهارم، من هم بتوانم با سعی و تلاش خود، تمام مسئولیتهای خود را به عهده بگیرم و برای شانه خالی کردن، آنها را به خداوند واگذار نکنم.
و بدانم که هر مسئولیتی همیشه دوطرفه است؛ حتی مسئولیت بین خداوند و انسان نیز دوطرفه است.
و بدانم که باید روی خودم، فکر، اندیشه و تلاش خودم حساب کنم.
نویسنده:مسافرجابر
خدمتگزارسایت:همسفررضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
36